Quantcast
Channel: گمنامیان
Viewing all 501 articles
Browse latest View live

ویدیو از سایت تد/ لرد پاتنام: روزنامه نگاران و رفتار مسئولانه/ در چه شرایطی دمکراسی شکل خواهد گرفت؟

$
0
0
در این ویدیوی جذاب، لرد پاتنام، کارگردان و فیلمساز انگلیسی، از مسئولیت خبرنگاران و روزنامه نگاران می گوید.

تا نیمه این ویدیو را ترجمه کرده ام، آنرا تکمیل می کنم و  حتما روی سایت تد ترجمه فارسی آن نیز قرار خواهد گرفت، اما در اینجا، خلاصه فارسی این ویدیو و نظر خودم را برای خوانندگان عزیزی که به اینترنت پر سرعت دسترسی ندارند، ذکر می کنم:


نظرات نگارنده وبلاگ درباره زیرساخت های دستیابی به دمکراسی:

دمکراسی، یک نظام پویا است، و در عین حال، بسیار نیز آسیب پذیر است.

زمانی رای و نظر مردم ارزش خواهد داشت و نظام دمکراسی به واقعیت پیوسته که مردم بتوانند تحت شرایط مشخصی رای بدهند، رئوس این شرایط به قرار زیر است:

-          امنیت قبل و بعد از رای گیری: برای دست یابی به دمکراسی، تنها صندوق رای کفایت نمی کند، مردم باید قبل و بعد از رای گیری نیز امنیت داشته باشند!  مگر نه انکه در عراق (زمان صدام) نیز صندوق رای بود؟! اما اگر کسی به صدام رای نمی داد، او را می یافتند و می کشتند!!

-          باید مردمی که پای صندوق رای می ایند، به مفاهیمی چون دمکراسی، سکولاریسم اعتقاد داشته باشند! (مگر نه آنکه در مصر نیز انتخابات برگزار شد و یک اسلام گرای دیکتاتور، چون محمد مرسی رای آورد؟!)

-          رسانه ها را رکن چهارم دمکراسی می خوانند، و اندیشمندان، ارزش رسانه های آزاد را به اندازه پارلمان مهم می دانند! یعنی اگر سه رکن های همیشگی یک حکومت دمکراتیک عبارت است از سه رکن مستقل قضایی، پارلمان و اجرای؛ آنگاه مطبوعات آزاد نیز به اندازه پارلمان، ارزش دارند.

-          باید قبل از برگزاری انتخابات، آزادی بیان وجود داشته باشد، و رسانه ها و مردم بتوانند هم گزینه های روی میز را نقد کنند، و تصمیم آگاهانه ای را بگیرند. انتخاب کورکورانه، ارزشی ندارد.

-          بعد از برگزاری انتخابات نیز، باید آزادی بیان وجود داشته باشد، وگرنه فرد منتخب، ممکن است از قدرت خود سو استفاده کند، اما در صورت وجود رسانه های آزاد، جرات چنین کاری را نمی یابد، چون رسانه ها او را افشا می کنند...!

-          از همه مهمتر، برای استقرار دمکراسی، باید شهروندان در قبال نظام دمکراسی، احساس مسئولیت کنند، چه قبل و چه بعد از انتخابات، باید وقت بگذارند، گزینه ها را به دقت بررسی کنند، و حتی بعد از انتخابات، رفتار مسئولانه ای داشته باشند، و به دقت، رفتار فرد منتخب را زیر نظر بگیرند، و اگر او به سمت دیکتاتوری رفت، قد علم کنند و مخالفت خود را ابراز دارند.

-          از طرف دیگر، برای استقرار دمکراسی در یک جامعه، باید روزنانه نگاران و اهالی رسانه، رفتار مسئولانه ای را پیشه کنند، و تمامی تلاش خود را برای نظارت بر رخدادهای سیاسی، به کار بندند.

خلاصه ترجمه از لرد پاتنام:

او ابتدا مثالی از دعوای حقوقی می زند که قریب یکصد سال پیش در شهر گلاسکو رخ داده است، و دوست یک خانم، برای او یک بطری آبجو می خرد، و بعد که آبجو را می خورد، با بقایایی حلزون مرده روبرو می شود و در نتیجه در بیمارستان به دلیل بیماری گوارشی، بستری می گردد.
موضوع به دادگاه کشیده می شود، و قاضی انگلیسی، برای اولین بار یک نظریه مهم را مطرح می کند، که پایه و اساس بسیاری از پرونده ها و تئوری های حقوقی در امروز است، قاضی پرونده، دستور می دهد که شرکت سازنده آبجو، به این خانم خسارت بدهد؛ و در حکم خود می نویسد: "شما موظف هستید که تا مراقب باشید، که رفتار شما یا سهل انگاری از شما سر نزدند، در صورتی که می توانید ببینید این رفتار یا سهل انگاری، ممکن است به آزار و یا آسیب دیگران بیانجامد، شما مسئول هستید."

این تئوری حقوقی، به مسئولیت مراقبت، معروف شده است.

سال گذشته، انجمن غیرانتفاعی هانسارد، که به تشویق مردم برای مشارکت هر چه بیشتر در سیاست می پردازد، هنگام انتشار گزارش سالیانه خود، یک گزارش نیز درباره رابطه مردم و رسانه ها منتشر کرد، که چند نکته آن به قرار زیر است:
-          کسانی که نشریات تبلوید (یا همان نشریات زرد) را مطالعه می کنند، دو برابر بیشتر از مردمی که چنین نشریاتی را نمی خوانند، با نظرات سیاستمداران موافق هستند.
-          خوانندگان چنین نشریاتی، نه تنها در سیاست خود را وارد نمی کنند، بلکه تنها نظرات سیاستمداران را تایید می کنند..!
در حقیقت، صاحبان نشریات این چنینی، از وظیفه مهم خود غافل هستند.

مسئولیت مراقبت از رفتار، زمانی مطرح می شود که یک نفر یا یک گروه از افرارد، رفتاری را پیشه می کنند که می تواند باعث آزار و یا آسیب دیگران شود.
این تئوری، بر روی مسایل مشخصی تمرکز می کند، مانند اینکه یک شرکت چگونه باید محصولات خود را تولید کند، یا مثلا یک مهندس برق، باید چگونه سیم کشی خود را انجام دهد، کمتر پیش می اید که این تئوری،در زمینه ای چون دمکراسی و سیاست نیز وارد شود.
لرد پاتمن، سوال اساسی را مطرح می کند:
آیا صاحبان نشریاتی که ذکر آنها رفت، متوجه مسئولیت خود هستند؟ آیا رفتار مسئولانه ای را پیشه کرده اند؟ آیا وظیفه خود را در قبال جامعه، به خوبی انجام می دهند!؟

ممکن است برخی بگویند، این نشریات، از حق آزادی بیان خود استفاده می کنند، و نمی توان کسی را مجبور کرد که راجع به موضوع خاصی، مطلب بنویسد یا ننویسد! لرد پاتمن، معتقد است که می توان بین آزادی بیان و رفتار مسئولانه در قبال جامعه، یک تعادل منطقی برقرار کرد:

یک روزنانه نگار، فیلمساز یا وبلاگ نویس، مسئولیت مشخصی را در قبال جامعه دارند، آنها از یک توانایی برخورد دارند، و دریچه ای را برای برقرار ارتباط با مردم دارند، و باید از این امکان خود، به صورت مسئولانه ای در استفاده کنند.
برای اینکه دمکراسی بتواند به نحو احسن کار کند، نیازمند شهروندانی است که حاضرند وقت خود را صرف مسایل حامعه کنند، و به آنها بپردازند، و آنها را نقد کنند، اطلاعات درست بیابند، و تصمیم درست بگیرند.

وظیفه روزنامه نگاران است که مردم را به نحوی آگاه کنند، که آن مردم بعدا بتوانند بهترین تصمیم در هنگام رای گیری را به نحوی بگیرند که نه تنها منافع خود، بلکه منافع کل جامعه را حفظ کنند.

نوشته های پیشین: 





احمدی نژاد هولوکاست یهودیان را منکر می شود، آن یکی می گوید فراموشش کن!/ انکار یا پنهان کردن یک جنایت، خود یک جنایت است!

$
0
0
سخنان شرم آور آقای ابراهیم نبوی و درخواست او برای فراموش کردن جنایاتی که در دهه شصت رخ داده است، یادآور رفتار احمدی نژاد است. احمدی نژاد نیز با وقاحت، در چشم همه نگاه می کرد، و بدون اینکه حرمت خون هزاران انسانی که بر زمین ریخته شده را نگه دارد، با بی شرمی می گفت هولوکاستی وجود نداشته است...!

حال ابراهیم نبوی، با همان روش، خواستار فراموش کردن جنایات دهه شصت می شود...!

نکته مهم اینجاست، اصولا در جوامع متمدن، مثلا همان بلژیکی که آقای نبوی در آن رشد می کند، چنین سخنانی می تواند جرم تلقی شود!

برخی از اشخاص، لیاقت زندگی در یک کشور متمدن و آزاد را ندارند، تفکر و قالب شخصیتی آنها بیشتر منطبق بر رژیم جمهوری اسلامی است.

دلایل برای جرم بودن انکار جنایت علیه بشریت:

اصولا در تمامی جوامع متمدن، فعالیت نژاد پرستانه بر علیه اقلیت، ممنوع و جرم محسوب می شود، به عنوان مثال در تصمیم رسمی اتحادیه اروپا برای مقابله با نژاد پرستی (مصوبه سال 2007) می بینیم که به صراحت قید شده:

European Union Framework Decision for Combating Racism and Xenophobia (2007)
The text establishes that the following intentional conduct will be punishable in all EU Member States:
- Publicly inciting to violence or hatred , even by dissemination or distribution of tracts, pictures or other material, directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin.
- Publicly condoning, denying or grossly trivialising
- crimes of genocide, crimes against humanity and war crimes as defined in the Statute of the International Criminal Court (Articles 6, 7 and 8) directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin, and
- crimes defined by the Tribunal of Nuremberg (Article 6 of the Charter of the International Military Tribunal, London Agreement of 1945) directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin.

خلاصه ترجمه:
"اعمال زیر توسط اعضا اتحادیه اروپا، جرم بوده و مجازات خواهد شد:
-         تحریک افکار عمومی برای اقدام خشونت آمیز و ایجاد تنفر، حتی به وسیله انتشار اعلامیه، تصویر و یا دیگر منابع که بر علیه یک گروه از مردم بر اساس نژاد و رنگ پوست و مذهب و یا نسب آنها باشد.  
اگر در ملا عام به انکار، بخشش و یا کم جلوه دادن اثرات اعمال زیر بپردازند:
-         نسل کشی، جنایت علیه بشریت و یا جنایت جنگی و..."

