Quantcast
Channel: گمنامیان
Viewing all 501 articles
Browse latest View live

آیا رژیم اسلامی، باز هم در بمب گذاری های چند ساعت گذشته عراق، نقش بازی کرده است؟!

$
0
0

به گزارش بی بی سی، بیش از هفتاد نفر در یک رشته بمب گذاری همزمان کشته شده اند. بیش از دویست نفر نیز بشدت زخمی شده اند.

این گزارش آزار دهنده، بعد از اینکه پنج سال از بمب گذاری ها و کشتار گروه های مذهبی در عراق می گذرد، زنگ خطر است.

در سال 2006 و 2007، صدها بمب گذاری در عراق صورت گرفت و هزاران شهروند بیگناه عراقی قتل عام شدند. در آن زمان، و ابتدای روی کار آمدن احمدی نژاد در ایران، خامنه ای تصمیم داشت تا دندان های خود را به غرب نشان دهد و به آنها ثابت کند که چگونه می تواند از سلاح  تروریسم، بر ضد غرب استفاده کند.

هنوز هیچ گزارشی از دست داشتن رژیم ایران در این رشته بمب گذاری ها منتشر نشده است، اما می توان رد پای رژیم ایران را در این فجایع دید. رژیم ایران که به دلیل تحریم ها و بن بست سیاسی داخلی، در نقطه ضعف قرار دارد، تلاش می کند به غرب بفهماند که اگر قرار به سقوط باشد،  نظم عراق را به هم خواهد زد.

درباره فجایع سال 2007 در عراق، گزارش های متعددی در دست است که نشان می دهد رژیم اسلامی ایران، هم به القاعده و تروریست های متمایل به سنی کمک کرده است، و هم از طرفی به تندروهای شیعه، یاری رسانده است.

آغاز دوباره چنین فجایعی، قلب هر آدمی را به درد می آورد، خصوصا اینکه دیدیم مردم مصیبت زده عراق، در این بیست سال اخیر، جز آزار، هیچ ندیده اند...!

این گزارش را که چند سال پیش، درباره قاسم سلیمانی و نقش او در عراقمنتشر شده بود، مطالعه فرمایید. 

چند نوشته دیگر امروز این وبلاگ:









ویدیو اختصاصی آی تی وی:/ بریدن سر یک انسان در قلب اروپا با ندای الله اکبر!/آموزش تنها راه مقابله با تروریسم اسلامی است!

$
0
0
همانطوری که حتما دیده اید، یک نفر را که گویا سرباز بوده، می کشند و برای بریدن سر او تلاش کرده اند. در ویدیو زیر، می بینید که یکی از این آدم کش ها، به صراحت از کار چندش آور خود دفاع می کند،  و تلاش می کند به استناد به دستورات اسلامی چون قصاص و یا آیات قران مبنی بر کشتن مخالفین اسلام، به انتقاد از دولت های غربی بپردازد:

این یک واقعیت است که در دین اسلام و بر اساس دستوران مشخص اسلامی، کشتن دیگر انسان ها، خصوصا کسانی که مسلمان نیستند، چیز عجیبی نیست، به عنوان مثال، اگر به آیه بیست و نهم سوره توبه مراجعه کنیم، با شگفتی می بینیم که به صراحت این کتاب آسمانی دستور به کشتن دیگر انسان ها می دهد:

آیه 29 توبه: قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ /  ترجمهبا كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمى‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏اش حرام گردانيده‏اند حرام نمى‏دارند و متدين به دين حق نمى‏گردند كارزار كنيد تا با [كمال] خوارى به دست‏خود جزيه دهند

و اصولا ترور کردن در اسلام، کار زشتی قلمداد نمی شود، خود محمد پیامبر، بارها دستور به کشتن دیگر انسان ها، صرفا به دلیل انتقاد از خودش را داده است، که چند نمونه از آدم کشی و ترور به دستور شخص محمد، این منابع را به عنوان نمونه عرض می کنم

ترور ابوعفک بدستور شخص محمد بدلیل توهین به محمد/منبع: سیره الرسول نوشته ابن اسحاق
ترور عبدالله بن أُبّی بن سلول العوفی/ بدستور شخص محمد به دلیل اینکه او به زن محمد بهتان بسته بوده است / منبع صحیح بخاری
ترور عصماء بنت مروان/ بدلیل سرودن شعری علیه محمد/ منبع: الطبقات نوشته ابن سعد/

این یک واقعیت است که در دنیای امروز، اسلام تبدیل به یک غده سرطانی شده است، و بلای دنیا متمدن است. دستورات اسلامی، در تناقض آشکار با انسانیت و مدنیت هستند و از طرفی، مسلمین این دستورات را مقدس می شمرند، طبیعی است که حرمت نهادن به این دستورات، باعث می شود چنین فجایعی رخ دهد.