بر اساس قانون فوق، انکار نسل کشی در برخی از کشورهای اروپایی جرم محسوب می شود و مهمترین دلیلی که برای تصویب این قانون در نظر گرفته اند، این است که می گویند انکار نسل کشی، زمینه را برای نژاد پرستی و بیگانه هراسی ( xenophobia) فراهم می کند.

دلیل ساده ای برای آن وجود دارد، چرا که افراد نژاد پرست  تلاش می کنند با انکار نسل کشی های صورت گرفته، زمینه را برای نسل کشی و نژاد پرستی جدیدی فراهم کنند.

روش کار آنها بسیار ساده است، چه آنکه مثلا احمدی نژاد می گوید در جنگ جهانی دوم، اصولا یهودی ها کشته نشده اند، بعد استدلال می کند که این یهودی ها، با این دروغی که سر هم کرده اند (مبنی بر نسل کشی) دارند از دنیا سو استفاده می کنند.
طبیعی است که این گفتار دروغ، می تواند زمینه ساز بروز دوباره جنایت شود، چون آن افراد نژآد پرست، نه تنها از کشتار قبلی شرمگین نمی شوند، بلکه تصور می کنند چون آن افراد داستان دروغینی (به عنوان نمونه هولوکاست) را درست کرده اند،  مستحق آزار بیشتر هستند...!

در حقیقت با همین روش ساده، افراد نژاد پرست زمینه را برای آزار اقلیت ها فراهم می کنند.

بسیار انکار نسل کشی های گذشته را به نوعی (Hate speech) سخنان تنفر آمریز می دانند  که هدف نهایی آن آزار اقلیت های جامعه است.

در سال 1992، برخی درخواست کردند  که بر اساس آزادی بیان مندرج اعلامیه جهانی حقوق بشر، انکار نسل کشی ها را امری مجاز بدانند، اما کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا، و دادگاه عالی اتحادیه اروپا  و کمیته حقوق بشر سازمان ملل، این درخواست را رد کردند.

نکته اینجاست که  بسیاری معتقدند اطلاع رسانی بسیار موثرتر از ایجاد قانون بر علیه انکار  نسل کشی ها  است(منبع)

در المان به صراحت قانون اشعار می دارد که :

"  Denial of the Holocaust in public, or to the effects thereof is punishable by imprisonment from 6 months to 5 years and the loss of certain rights"

"هر گاه کسی به انکار هولوکاست در انظار عمومی بپردازد، به زندان از شش تا پنج سال محکوم می شود."

نکته اینجاست که باید خود را به جای شخص یهودی گذاشت که شش میلیون نفر از جامعه انها توسط همین جامعه آلمان کشته شده اند، حال تحمل اینکه بعد از چند سال، همان جامعه آلمان، منکر وقوع این فاجعه شود، بسیار ثقیل است.

از سال 1990 تا کنون چهارده نفر در اتحادیه اروپا به دلیل انکار نسل کشی، با جریمه مواجه شده اند. 




خانم یزدی، به جای سرزنش بریتانیا، شوهرت را بدلیل مشارکت با رژیم درغارت ایران مسئول بدان! کجاست پول بخاری مدازس!؟

$
0
0
همانطوری که می دانید، بعد از انتخاب حسن روحانی به رییس جمهوری رژیم، افراد ناشناس (بخوانش وزارت اطلاعات رژیم)، یک بازرگان (بخوانش دلال کثافت کاری های رژیم) را در دبی می دزدند  و به ایران می برند.

به نظر می رسد که اقای عباس یزدی، که در بسیاری از دزدی های خاندان هاشمی دست داشته است، به صورت غیر مستقیم، ارتباطی نیز با حسن روحانی داشته است، و با او نیز زد و بندی داشته است؛ لذا خامنه ای دستور داده تا او را از دبی بدزدند، و به ایران ببرند، تا هر زمان که حسن روحانی پا را از گلیم فراتر نهاد، با استفاده از عباس یزدی، او را گوش مالی بدهند!

مثلا می توانند برای حسن روحانی، به دلیل دزدی های سابق، و سو استفاده از اموال دولت، پرونده درست کنند،  و چه مدرکی بهتر از عباس یزدانپناه یزدی؟! کسی که شریک دزدی های خاندان رفسنجانی و یا حسن روحانی است؟!

همسر آقای یزدی، که او نیز تابعیت بریتانیا را دارد، در این چند روزه با مطبوعات بریتانیا مصاحبه کرده است، و به شدت دولت بریتانیا را مورد انتقاد قرار داده، و گفته که آنها مسئول دزدیده شدن شوهرش هستند.

علت صحبت های خانم یزدی این است:

آقای یزدی، نماینده خاندان هاشمی در معامله با استات اویل بوده است، و گویا از طرف خاندان هاشمی، پول دریافت کرده است. بعد از اینکه گند ماجرا بیرون می اید، پلیس مبارزه با جرایم اقتصادی، مدارک شرکت آقای یزدی را توقیف می کند، و گویا در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد، کپی این مدارک به دولت ایران نیز داده می شود.

حال خانم یزدی معتقد است که رژیم، با دیدن نقش مهم شوهرش، تصمیم گرفته که او را برباید و دولت بریتانیا را سرزنش می کند، که چرا کپی مدارک شرکت شوهرش را به رژیم ایران داده است.

هر چند نگارنده با نقض حقوق بشر در مورد هر انسانی، مخالف است، و مطمینا آقای یزدی اکنون در شرایط بسیار بدی به سر می برد، اما نمی توان به نکات ذیل اشاره نکرد:

-          خانم یزدی، آیا می دانستید که شوهر شما، از طریق مشارکت با خاندان هاشمی در غارت ایران، پول در می آورد؟!
-          آیا می دانستید که هزینه گزاف زندگی شما، از طریق غارت ایران تامین می شده است؟
-          ضربه زدن بر کسی که بر روی زمین افتاده، کار زشتی است، اما ناچارم از شما بپرسم، چطور رژیم ایران، وقتی که شوهر شما با آنها کار می کرد، رژیم خوبی بود، اما اکنون بد شده است؟!
-          آیا می دانید چرا امثال هاشمی و روحانی و خامنه ای، می خواهند در قدرت بمانند؟ چون آنها می دانند می توانند با غارت ایران، پول در بیاورند. حال آیا تصور می کنید بدون حضور بازرگانان و دلالانی چون شوهر شما، آیا این امکان را می داشتند؟!
-          خانم یزدی عزیز، هزینه مسافرت های گران، کیف و کفش های آنچنانی شما، از طریق قراردادهای نفتی غیر منصفانه ای تامین می شده که شوهر شما در بستن آنها نقش بازی می کرده است، و از طرف دیگر، باعث بقای عمر این رژیم می شده است. خانم یزدی، آن پولی که شوهر شما می دزدیده است، پول بخاری در مدارس روستاها است، همان مدارسی که به دلیل نبود بخاری استاندارد، کودکانش می سوزند...!
-          در کشورهای متمدن، مثلا آمریکا، اگر همسر یک قاچاقچی مواد مخدر، از پول حاصل از فروش مواد مخدر توسط شوهرش، زندگی خود را بگذراند، او نیز جرم مرتکب شده، و با مجازات شدید روبرو می شود.
-          لطفا نگویید که  مقایسه شوهر شما با قاچاقچی مواد مخدر، کار درستی نیست، باور کنید قاچاقچی مواد مخدر، صد شرف دارد به امثال شوهر شما!
-          خانم یزدی گرامی، خاندان هاشمی، یکی از جنایتکار ترین افرادی هستند که در تاریخ معاصر ایران، قدرت را به دست گرفته اند، شوهر شما، یکی از صمیمی ترین افراد به این خانواده بوده است...!
شخصا نگران سلامت شوهر شما هستم، امیداورم زودتر به سلامت پیش شما برگردد، اما همزمان آرزو می کنم که زودتر ایران آزاد شود، و شوهر شما و افراد فاسدی چون او، در دادگاه صالحه، به دلیل مشارکت در غارت ایران، محاکمه شود. 


پی نوشت: شرم بر مطبوعات بریتانیا باد، امروز همه رسانه ها در این باره مطلب نوشته بودند، اما هیچ کدام از آنها تا کنون یک خط ننوشته که مثلا محمد رضا پور شجری، وبلاگ نویس آزاده در حال مرگ است...! 





پیام دختر اکراینی، با زیر نویس فارسی / روزی یک دختر ایرانی پیام مشابه ای را به دنیا خواهد داد!

$
0
0

  ({"base_state": {"language": "fa"},

       video_url: "http://www.youtube.com/watch?v=Hvds2AIiWLA",

       video_config: {

           color1: '0xFF0000',

           width: 640,

           height: 480

       }

  })

بر روی ویدیو پیام این خانم جوان، این زیرنویس کوتاه را گذارده ام، پیام ساده، ولی تکان دهنده ای است. می شود روزی در ایران نیز یک دختر ایرانی، چنین پیامی بدهد؟


  ({"base_state": {"language": "fa"},

       video_url: "http://www.youtube.com/watch?v=Hvds2AIiWLA",

       video_config: {

           color1: '0xFF0000',

           width: 640,

           height: 480

       }

  })



شباهت پوتین و احمدی نژاد: هر دو اقتصاد کشور خود را بر باد می دهند، و در ابعاد بین المللی منفور هستند..!

$
0
0
در پی بحران در اکراین و بیم دخالت نظامی روسیه، روزنامه گاردینگزارش کرده است که بانک مرکزی روسیه، مبلغ ده میلیارد دلار از اندوخته خود را فروخته است، تا جلوی سقوط روبل (واحد پول روسیه) را بگیرد. البته بماند علی رغم این موضوع، ارزش واحد پول روسیه، بیش از دو درصد کاهش یافته است، که از نظر اقتصادی، می تواند بسیار نگران کننده باشد. 

پوتین و احمدی نژاد، شباهت های بسیاری دارند، هر دو قدرت کشور ثروتمندی را به دست آورده اند، هر دو با برگزاری انتخابات مضحک و نمایشی، قدرت را گرفته اند، و هر دو زمانی به قدرت رسیده اند که کشور متبوع آنها، پول کلانی دارد! 

همانطوری که احمدی نژاد، اقتصاد فلج و نیمه جان آن زمان ایران را بر باد داد، اکنون نیز پوتین، روش مشابهی را پیشه کرده است. 

اقتصاد جهانی چون زنجیر به هم پیوسته است، و تحریم های اروپا یا آمریکا، براحتی می تواند کمر اقتصاد هر کشوری را بشکند، حتی اگر آن کشور قدرتمند و ثروتمندی چون روسیه باشد. 

ادامه این بحران، و ایجاد تحریم های جدی علیه روسیه، می تواند عواقب وخیمی را به همراه داشته باشد، چون غیر از تحریم های غرب، سرمایه گذاران دیگر کشورها، از فعالیت اقتصادی در روسیه وحشت خواهند داشت،  و از طرف دیگر، حتی سرمایه گذاران و صاحبان صنایع روسی نیز، دیگر به کشور خود اعتماد نخواهند کرد و ترجیح می دهند در نقاط دیگر دنیا سرمایه گذاری کنند. 


نوشته های پیشین: 



نقدی بر نوشته آقای مجتبی واحدی/ تکلیف آزادی بیان و حقوق انسای افرادی مانند من که در برابر ذات اقدس الهی تسلیم نیستند، چیست؟!

$
0
0
آقای مجتبی واحدی، مشاور آقای کروبی، متنی را قلمی کرده و نوشتها ند: 


"به همه دوستان خوبم توصیه می کنم این داستان را با دقت بخوانند. سال 1382 یک شب اقای صادق طیاطیایی برای دیدن آقای کروبی به منزل او آمد. علاوه بر من ، یکی دیگر از نزدیکان شیخ هم حضور داشت . آقای طباطبایی ماجرای دیدار یکی از کاردینال های آلمانی با پدر خود - مرحوم آیت اله سلطانی طباظبایی - را تعریف کرد که در یک فرصت مناسب مشروح آن را نقل خواهم کرد. اما نکته ای که در این فرصت به اختصار به آن می پردازم پرسش و پاسخ روحانی مسیحی با مرحوم سلطانی طباطبایی است. به گفته آقا صادق ، در آن دیدار ، کاردینال آلمانی از مرحوم طباطبایی در خصوص آیه "ومن یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین " ( هرکس دینی غیر از اسلام بر گزیند از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت ، از زیان کنندگان است ) سؤال کرده و مرحوم طباطبایی پاسح داده است که مقصود از اسلام در این آیه ، تسلیم در برابر ذات اقدس الهی است نه الزاما پایبندی به دین اسلام. این را گفتم تا پاسحی باشد به سخنان فتنه برانگیز شیخ پرادعا و خشونت طلب مصباح یزدی و اعتراض او به بکسان دانستن پیروان همه ادیان از نظر حقوق شهروندی"

هر چند آقای کروبی در بند است،  و نگارنده نیز چون اکثر ایرانیان، خواستار آزادی ایشان هستم، اما ناچارم نکات ذیل را از آقای  واحدی گرامی بپرسم: 

سوال اول:  این رخداد، در حضور آقای کروبی اتفاق افتاده است. ممکن است از شما بپرسم، اگر آقای کروبی و یا شما به یکسان بودن حقوق پیروان ادیان مختلف معتقد بوده اید، چرا در زمانی که در راس قدرت بوده اید، مثلا هنگامی که اقای کروبی، ریاست مجلس را بر عمده داشت، هیچ اقدامی در دفاع از شهروندان بهایی نکرده اید؟! مگر نه انکه در همان دروان نیز، پیروان این آیین، به شکل سازمان یافته ای توسط رژیم، قلع و قمع می شدند؟!

سوال دوم: چطور است که آقای کروبی یک کلام از حقوق بهاییان تا کنون دفاع نکرده است؟! آیا صحبت های آقای طباطبایی را نشنیده بوده است؟! گویا برای آقای کروبی آنقدر این آقای طباطبایی مهم بوده که پسر او را در منزل خود می پذیرد و به حرف های او گوش می داده است!!

سوال سوم: یادتان است خمینی نیز در پاریس، همین حرف های قشنگ-قشنگ(!) می زد، و از برابری ادیان دفاع می کرد و تلاش می کرد حکومت اسلامی را مهربان نشان دهد؟! من نمی دانم چرا افراد معتقد به حکومت اسلامی، تا پایشان به خارج از کشور می رسد، چرا یکباره به رحمانیت اسلام معتقد می شوند! آقای واحدی عزیز نیز چون الان در آمریکا است، یکباره به حقوق برابر پیروان ادیان ایمان آورده است! باید از ایشان پرسید، چرا زمانی که در ایران، در سمت مشاور رییس مجلس تشریف داشتید، از این حرف های قشنگ نمی زدید؟!

سوال چهارم: دین اسلام به صراحت دستور به کشتن یا آزار افرادی می دهد که اسلام را قبول نمی کنند (آیه بیست و نه توبه)، جای این دین نیز در حکومت نیست. همانطوری که دیده ایم، هر گاه قانون اسلام حاکم شده، پیروان دیگر ادیان، قربانی شده اند و جامعه به سمت نابودی رفته است. حکومت اسلامی سی و پنج سال اخیر، یا اجرای قوانین اسلامی در دوران طالبان در افغانستان، یا عربستان بهترین نمونه است. 

چه دلیلی دارد که ماله به دست بگیریم، و دینی که چنین فجایعی را به وجود می آورد، رحمانی نشان دهیم؟! غیر از این است که رحمانی نشان دادن این دین، باعث می شود شانس حضور این دین در قدرت، افزایش یابد؟! غیر از این است حضور دین در قدرت، باعث نابودی اجتماع می شود؟! آیا عزیزانی چون آقای واحدی، به عواقب عمل خود می اندیشند؟! 

سوال پنجم: آقای واحدی می گوید آقای طباطبایی می گوید:"مقصود از اسلام در این آیه ، تسلیم در برابر ذات اقدس الهی است نه الزاما پایبندی به دین اسلام. "

حال سوال اینجاست، تکلیف افرادی مانند بنده که حاضر به تسلیم در برابر ذات اقدس الهی (!) نیستند، چیست؟! آیا اجازه زندگی، نفس کشیدن، حرف زدن در جامعه را داریم، یا باید کشته شویم؟! 

لازم است که آقای واحدی یادآور شوم که طبق سنت پیامبر اسلام، اهل کتاب (مسیحان یا یهودیان) اجازه دارند با پرداخت مبلغ کلانی به نام جزیه، به دین خود بمانند! اما در اسلام، برای افراد بیخدا (کافر)، چنین امکانی وجود ندارد...!! یا باید مسلمان شوند، یا کشته شوند! 

خاتمه: فرق زیادی بین آنچه مصباح یزدی با آنچه آقای طباطبایی می گوید وجود ندارد، هر دوی آنها معتقدند که باید پیروان ادیان دیگر را آزار داد، و یا افراد بیخدا را کشت، یا اگر کسی از دین اسلام خارج شد، باید اعدام شود...! زمانی آقای واحدی می تواند بگوید امثال آقای طباطبایی به حقوق پیروان دیگر ادیان احترام می گذارند، که مثلا قبول کنند یک بهایی یا بیخدا، رییس جمهور کشور شود! آیا به نظر شما، یک آیت الله، چنین چیزی را قبول می کند؟!

تا زمانی که به جای نکوهش نقض حقوق انسانی و نابرابری، تلاش کنیم به پوشاندن و توجیه آن متوسل شویم، به هیچ جایی نمی رسیم و تنها زمینه ساز ایجاد یک حکومت اسلامی و دیکتاتوری دیگر را فراهم کرده ایم. 

نوشته دیگر امروز: آقای واحدی عزیز، نزدیکی افراد منتقد دین به رژیم، امری محال است، اما حضور شما و آقای کروبی در راس این رژیم یک واقعیت است! 

نوشته های پیشین: 



آقای واحدی عزیز، نزدیکی افراد منتقد دین به رژیم، امری محال است، اما حضور شما و آقای کروبی در راس این رژیم یک واقعیت است!

$
0
0
آقای واحدی  نوشته اند: 
 "اگر همه شما افراد ضد مذهبی بسیج شوید، و از رژیم حمایت کنید، قول می دهم ظرف چند سال، تعداد آمار تعداد افراد ضد مذهب، چند برابر خواهد شد"
در پاسخ به این فعال سیاسی عزیز، ناچارم نکات ذیل را به اطلاع ایشان برسانم: 

الف) منظور آقای واحدی این است که اگر افراد ضد مذهبی از رژیم حمایت کنند، رژیم به افراد ضدمذهب امتیاز می دهد، و مثلا امکانات در اختیار آنها می گذارد، و تعداد طرفداران آنها افزایش می یابد. 

ب) این گفته، کاملا نقض غرض است، این رژیم قوانین اسلام را اجرا می کند، شالوده و بنیان آن بر اساس اسلام است، و تمام تلاش خود را به کار خواهد بست تا اسلام را گسترش دهد  و از اسلام دفاع کند.  اصولا تحت هیچ شرایطی نمی توان متصور شود که افراد مذهبی از این رژیم حمایت کنند. چون بنیان تفکر افراد ضد مذهب، کنار گذاشتن اسلام است، نه گسترش آن!!  از آن گذشته، رژیم هم هرگاه دستش به افراد مذهبی رسیده، آنها را کشته  است، و تحت هیچ شرایطی، با آنها کنار نخواهد آمد و حتی از حمایت آنها از رژیم نیز راضی نخواهد بود. 

ج) تلاش کور آقای واحدی، برای کنار هم گذاردن رژیم منفور اسلامی و افراد ضد مذهبی، تنها یک هدف را دنبال می کند، و آن چیزی نیست جز بی اعتبار کردن منتقدین دین! 

د) باید به آقای واحدی عزیز یادآور شد که اصلاح طلبان و افراد دیندار بوده اند که همیشه در این رژیم خونخوار حضور داشته اند، لذا اگر ارتباط یا حمایت رژیم متوجه کسی باشد، قطعا افراد اصلاح طلب با پیشینه مذهبی، در صف مقدم قرار دارند!! 

ر) آقای واحدی گرامی، به یاد داشته باشید که به دلیل سی و پنج سال جنایت رژیم اسلامی، تعداد افراد منتقد دین، و بی خدا، به شدت بیش از آن چیزی است که شما تصور می فرمایید! علت اینکه این تعداد عظیم دیده نمی شوند، صرفا خشونت و وحشی گری حکومت اسلامی است!! 

ز) به آقای واحدی باید یادآور شد که اگر قرار باشد افراد ضد دین، و افراد اصلاح طلب و مداحان هفت تیر کش را روی یک خط کش بگذاریم، افراد ضد دین، در یک سر خط کش خواهند بود، ولی در سر دیگر خط کش، اصلاح طلبان و مداحان هستند. 

س) نمی توان منکر شد که افراد مذهبی و  در راس آنها اصلاح طلبان، دقیقا از روش های مشابه همین هفت تیر کش ها، برای رسیدن در قدرت و ماندن در قدرت استفاده کرده اند! مگر غیر از این است که آنها نیز خود را نزدیک به ائمه می دانند، و اعتبار اعتقادات سیاسی خود را از افکار مذهبی می گیرند؟! خوب این چقدر با رفتار مداحان متفاوت است؟! 

ش) مداحان  فرق چندانی با آیت الله و حجت السلام های اصلاح طلب، ندارند. هر  دوی آنها از یک موجود خیالی ، به نام الله، برای به دست  آوردن نامشروع قدرت، و غارت ایران استفاده می کنند...!!

ل) آقای واحدی تمامی تلاش خود را به کار می بندد تا افراد منتقد دین را بی اعتبار کند، و از طرف دیگر، حساب این رژیم را از اسلام و عقاید مذهبی خود، جدا کند...! تلاشی که بیهوده است.

در حقیقت، آقای واحدی تلاش داشته تا با به کنار هم گذاردن اسم منتقدین مذهب و رژیم اسلامی، افراد منتقد دین را بی اعتبار کند! باید به ایشان یادآوری کرد که اگر نزدیکی به رژیم باعث بی اعتباری است، شما و آقای کروبی که سالها در عالی ترین پست های این رژیم حضور داشته اید...!! 

ی) در خاتمه، به یاد داشته باشید که دینداران، تمامی امکانات دولتی را در اختیار دارند، و به شدیدترین وجهی، افراد بیخدا را سرکوب می کنند. اگر تعداد افراد بیخدا، کمتر از افراد مذهبی است، دلیل بر درست بودن عقاید افراد مذهبی نیست! چه آنکه این رقابت در یک محیط سالم شکل نگرفته است! شما رسانه آزاد را فراهم کنید که بتوان در آن، بدون آدم کشی رژیم، اسلام را نقد کنیم، ببینیم چند نفر مسلمان در ایران باقی می ماند؟!

پی نوشت: این نوشه را چند وقت پیش نگاشته بودم، اما فراموش کرده بودم که منتشرش سازم! نوشته دیروز را که منتشر ساختم، اتفاقی این را نیز دیدم...! نوشته دیروز: نقدی بر نوشته آقای مجتبی واحدی/ تکلیف آزادی بیان و حقوق انسای افرادی مانند من که در برابر ذات اقدس الهی تسلیم نیستند، چیست؟! 

نوشته های پیشین: 



اشک های تمساح خونخوار، خامنه ای...! / اسلام رحمانی و خامنه ای نازک دل...!

$
0
0
خامنه ای نقش کاملا مستقیمی در کشتن ندا، سهراب و دیگر آزادی خواهان ایران بازی کرده است، آدم کش اصلی او است. تلاش مطبوعات حکومتی، برای پخش تصاویر او در حال گریه در هنگام نماز، خنده آور است...!

دقیقا مانند نشان دادن چهره ای رحمانی از اسلام است...! 



نوشته دیگر امروز: آقای واحدی عزیز، نزدیکی افراد منتقد دین به رژیم، امری محال است، اما حضور شما و آقای کروبی در راس این رژیم یک واقعیت است! 


نوشته های پیشین: 




چند ویدیو با زیرنویس فارسی/بدون داشتن زنانی قوی، با حقوق برابر، نمی توان به دمکراسی، حقوق بشر و یا پیشرفت دست یافت!

$
0
0
فردا روز زن است، می توان تنها به اهمیت این روز پرداخت، و تنها تمجید کرد، اما انصاف حکم می کند که به واقعیت های موجود اشاره شود. 

این یک واقعیت تلخ است، نقض حقوق زنان برای بسیاری از مردان ایرانی، قباحت خود را از دست داده است. 

یک شهروند ایرانی، چه زن و چه مرد، از زمان کودکی، شاهد نقض حقوق زنان است، اگر زن باشد، این رخداد چندش آور، طبیعی و قابل تحمل جلوه می کند، و اگر مرد باشد، دیگر این کار زننده، قباحتی نخواهد داشت...! 

در دنیای غرب، فعالین زنان پیروز ماجرا بوده اند، و هر چند هنوز در آنجا نیز شاهد نقض حقوق زنان هستیم، اما به صورت اساسی، زن با مرد برابر قلمداد می شود، اما در ایران، این مبارزه در آغاز راه خود است، و زنان برای دستیابی به حقوق انسانی خود، راه درازی را در پیش دارند. 

راه درازی در پبش است، تا زمانی که برای زنان و مردان جامعه، نقض حقوق زنان، قبیح جلوه کند، و با بی تفاوتی از کنار آن نگذرند. مهمترین کار این است که به کودکان یک جامعه، برابری زن و مرد، نشان داده شود، و پسران یک جامعه بدانند که دختران آن جامعه، شهروند درجه دو نیستند. 

بدون همکاری زنان، بدون اینکه زنان در جایگاه درست خود قرار بگیرند، اصولا دست یافتن به دمکراسی، حقوق بشر، یا پیشرفت، امری محال است. مگر می شود نیمی از جامعه، از حقوق انسانی خود بی بهره باشند، آنگاه دم از استقرار حقوق بشر زد؟! 

این زنان هستند که می توانند با حضور پر رنگ خود در سیاست، حافظ دمکراسی باشند، این زنان هستند که با ایفای نقش مهم خود در خانواده یا آموزش، باعث تربیت بهتر نسل بعد می شوند، نسلی که می داند باید به حقوق دیگر شهروندان احترام بگذارد، و در مقابل دیکتاتوری قد علم کند. 

مهمترین ابزار برای پیشرفت یک جامعه، قدرت بخشی به زنان آن جامعه است، جامعه ای که زنان آن از حقوق انسانی خود، و امکاناتی برابر در جامعه بهره مند باشند، و در عرصه اجتماع، از سیاست گرفته تا فعالیت های مدنی یا بازار کار، حضور پر رنگی دارند، با سرعت خیره کننده ای به سمت پیشرفت حرکت می کند. 

تا زمانی که زنان ایران، ابتدا به حقوق خود آگاه نشوند، و مردان ایران نیز آن حقوق را به رسمیت نشناسند، از رفاه و پیشرفت، خبری نخواهد بود. 

در یک کلام، بدون حضور پر رنگ و برابر زنان، از دمکراسی خبری نیست، و بدون دمکراسی نیز این ملک مصیبت زده، به هیچ پیشرفت پایداری دست نخواهد یافت. 

لذا پر بیراه نیست اگر گفته شود زمانی که حقوق زنان در یک جامعه نقض می شود، به صورت غیر مستقیم، حقوق تمامی مردان آن جامعه نیز نیز نقض شده است.

به یاد دارم زمانی نیویورک تایمز، مقاله ای را منتشر کرده بود، و با محاسبه آماری دقیق، نشان داده بود که در طول تاریخ بشریت، هیچگاه تعداد بردگان به این زیادی نبوده است! دلیل ساده است، چون جمعیت انسان ها افزایش یافته است، اما همچنان شاهد نقض حقوق زنان هستیم، و شاهد هستیم که زنان بسیاری در گوشه و کنار دنیا، به کار اجباری گمارده می شوند، و یا قربانی حقوق نابرابر می شوند، و به نوعی برده محسوب می شوند. تعداد آنها آنقدر زیاد است، که هیچ گاه در طول تاریخ، این تعداد برده در دنیا وجود نداشته است. 


قبلا مقاله ای نوشته بودم، که در اینجا باز بخش هایی از آن را ذکر می کنم:

رژیم اسلامی، به صورت شبانه روز، زنان ایرانی را تحقیر می کند  و حقوق انسانی آنها را لگد مال می کند، اما با شگفتی بسیار می بینیم:

-          نماد مبارزه ایرانیان آزادی خواه، دختری است به نام ندا آقا سلطان که مظلومانه جان سپرد!
-          زنی به نام نسرین ستوده، نماد و سمبل شرافت وکلای ایرانی است.
-          زنی به نام شیرین عبادی، تنها ایرانی است که جایزه صلح نوبل را از آن خود کرده است،
-          شیرزنی به نام سیمین بهبهانی، نماد شجاعت، آزادی خواهی روشنکفران و اهل قلم است...!
-          در جامعه ایران، زنی مانند پروین فهیمی یافت می شود، در حالی که پسرش را بی رحمانه کشته اند، انسانیت را معنا می کند و می گوید در صورت آزادی زندانیان سیاسی، از خون پسرش نیز خواهد گذشت...!!
-          در تمام تلاش های ایرانیان برای آزادی و دمکراسی، زنان در خط مقدم قرار داشته اند!
-          تعداد زنان دانشجو از تعداد مردان پیشی گرفته است...!
براستی، چگونه است که زنان ایران زمین، پیشروان دمکراسی، صلح و کرامت انسانی هستند؟! و چرا رژیم ایران، این همه از زنان و فعالین حقوق زن، وحشت دارد؟!کافیست نکات ذیل را کنار هم بگذاریم:

-          تاریخ ثابت کرده که در قیاس با مردان، زنان صلح جو تر هستند و تا جایی که می شود از خشونت دوری می کنند. اگر یک زن قدرت را در دست گیرد، احتمال اینکه حاضر شود خون مخالفین را بر زمین بریزد، خیلی کمتر است.

-          زنان دسترسی مستقیم به کودکان دارند و اگر از حقوق حقه خود و یا مسایلی چون دمکراسی آگاه شوند، به راحتی به کودکان خود آموزش می دهند و نسل بعد، نسلی آگاه و با شعورتر خواهد شد، چیزی که برای رژیم، مانند زهر است...!
ختم کلام این است که هر چه نقش زنان در یک جامعه، پر رنگ تر باشد و حقوق آنها بیشتر رعایت شود، آن جامعه به دمکراسی نزدیکتر است.

این یک واقعیت است، افراد دیکتاتور و تمایت خواه، انسان هایی که تنها در پی نابودی زندگی دیگران هستند، مخالف حقوق برابر زنان و مردان هستند، شاید ساده ترین مثال برای آن، داستان ملاله در پاکستان باشد. دختر چهارده ساله ای که طالبان را به زانو درآورد و در آخر، طالبان برای کشتن او به حمله تروریستی دست زد، چرا که ملاله، خواستار آموزش زنان در جامعه بود.


سوال ساده ای از شما می پرسم، چرا عقب افتاده ترین جوامع، کشورهایی هستند که زنان در آن از حقوق مساوی برخوردار نیستند؟!


به کشورهای عقب افتاده آفریقا بنگرید، به کشورهای اسلامی نگاه کنید، از پاکستان گرفته تا عربستان سعودی! این کشورها، عقب افتاده ترین کشورهای دنیا هستند و با یک حساب سر انگشتی می توان نتیجه گرفت که ارتباط مستقیمی بین حقوق زنان و سطح دمکراسی و حقوق بشر در هر جامعه ای وجود دارد.

این ارتباط دو سویه است:

-          اگر حقوق زنان در جامعه ای به رسمیت شناخته شود و زنان قدرت حقه خود را داشته باشند، از دمکراسی حفاظت خواهند کرد.
-         از طرفی نیز،  وجود دمکراسی در هر کشوری، باعث می شود که جامعه و حاکمیت  حقوق زنان را به رسمیت بشناسند.
زنان منادی صلح و آرامش هستند، اگر به جنگ های تاریخ نگاه کنید، هیچ جنگی را نخواهید یافت که زنان آغازگر آن باشند. در حقیقت این مردان هستند که تا کنون دنیا را اداره کرده اند و نتیجه اش، چنین دنیای بی نظم و پر از خشونت است...!



در خاتمه، چند ویدیو که قبلا بر آنها زیر نویس گذاشته بودم و  درباره حقوق زنان است، به صورت یکجا تقدیم می کنم: ویدیویی دیدنی از ایزایل آلنده، نویسنده شهیر درباره حقوق زنان (یکی از پربیینده ترین ویدیوهایی سایت تد)

 ویدیویی دیدنی از ایزایل آلنده، نویسنده شهیر درباره حقوق زنان (یکی از پربیینده ترین ویدیوهایی سایت تد)


تعریف زن چیست؟ چگونه دو فرشته در سومالی، جامعه را دگرگون می کنند


ویدیو با زیرنویس فارسی/ زینب ثعلبی بنیانگذار بنیاد بین المللی زنان برای زنان از نقش زنان در صلح می گوید / صلح جایی است که ناخن پای من باز شروع به رشد کند



چرا باید به پسران بیاموزیم که زنان، ملک مردان نیستند؟


مدیر اجرایی فیسبوک در سخرانی خود: بانوان گرامی، خودتان را دست کم نگیرید



آیا زندان انفرادی، شکنجه است؟ آیا می توان رژیم ایران را به دلیل استفاده سازمان یافته از زندان انفرادی، به جنایت علیه بشریت متهم کرد؟

$
0
0
رژیم ایران، در انجام برخی از اعمال، آنقدر زیاده روی کرده است، که قباحت آن عمل زشت، از بین رفته و جامعه، حساسیت لازم را از خود نشان نمی دهد. 

زندان انفرادی، مصداق بارز شکنجه است، و کمتر زندانی سیاسی را می توان یافت که طعم تلخ و گزنده زندان انفرادی را نچشیده باشد، حال سوال اینجاست، چرا قباحت این شکنجه از بین رفته است؟! چرا جامعه واکنش لازم در قبال این جنایات سازمان دهی شده و گسترده، نشان نمی دهد؟ 

ابتدا به تعریف  زندان انفرادی می پردازیم: 

انسان یک موجود اجتماعی است، و حق رابطه داشتن با دیگر انسان ها، یکی از حقوق اولیه هر انسانی است. یکی از روش های آزار فرد در بند، نگه داری او در یک محیط دربسته، و محروم نمودن او از تماس با دیگران است. در اکثر نقاطی که از زندانی انفرادی، به عنوان تنبیه زندانی استفاده می شود، معمولا زندانی بیست و چهار ساعت از روز را در یک اتاق در بسته به سر می برد، و تنها دو ساعت، اجازه می یابد به بیرون از اتاق برود، و گاه حتی در این دو ساعت نیز، اجازه نمی یابد با دیگران در تماس باشد. 

هر چند زندانی انفرادی، قدمتی بسیار طولانی دارد، اما در تاریخ معاصر، برای اولین بار در نیویورک، شاهد تصویب قانونی بودیم که زندان انفرادی را جایگزین مجازات اعدام کردند. (منبع) و به صورت رسمی، دردآور بودن زندان انفرادی، به رسمیت شناخته شد و به عنوان یک تنبیه معرفی گردید. 

زندان انفرادی: نقض حقوق بشر است: 

هر چند در برخی از موارد، مثلا زمانی که زندانی ممکن است به خود یا دیگران آسیب برساند، یا در داخل بندهای عمومی، جانش در خطر است،  قرار دادن زندانی برای مدت کوتاه در سلول انفرادی، گریز ناپذیر است، اما استفاده از زندان انفرادی، به عنوان یک سلاح، علیه زندانیان، نقض آشکار حقوق بشر، و مصداق بارز شکنجه است. 

اما حتی در آمریکا، گهگاه دیده شده که از زندانی انفرادی، به عنوان مجازات برای زندانیان خطاکار استفاده می شود، و این نقض مورد آشکار نقض حقوق بشر، اعتراض بسیاری از ارگان های حقوق بشری را در پی داشته است. (رجوع شود به گزارش دیده بان حقوق بشر به سنای آمریکا و اعتراض شدیدش به این موضوع)

در قرن بیستم بود که با گسترش دانش روانپزشکی و روانشناسی، آثار غیر قابل ترمیم زندانی انفرادی، مشخص شد. 

چرا شکنجه گران، از زندان انفرادی استفاده می کنند؟ 

دکتر هنری، روانشناسی که در این زمینه، تحقیقات گسترده ای داشته است،  در مصاحبه ای می گوید: 

معمولا زندان انفرادی، به عنوان یک ابزار شکنجه، در کنار دیگر شکنجه ها، استفاده می شود، به همین دلیل در بکگروند قرار گرفته، و کمتر به آن پرداخته شده است. زندانی انفرادی، در دراز مدت، باعث می شود که قربانی، درباره انسانیت خود، به شک بیافتد. وقتی شخص، درباره خود و انسانیت خود به شک بیافتد، به راحتی تحت تاثیر بازجو قرار می گیرد، اقرار می کند، یا بازیچه می شود. شکنجه گر ها می دانند که بدون قرار دادن قربانی در زندان انفرادی، شانس موفقیت انها کاهش می یابد. 

آثار مخرب و جبران ناپذیر زندان انفرادی بر زندانیان: 

دکتر گراسیان، استاد دانشگاه هاروارد،  یک گزارش کامل درباره آثار زندان انفرادی بر زندانیان تهیه کرده است، که در سایت دانشکده حقوق دانشگاه واشینگتن، موجود است. خواندن این گزارش شصت صفحه ای را به علاقه مندان، توصیه می کنم، اما خلاصه نکات مهم آن به قرار زیر است: 

آسیبی که در اثر زندان انفرادی بر فرد وارد می شود، ناتوانی و از کارافتادگی روانی، برای مدت طولانی و یا حتی همیشگی خواهد بود. از جمله می تواند باعث اختلال های روانی گردد، که به صورت جدی، توان فرد زندانی را برای بازپروری، و تحصیح، و بازگشت به اجتماع، از بین ببرد. 
دکتر گراسیان، در کتاب فوق می گوید که زندان انفرادی، آسیب های زیر را به قربانی وارد می کند:

• Hypersensitivity to external stimuli • Perceptual distortions, illusions, and hallucinations • Panic attacks • Difficulties with thinking, concentration, and memory • Intrusive obsessional thoughts • Overt paranoia • Problems with impulse control, including random violence and self-harm

شکنجه چیست؟ 

در میثال بین المللی منع شکنجه، مصوب سازمان ملل متحد در سال 1984 می خوانیم: 

..any act by which severe pain or suffering, whether physical or mental, is intentionally inflicted on a person for such purposes as obtaining from him, or a third person, information or a confession, punishing him for an act he or a third person has committed or is suspected of having committed, or intimidating or coercing him or a third person, or for any reason based on discrimination of any kind, when such pain or suffering is inflicted by or at the instigation of or with the consent or acquiescence of a public official or other person acting in an official capacity. 
ترجمه ضمنی عبارت فوق، به قرار زیر است:
هر عملی که با نیت، و به منظور وارد کردن آزار جسمی و روحی شدید به یک انسان وارد می شود، و هدفش اخذ اعتراف یا اطلاعاتات از قربانی یا  شخص ثالث باشد، یا هدفش  مجازات قربانی یا شخص ثالث باشد، یا هدفش ترساندن یا مجبور کردن قربانی یا شخص ثالث باشد، یا اگر این عمل به دلیل اعمال تبعیض بر قربانی باشد (چه جنسی، نژادی، دینی و..) باشد، در صورتی که توسط یک مقام دولتی، یا با تحریک یا تایید ضمنی مقام دولتی همراه باشد، شکنجه نامیده می شود. 
حال سوال این است، آیا زندان انفرادی، شکنجه محسوب می شود؟

دکتر گراسیان، در کتاب  فوق، می گوید (نقل به مضمون): 
زندان انفرادی آسیب های جدی بر سلامت روانی فرد قربانی وارد می کند، و باعث آزار روانی او می شود.  
پس با قاطعیت می توان گفت که استفاده از زندان انفرادی، وقتی که هیچ دلیلی برای استفاده از آن نیست (مثلا فرد زندانی، به کسی آسیب نمی رساند)، خصوصا زمانی که دولت، برای وارد کردن آزار، گرفتن اقرار، ترساندن یا مجازات فرد از آن استفاده می کنند، بدون شک، شکنجه محسوب می شود. 

جنایت علیه بشریت چیست؟

طبق تعریف معاهده رم،که به تشکیل دیوان کیفری بین اللملی انجامید، ، تعریف جنایت علیه بشریت به قرار زیر است: 
به صورت ویژه، جرایمی، جنایت علیه  بشریت خوانده می شود که  شان انسان را کاسته و مقام و منزلت انسانی را پای مال می کنند.
 و در بند هفتم معاهده بین المللی رم، می خوانیم: 
"در این معاهده  نامه، جنایت علیه بشریت، شامل جنایات زیر است، در زمانی که به صورت گسترده، و به صورت سازمان دهی شده ای، و با قصد قبلی علیه بخشی از شهروندان استفاده می شود، جنایاتی چون آدم کشی، نسل کشی، شکنجه و ..."
در نتیجه می توان نتیجه گرفت که استفاده از شکنجه به صورت گسترده، سازمان دهی شده و برنامه ریزی شده، علیه بخشی از شهروندان، جنایت علیه بشریت تلقی می شود. 

آیا رژیم ایران به صورت گسترده و  سازمان دهی شده، از زندان انفرادی به منظور شکنجه شهرندان استفاده می کند؟ 

استفاده از زندان انفرادی، به شکل کاملا گسترده ای در رژیم ایران، مرسوم است. برای دسته بندی، می توان استفاده از  این ابزار شکنجه را به شکل زیر دسته بندی کرد: 

یک - علیه زندانیان سیاسی:
شواهد بسیاری وجود دارد که ثابت می کند رژیم ایران بدون هیچ شرمی، از ابزار زندان انفرادی علیه زندانیان سیاسی  استفاده می کند. 

دو: علیه اقلیت های مذهبی یا نژاد:  
تنها به منظور آزار آنان، مواردم تعددی از زندان انفرادی اقلیت شهرودان  بهایی یا شهروندان کرد، گزارش شده و شواهد بسیاری موجود است.

سه: علیه زندانیان معمولی: 
استفاده از همه ابزارهای شکنجه، در پرونده متهمین جرایمی چون دزدی، مواد مخدر، یا حتی روابط خارج از ازداوج، گزارش شده و موجود است. 

در جمع بندی، زمانی که می بینیم شخص شناخته اش چون نسرین ستوده  را برای مدت زیادی در انفرادی نگه می دارند (منبع)، مشخص است که با زندانیان ناشناخته چه می کنند! اثبات استفاده گسترده و سیستماتیک (نظام یافته) علیه زندانیان سیاسی، هر چند کار ساده است (به دلیل وجود مدارک بسیار)، اما از حوصله این نوشته خارج است. 

در جمع بندی می توان گفت: 

یک-زندان انفرادی، یک نوع شکنجه است، به سلامت روانی و جسمی قربانی، اسیب های غیر قابل جبران وارد می کند.
دو- دولت ایران از زندان انفرادی، به عنوان یک ابزار شکنجه، به صورت گسترده و سازمان دهی شده، علیه مخالفین رژیم و یا حتی شهرودان عادی استفاده می کند. 
سه- شکنجه مخالفین به صورت گسترده و نظام یافته، جنایت علیه بشریت است. 
چهار- بدون حمایت و دستور بالاترین مقام حکومتی، یعنی شخص رهبر ایران، امکان وقوع این جنایت سازمان یافته، وجود ندارد. از طرفی، رییس جمهور و رهبر، موظف هستند که جلوی این جنایت را بگیرند، و چون اقدامی در جهت توقف آن نمی کنند، خود در آن جنایت، شریک هستند. 

نوشته اخیر این وبلاگ: 

نوشته های پیشین: 


بعد از دبی، نوبت عمان است/ سیاست کثیف رژیم برای وابسته کردن ایران به کشورهای حاشیه خلیج فارس: احداث پل بین ایران و عمان!

$
0
0
در اخبار آمده بود که در حاشیه سفر حسن روحانی به عمان، مقامات عمان اعلام کرده اند که به زودی توافق برای احداث پل بین ایران و عمان بر روی خلیج فارس، امضا خواهد شد(منبع).

بمانند دیگر طرح ها و اعمال سران این رژیم، این طرح نیز در جهت خلاف منافع ملی ایران است، و این جماعت  غارتگر، تنها در به یغما بردن ایران هستند. 

شاید در نگاه اول، این طرح نیز به مانند هر پروژه اقتصادی دیگری، مثبت ارزیابی شود، اما وقت که چنین طرحی را در پیش زمینه آن مورد بررسی قرار می دهیم، می بینیم که چه اهداف پلیدی در پشت پرده وجود دارد!

اجازه بدهید دو مثال ساده ارایه نمایم. 

مثال اول، پروژه توسعه فرودگاه دبی با پروژه امام

 (ناچارم از اسم این جنایتکار استفاده کنم، چه به هر حال اسم فرودگاه است دیگر!): 

ایران دقیقا در میانه گذر هواپیماها از اروپا به آسیای شرقی، چین و ژاپن و کره، قرار دارد. همانطوری که می دانید، هواپیماها هنگام عبور از خاک یک کشور، مبلغی را به عنوان حق استفاده از فضای هوایی آن کشور باید پرداخت کنند.

در نتیجه، بهترین مسیر ایران است. و این مسیر کوتاه، که طول پرواز را گاه تا دو ساعت کم می کند، به ایران این شانس را می دهد تا مبلغ کلانی درآمد سالیانه داشته باشد(منبع: ایندیا تایمز). 

در زمان شاه، طرح بسیار عظیم و جامعی برای ساخت فرودگاهی در نزدیکی تهران به تصویب رسید، و اصولا پیشنهاد اولیه این طرح، از طرف سازمان بین المللی هوانوردی  بود، و بودجه ای برابر با یک میلیارد دلار برای ساخت این طرح بلند پروازانه، در نظر گرفته شد. 

از نظر اقتصادی، اگر این طرح به انجام رسیده بود، می توانست تا سالی ده میلیارد دلار، برای کشور ایران سود اقتصادی به همراه داشته باشد، چون غیر از اینکه تمامی خطوط هوایی دنیا، از کریدور هوایی ایران رد می شدند و مبلغ کلانی تعرفه پرداخت می کردند، از طرف دیگر، این فرودگاه، به قطب حمل و نقل (هاب) تبدیل می شد، و مثلا هواپیماها برای سوخت گیری، می توانستد در ایران فرود آیند، و ایران با توجه به نفت خیز بودن، سود کلانی از فروش سوخت پیدا می کرد، و از نظرهای دیگر نیز، سود بسیاری برای ایران به همراه داشت. 

اما بعد از انقلاب، این طرح متوقف شد، و کشور کوچک امارات، با خانواده رفسنجانی وارد معامله شد، رفسنجانی طرح ساخت این فرودگاه را به تعویق انداخت، و شهر کوچک دبی، موفق شد با ساخت فرودگاه عظیم دبی، در قالب هاب منطقه، وارد عمل شود و همانطوری که می بینید، بسیاری از خطوط هوایی دنیا، این فرودگاه استفاده می کنند. این در حالی است که خطوط هوایی، باید راه خود را دور کنند، گاه تا دو ساعت اضافه پرواز کنند، و به جای فرودگاه امام، به فرودگاه دبی بروند! 

هر چند فاز اول فرودگاه امام راه افتاده است، اما دست های پنهان سپاه، و آن دسته از سران رژیم که از خاندان سلطنتی امارات پول می گیرند، در پشت پرده جلوی تکمیل، و اداره درست این فرودگاه را گرفته است، تا مبادا این فرودگاه، به رقیب فرودگاه دبی تبدیل شود

مثال دوم: کریدور شمال-جنوب و طرح توسعه بنادر ایران: 

همانطوری که می دانید سالها قبل، بین ایران و هند و روسیه، طرح  بین المللی به نام کریدور شمال-جنوب تصویب شد، که بر اساس آن، کالا به راحتی از ایران به کشورهای آسیای مرکزی و روسیه، حمل می شد و این کشورها، به آب های گرم بین المللی، از طریق ایران راه پیدا می کردند. 

بر اساس این طرح، ایران می بایست بنادر خود را توسعه می داد، و بعد سیستم حمل نقل ریلی خود را نیز گسترش می داد تا بتواند حجم عظیمی از کالا را از طریق بنادر جنوبی خود ابتدا تحویل بگیرد، و بعد با قطار به شمال ایران حمل کرده، و در بنادر دریای مازنداران، آنها را به کشورهای شمالی، تحویل دهد. 

پژوهش های اقتصادی نشان می دهد که اگر ایران حدود دو میلیارد دلار در ساخت بنادر و راه آهن خود سرمایه گذاری می کرد، می توانست سالیانه بین دو تا چهار میلیارد دلار، درآمد خالص داشته باشد، اما باز این دبی بود که با ساخت بندر جبل علی، موفق شد به هاب منطقه تبدیل شود. 

نکته خنده دار ماجرا اینجاست، بسیاری از کشتی های باربری، کالای خود را به دبی می برند، آنجا تخلیه می کنند تا توسط کشتی های کوچکتر، به ایران حمل شود، و باز دبی است که مبلغ کلانی را به جیب می زند...!!

تکرار همین سیاست کثیف: اینبار نوبت عمان است که ایران را سرکیسه کند...! 

حال باید پرسید، چرا باید چنین سرمایه گذاری کلانی، برای ایجاد پل بین ایران و یک کشور  حاشیه خلیج فارس صورت پذیرد؟ کشوری که نه ثبات اقتصادی و نه ثبات سیاسی دارد؟ کشوری که فاقد بازار مصرف قابل توجه و همینطور صنعت است؟! 

چرا باید سرمایه مردم ایران، به جای ساخت بنادر در مرزهای ایران، ساخت ایجاد پل شود!؟ چرا باید بار و کالای تجاری، اول به دبی، بعد به عمان برود، و بعد به ایران بیاید؟! آیا بهتر نیست آن کالا به صورت مستقیم، وارد ایران شود؟! 



نوشته های پیشین: 


شادی حق هر انسانی است، و جشن همگانی، حق یک جامعه!/سرکوب چهارشنبه سوری، باعث شده به جای شادی، شاهد انفجار نارنجک باشیم!

$
0
0
شادی جرم نیست،چرا باید شادی جرم تلقی شود؟ شادی حق هر ملتی است، چرا بقیه کشورها کارناوال و مراسم شادی جمعی دارند، ما نداریم؟

در بسیاری از کشورهای دنیا، یک روز، هفته یا ماه از سال را به جشن و شادی می پردازند، مثلا  کارناوال ریو، از سال سیصد سال قبل به وجود آمده، و مردم برزیل، فارغ از همه غم ها، برای مدتی به شادی می پردازند. این کارناوال، تبدیل به یک تبلیغ برای فرهنگ آن جامعه شده است.

نکته مهم اینجاست، کارناوال و مراسم های شادی، به تلطیف فضای جامعه، و کم شدن خشونت منجر می شود.
نگاهی به رخدادهای هر سال چهارشنبه سوری بپرداریم، می بینیم که این مراسم شادی، جای خود را به واکنش هایی چون ترقه بازی و انفجار نارنجک داده است.

در اینجا نیز رژیم ایران، در نهایت هنرمندی، آثار منفی عجیبی به جا گذارده است.

مراسمی که در آن باید شادی، رقص، جشن و دوست داشتن، سر خط تمامی خبرها را به خود اختصاص دهد، تبدیل به مراسمی برای انفجار نارنجک و ترقه شده است...!

زمانی که جشن و شادی آزاد نیست، طبیعی است که نوجوانان و جوانان، انرژی خود را به روش دیگری تخلیه می کنند!

یکی از مجلات، با اشاره به تغییر فرهنگ رفتارهای جنسیتی مردم تهران، نوشته بود که این روزها، لندن در مقابل تهران، شهر محافظه کاری است!

به عبارت دیگر، رژیم ایران با ایجاد محدودیت های آنچنانی بر روی روابط معمولی و انسانی بین دو جنس مخالف، باعث شده که این روابط، از شکل طبیعی خارج شود!

اتفاق مشابهی درباره جشن های آخر سال ایران رخ داده است، جشن چهارشنبه سوری، بخشی از فرهنگ این مردم است، و رژیم تلاش دارد که آنرا محدود و سرکوب کند، طبیعی است که مردم ایران، به هر شکلی سعی در زنده نگاه داشتن آن کنند.

مهمترین عاملی که باعث ایجاد یکپارچگی در یک جامعه می شود، مرزهای جغرافیایی نیست، بلکه داشتن یک فرهنگ مشترک است.

این فرهنگ مشترک، یک سرمایه عظیم است، سرمایه ای است که ارزشش از نفت و گاز بیشتر است.این میراث با ارزش؛ تنها متعلق به نسل کنونی نیست، بلکه متعلق به نسل های آینده نیز هست، و ما موظف به پاسداری از آن هستیم.

چهارشنبه سوری، به عنوان یکی از مهمترین جشن های ملی ما ایرانیان، به شکل عجیبی محدود شده و سرکوب می شود، و این نشان می دهد که نگرش فکری سران رژیم به فرهنگ این کشور چیست؟!

در همه جای دنیا، دولت ها تمامی تلاش خود را می کنند که فرهنگ و میراث های فرهنگی را پاس بدارند، اما سران رژیم، به شکل شگفت انگیزی، تلاش می کنند که آنرا سرکوب کنند.

در حقیقت، محدودیت های عجیب و غریب برای چهارشنبه سوری، گواه این امر است که دیکتاتور حاکم بر ایران، اصولا با فرهنگ مردم سر جنگ دارد، همانطوری که مثلا زمان حمله چنگیز به ایران، شاهد محدودیت ها برای فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی بوده ایم، اکنون نیز همین اتفاق افتاده است.

پر بیراه نیست اگر بگوییم جماعت حاکم بر ایران، دست کمی از چنگیز و چنگیزیان ندارند...!
نمونه این بی حرمتی ها را در نظرات سران رژیم می بینیم، چرا که آنها بدون هیچ شرمی به آداب و رسوم ایرانیان بی احترامی می کنند.

·         مطهری از قبل انقلاب، این رسوم را احمقانه خواند، (با پوزش از تکرار این عبارت شرم آور)
·         خامنه ای:  مراسم چهارشنبه سوری مستلزم فساد و ضرر است.
·         احمد خامتی: مراسم چهارشنبه سوری در شان مردم ایران نیست.
·         جوادی آملی: چهارشنبه سوری خلاف عقل و شرع است
·         مکارم شیرازی: مراسم چهارشنبه سوری یک سنت خرافی است

در حقیقت، محدودیت چهارشنبه سوری، نشان از سرکوب فرهنگ مردم ایران است


انفجار یک خودرو حامل ترقه و نارنجک
 دو نوشته اخیر این وبلاگ
نوشته های پیشین: 



آقای خامنه ای! کام همگان باد روا، کام شما نه‌ / ایام همه خرم و ایام شما نه‌!

$
0
0



نوروزانه. سروده دکتر اسماعیل خوئی: (صفحه فیسبوک اسماعیل خوئی)
کام همگان باد روا، کام شما نه‌ / ایام همه خرم و ایام شما نه‌
زان گونه عبوسید که گویی می نوروز / در جام همه ریزد و در جام شما نه
وان گونه شب اندوده که با صبح بهاری / شا م همگان می‌ گذرد، شا م شما نه‌‌
و انگار که خورشید بهارانهٔ ایران / بر بام همه تابد و بر بام شما نه
ای مرگ پرستان، بپژوهیدم و دیدم / هر دین بخدا ر‌ه برد، اسلام شما نه
قهقاه بهاران بسوی خلق به شاد باش / پیغام خدا آرد و پیغام شما نه‌
ای جزٔ دگر آزاری انعام شمایان / مایان همه را عیدی و انعام شما نه
از عشق و جمالید چنان دور که گو یی / مام همگان زن بود و مام شما نه‌
وان سان چه غرامد دلتان کز تف دانش / خام همگان پخته شود، خام شما نه‌
وین زلزله کز علم در ارکان خرافه است / خواب همه آشوبد و آرام شما نه
وین صاعقه در پردهٔ اوهام جهانی / زد آتش و در پردهٔ اوهام شما نه‌
و آنگه ز دوای خرد و عاطفه، درمان / سر سام جهان دارد و سر سام شما نه‌
سنجیدم و دیدم که نشانی ز تکامل / احکام نرون دارد و احکام شما نه‌
و اندر حق فرهنگ هنر پرور ایران / اکرام عمر دیدم و اکرام شما نه‌
وین قافلهٔ پیشرو دانش و فرهنگ / از گام همه برخورد، از گام شما نه
وین مام طبیعت به فر آوردن انسان / وام هجرش هست، ولی وام شما نه
ای معنی‌ آ مال شما را نه‌ جزٔ آ لام / کام همگان باد روا ، کام شما نه‌

ای دین شما دین الم زان که به تسبیح / جزٔ نیم پسایند، الف لام شما نه‌
وی جزٔ الم، البته الم تا دگران راست / سر چشمهٔ انگیزش و الهام شما نه‌
شادی گوهر ماست که ما جان بهاریم / ای ملت گریه به جزٔ انعام شما نه‌
ما هم چو گل از خندهٔ خود سر بدر آریم / بر کام خدا، نه از قبل کام شما نه
وینگونه در این عید روان آهوی امید / رام همهٔ ماست، ولی رام شما نه‌
ای عام شما در بدی و صفتی خاص / وی خاص شما نیک تر از عام شما نه‌
پوشید عبا زیرا پوشاک بشر را / اندام همه زیبد و اندام شما نه‌
ای مردم ما را بجز اندیشه و دانش / بیرون شدی از مهلکهٔ دام شما نه‌
بس مدرسه هر سوی به سر تا سر ایران / وا باد ولی مکتب اوهام شما نه
بادا که ببازار جهان دکهٔ هر دین / وا ماند و دکانک اصنام شما نه‌‌
ای تا به سیاست کسی‌ اعدام نگردد / تدبیر سیاسی بجز اعدام شما نه‌
گر بخشش خصمان خدا خواهم از خلق / نام همه شان میبرم و نام شما نه‌
یعنی‌ که سر انجام همه نیکو / خواهم به سر انجام و سر انجام شما نه‌
ای از پس خون دلمان نوشی جزٔ مرگ / از بهر دل خون دل آشام شما نه‌
بادا که بنا‌ می‌ زد فردای رها یی / فرجام همه باشد و فرجام شما نه

چند  نوشته اخیر این وبلاگ
نوشته های پیشین: 


سخنرانی غیر منتظره ادوارد اسنودن در کنفرانس تد 2014: نیازی نیست حریم خصوصی خود را ببازیم تا امنیت داشته باشیم...!

$
0
0
نیازی نیست حریم خصوصی خود را ببازیم تا امنیت داشته باشیم...! 


بعد از حضور اسنودن در تد، ریک لدجت، معاون اجرایی مرکز امنیت آمریکا، در کنفرانس تد حاضر شد و برای اولین بار، به اظهار نظر پرداخت.، 



چند  نوشته اخیر این وبلاگ
نوشته های پیشین: 


هموطنی که برای یک سرباز اینچنین بغض کرده ای، بدان که صدها هزار سرباز قربانی این رژیم شده اند، و همچنان در خطر هستند!

$
0
0
گروهک تروریستی در شرق ایران، چند سرباز را به گروگان می گیرد، و یکی از آنها را قربانی کرده است؛ و در فضای مجازی، شاهد ابراز تاسف و نگرانی بسیاری از شهروندان ایرانی هستیم.

ضمن ابراز تاسف از بابت مرگ این هموطن، باید اندکی دورنگری کرد، و عمیق تر به این ماجرا پرداخت.

هر چند کشته شدن حتی یک سرباز وطن نیز زجرآور و دل شکننده است، و اشک به چشم آدمی می آورد، اما باید به یاد داشته باشیم که در سایه همین رژیم جنایتکار، صدها هزار سرباز ایرانی کشته شدند.

به یاد بیاوریم که در زمان جنگ ایران و عراق، و بعد از بازپس گیری خرمشهر، عراق حاضر به پرداخت خسارت و عقب نشینی بود، اما خمینی گفت راه قدس از کربلا می گذرد، و فکر میکرد می تواند مانند خلفا، به تمامی کشورهای اسلامی حکومت کند، و اینچنین شد جنگ شش سال دیگر نیز طول کشید، و حاصل آن یک میلیون کشته و زخمی بود. (خواندن این نوشته را توصیه می کنم: من یکی که به امثال سردار مهدی باکری (کشته شده در جنگ)، هیچ چیزی بدهکار نیستم، کلی هم از او طلبکارم!)

بماند که در ادامه این جنگ، جنایتکارانی چون رفسنجانی که درآمد کلانی از رشوه ها و کمیسیون های خرید اسلحه نصیبشان می شد، نقش مهمی ایفا کردند. (خواندن این نوشته را توصیه می کنم: پژوهشی بر عملیات کربلای پنج/ هموطنم، این تصویر روباه بنفش است، هنگام صدور دستور قتل عام شصت و پنج هزار نفر ایرانی)

کمتر ایرانی می توان دید که یکی از اقوام درجه یک یا دو  او، در آن جنگ خانمانسوز لعنتی کشته نشده باشد.

حال نکته آزار دهنده دیگری را یادآوری کنم، به یاد داشته باشیم که خطر جنگ، همچنان در بغل گوش ما است، این رژیم با ادامه برنامه اتمی خود، ممکن است که باز آتش جنگ دیگری را شعله ور سازد و سرنوشتی چون سوریه را برای ما رقم بزند.

و باز نکته دیگری را به یاد بیاوریم، در سایه مدیریت غلطی که سران این رژیم بر این کشور دارند، سالیانه بیش از یکصدهزار نفر تنها به دلیل آلودگی هوا و تصادفات جاده ای می میرند...! چون تنها سران این رژیم، عرضه و توان اداره و مدیریت مثلا جاده ها را ندارند.

کشته شدن این سرباز، دل آدمی را خون می کند، خصوصا که گویا تازه پدر شده بوده و هنوز آن طفل، نام برایش انتخاب نشده است؛ اما نباید فراموش کنیم که خطر و آسیبی که این رژیم به ما وارد می کند، ابعاد بسیار وحشتناکتری دارد....!

وای بر ما، وای بر ما که به این اعداد وحشتناک، خو گرفته ایم..!

پی نوشت: در باره کشته شدن این سرباز وطن، توجه به این نکات ضروری است:

یک- مهمترین عامل تشکیل و رشد این گروهک های تروریستی، ظلم این رژیم بر مردم ساکن استان های مرزی، و فقر حاکم بر آن مناطق است. دو- صد البته که این رژیم همه شهروندان این کشور را آزار می دهد و قربانی می کند، اما ظلمی که بر مردم استان های مرزی روا داشته، بسیار گسترده تر است.
 سه- عدم آزادی انجام مناسک مذهبی و سرکوب مردم استان های مرزی، که بعضا سنی مذهب هستند، نیز مزید بر علت شده است.


تنها روش از بین بردن این گروه های تروریستی، رفتار  انسانی با شهروندان  استان های مرزنشین، و اجرای مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر است.



چند  نوشته اخیر این وبلاگ
سخنرانی غیر منتظره ادوارد اسنودن در کنفرانس تد 2014: نیازی نیست حریم خصوصی خود را ببازیم تا امنیت داشته باشیم...! 

نوشته های پیشین: 



فاجعه پنهان/ کجای دنیا را دیده اید که قاضی و پلیس، وارد کار بازرگانی و اقتصادی (بخوانش دلالی) شوند؟!

$
0
0
در اخبار آمده است که نیروی انتظامی رژیم نیز به کار فروش نفت روی آورده بوده اسـت! (منبع)

گویا به دلیل تحریم ها، به صورت مستقیم نمی توانسته نفت را بفروشد، در نتیجه، احمدی نژاد اجازه داده بوده که بابت کسری بودجه، نیروی انتظامی راسا به فروش نفت اقدام کند...!

لابد چند وقت دیگر، مشخص می شود که قوه قضاییه نیز امکان مشابهی داشته، و در کار فروش نفت بوده است!

نکته اول این است که در این چند سال تحریم ها، کشور ایران به مانند سالهای آخر حکومت صدام اداراه شده است، و در بازارهای بین المللی، دلال های نفت، به غارت اموال مردم ایران مشغول هستند و نفت ایران را به نصف قیمت معامله می کردند..!

دلیل آن نیز مشخص است، وقتی متولی رسمی نفت در کشور، کار خود را به یک نیروی نظامی و انتظامی واگذار کند، نتیجه همین می شود..!

اما نکته دوم، و مهمتر، فاجعه پنهانی است رخ داده!

نیروی پلیس و سیستم قضایی هر جامعه ای، نقاط حساس آن جامعه هستند و به راحتی در معرض آسیب قرار دارند. از این رو است که همیشه نظارت های بسیار جدی و سختی بر روی این دو نهاد وجود دارد، تا جلوی آلودگی آنها را به فساد اقتصادی بگیرند. 

کاملا مشخص است، وقتی پلیس، به عنوان کسی که اسلحه در اختیار دارد و می تواند به بقیه زور بگوید، وارد کار اقتصادی شود، فاجعه ای رخ می دهد که آن سرش ناپیدا است!

چرا که این پلیس است که باید جلوی فساد را بگیرد و با دزدی و فساد مالی مبارزه کند، حال وقتی خود این پلیس وارد کار اقتصادی می شود، آنهم یک کار اقتصادی که دلالی محسوب می شود، دیگر فساد تا عمق آن نیرو نفوذ می کند.

مثلا تصور کنید: پلیس وظیفه مبارزه با قاچاق مواد مخدر را دارد، حال همین پلیس، قرار باشد که دلالی فروش مواد مخدر را بکند، طبیعی است که دیگر هیچ کسی جلودار آنها نخواهد بود..!


این رخداد، یک فاجعه وحشتناک است، و نشان می دهد که فساد تا اعماق این رژیم ریشه دوانده است...!

نوشته دیگر امروز: 
آیا سپاه در قاچاق این حجم عظیم هروئین دست داشته؟! / صحبت های تهدید آمیز دری نجف آبادی برای قاچاق را به یاد بیاورید! 



صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!


به نظر می رسد که هدف غرب، تبدیل ایران به عربستان سعودی است، برای آنها دمکراسی و حقوق بشر در ایران سرسوزنی اهمیت ندارد!

$
0
0
اخبار مذاکرات ااتمی بین جان کری و یا ظریف، و یا سفر یکصد بازرگان فرانسوی به ایران، آدمی را به شگفتی وا می دارد! نمی دانم این بازرگانان، هنگام پا گذاردن بر خیابان های تهران چه حسی دارند، آیا می دانند که خون ندا و سهراب و صدها جوان دیگر، در همین خیابان ها توسط همین رژیم بر زمین ریخته شده است؟!
همین رژیمی که آنها قصد معامله های کلان با او را دارند؟!
 به نظر می رسد که کشورهای غربی، شرم را کناری گذارده اند، و رسما دنبال معامله با رژیم خامنه ای هستند، و برای آنها دمکراسی و حقوق بشر در ایران اهمیتی ندارد! تا زمانی که این رژیم خونخوار، خطری برای آنها نداشته باشد، مجاز است که چون رژیم عربستان سعودی، هر بلایی که می خواهد بر سر مردم بیاورد!
اصولا از نظر کشورهای غربی، ایرانی که دمکراتیک نباشد، به نفع آنها است، چون یک ایران دمکراتیک، اجازه غارت را به آنها نمی دهد، و از طرف دیگر، جلوی رشد دمکراسی در کشورهای عربی را نیز می گیرد.
به یاد داشته باشیم، تنها بهانه ای که بریتانیا و آمریکا برای رابطه صمیمی با عربستان دارند، وجود رژیم جمهوری اسلامی است و ادعا می کنند که به کشورهای منطقه، برای مهار رژیم نیاز دارند..! حال اگر ایران دمکراتیک باشد، قطعا غرب بهانه چندانی برای ادامه رابطه و غارت عربستان نیز نخواهد داشت.
به نظر می رسد تنها نگرانی غرب، منافع اقتصادی خودشان است، و برای آنها سرکوب مردم ایران، و حقوق بشر در ایران اهمیتی ندارد.

در اینجا است که باید به یکدیگر یادآور شویم: وظیفه برقرار دمکراسی در ایران، بر عهده خود ما است، نه بر عهده غرب...! و در این مسیر، حتی نمی توان بر روی کمک کشورهای غربی نیز حساب کرد..! ایران کشور ما است، وظیفه ایجاد تغییر نیز با خود ما است...! 
تصویر رییس جمهور آمریکا، هنگام تعظیم به پادشاه عربستان سعودی، یکی از فاسدترین دیکتاتورهای دنیا.


صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!


مردم انقلابی٥٧: کودکی را تصور کنید که دستبند طلایی دارد، دزدی به وعده شوکولات،هم جواهرش را بدزدد، هم به او تجاوز کند!

$
0
0
مردم ایران در بهمن ٥٧، در حالی انقلاب خود را ادامه دادند که شاه از کشور رفته بود، و بختیار که قدرت را در اختیار داشت، مطبوعات را آزاد، و در کشور، دمکراسی اعلام کرد. اگر مردم ایران انقلاب نمی کردند،  کشور ایران، می توانست در سایه آزادی و دمکراسی، به یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا تبدیل شود.

اما مردم ایران، انقلاب خود را ادامه دادند، چون خمینی، به آنها وعده آب و برق و اتوبوس مجانی را می داد...! عکس خمینی را در ماه می دیدند، و می گفتند خمینی به شش زبان حرف می زند، معجزه می کند و الی آخر...!

در حقیقت، در آن دوران، و در زمان زمامداری بختیار، به همه چیز دست یافته بودند، استقلال، دمکراسی و آزادی در کشور می توانست مستقر شود. بختیار قدرت را در دست داشت، بختیاری که علیه نازی ها در فراسنه جنگیده بود و معنای دمکراسی را بیش از همه درک می کرد.

اما مردم ایران، چون کودکی سه ساله، قدر آن جواهر گرانبها، یعنی دمکراسی و آزادی را ندانستند، و به دنبال یک امید خیالی، یعنی آب و برق مجانی خمینی، به خیابان ها آمدند و علیه بختیار، شعار دادند...!

هیچ کسی از خودش نپرسید، چگونه خمینی می خواست آب و برق مجانی برای شما بیاورد؟ چگونه می خواست پول نفت را به شما بدهد؟! مگر اقتصاد و بانک مرکزی کشور، مانند  حوزه علمیه است که هر جور بخواهند، بشود آنرا اداره کرد؟!

مردم ایران قدر آن جواهرات را نداستند، و خمینی، به وعده دروغین شوکولات، آن جواهرات را از آنها دزدید، و تنها به دزدیدن آن جواهرات اکتفا نکرد، بلکه به روان و غرور مردم ایران نیز تجاوز کرد...!

در اینکه خمینی و دیگر سران رژیم، جماعتی دروغگو و جنایتکار هستند، هیچ شکی نیست. اما باید پرسید چرا مردم ایران، به امید یک شوکولات، اینچنین جواهرات خود را به راحتی به باد یغما دادند؟!

 نوشته دیگر امروز:


صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!


قریب ده درصد از ایرانیان، مجبور به فرار از ایران شده اند، این تعداد، اگر متحد شوند می توانند این رژیم جنایتکار را سرنگون کنند.

$
0
0
تا وقتی که ایرانیان، به جای یافتن نقاط اشتراک، به دنبال بهانه ای برای فاصله گرفتن هستند، هیچ اتحادی شکل نمی گیرد، و توان ایرانیان به جای مبارزه با رژیم، صرف کوبیدن یکدیگر می شود. 

این دیدگاه تنگ نظرانه، که چون یک نفر دقیقا مثل بنده یا شما نمی اندیشد، دشمن ما محسوب شود، روزگار ما ایرانیان را تباه کرده است! 

این نگرش سیاه و سفید است که روزگار ما را تباه کرده است، دیگر هموطنان را یا صد در صد خوب، یا صد در صد بد می بینیم!

حاضر نیستیم قبول کنیم که هموطن دیگر ما، ممکن است الزاما نگرش سیاسی ما را نداشته باشد، اما هنوز هموطن ما است، و هنوز بر این خاک و ملک مصیبت زده حق دارد...!

و اینگونه است که بعد از سی و پنج سال، هیچ اتحادی بین ایرانیان شکل نگرفته است!


فیلم کوتاه از شورای ملی ایران / ادامه مستمر نقض حقوق بشر در ایران دولت یازدهم، حسن روحانی و کابینه

Viewing all 501 articles
Browse latest View live