هر چند که اسلام یک غده سرطانی است، روش مبارزه با آن توسل به زور نیست، بلکه سرمایه گذاری بر روی آموزش است.

برای مقابله با یک عقیده تروریستی، نمی توان از زور اسلحه و پلیس استفاده کرد، تنها روشی که دولت های غربی می توانند به مدد آن، اسلام و تفکر تروریستی مبتنی بر آن را محدود کنند، سرمایه گذاری بر روی آموزش در کشورهای فقیر و مستعد پرورش تروریسم است.

ویدیوی جالبی را که در انتهای نوشته ملاحظه می کنید، مدتها پیش برای وبسایت تد، ترجمه کرده بودم و بر آن زیر نویس گذاشته بودم،  در این ویدیو می بینید که چگونه انسان های معمولی، تحت شستشوی مغزی تروریست هایی چون طالبان قرار می گیرند و دست به آدم کشی می زنند.

نوشته  های روز گذشته این وبلاگ: 

نوشته های پیشین:

لطمه احمدی نژاد، بیش از آنکه به مردم ایران باشد، متوجه رژیم بوده است! جلیلی نیز راه او را ادامه داده و گور خامنه ای را عمیق تر خواهد کرد.

$
0
0

نیازی نیست که پیشگو باشی، با اندکی آشنایی به شرایط سیاسی و رفتار سران رژیم اسلامی، می شود با تقریب خوبی حدس زد که جلیلی به سمت ریاست جمهوری خواهد رسید.

هشت سال پیش، زمانی که احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسید، جایی نوشته بودم که: «روی کار آمدن احمدی نژاد، یک پیروزی برای مردم ایران است، چرا که احمدی نژاد، کار این نظام را تمام می کند، و آخرین میخ ها را بر تابوت این نظام خواهد کوبید.»

این پیش بینی درست بود، و دیدیم که احمدی نژآد با این نظام چه کرد!

درست است که در دوران احمدی نژاد، اقتصاد کشور نابود شد و مشکلات فراوانی برای کشور پدید آمده است، اما سودی که احمدی نژاد در دراز مدت برای کشور داشته، خیلی بیشتر از ضرر او است! او باعث شده که پایه های این رژیم سست شود!

به یاد بیاوریم که در شانزده سال پیش، زمانی که خاتمی کاندید ریاست جمهوری شد: اگر در آن دوران، جای خاتمی، ناطق نوری به قدرت رسیده بود، خیلی زودتر از این حرفها، کار این رژیم تمام شده بود.

اصلاح طلبانی چون خاتمی و یا رفسنجانی، تنها به دنبال این هستند که چهره این نظام را آرایش کنند و از این عجوزه، یک عروس زیبا بسازند، و بقای این رژیم را تضمین کنند.

بر سر کار آمدن هاشمی رفسنجانی، این شانس را به رژیم می داد که نفسی تازه کند، از زیر بار تحریم ها خارج شود و  توان دوباره بگیرد.

اما روی کار آمدن جلیلی، دیگر چنین اتفاقی نمی افتد، تنها خامنه ای گور خود را عمیق تر خواهد کند..! 


نوشته  های روز گذشته این وبلاگ: 


خانم صدر، شهروند اهوازی از جنایات رژیم به ستوه آمده و متنفر است، نه از هم میهنان خود و یا کشور ایران!

$
0
0
از خانم صدر بعید است اینچنین نوشتن! جنایات رژیم اسلامی را نمی توان به حساب مردم ایران و یا کشور ایران گذاشت، همانطوری که تهرانی و اصفهانی آزار دیده، همانطور نیز اهوازی و یا کرد، آزار دیده اند...!!

هیچ کسی منکر آزار دیدن مردم اهواز و خوزستان نیست، مگر می شود آب آلوده و هوای آلوده آنها را نبینی و دلت به درد نیاید؟! اما این آزار، دلیل نمی شود ما چشم ببندیم و تمام مردم را هدف قرار دهیم.

آزار رژیم دلیل نمی شود که یک قوم، پیشینه تاریخی خود را رها کند...! 

 این ربطی به ایران ندارد که از کلام نادرستی چون «ایران لعنتی» استفاده کنیم...! چنین کلمات و چنین سخنانی، تنها بر آتش اختلافات می افزاید....! / لااقل وکیل جامعه، باید این را بهتر از دیگران بداند...!!

 بماند که اسم آن رود، شط العرب نیست و اروند رود است!

خانم  صدر بهتر است توجه کنند که کرد و لر و فارس و بلوچ و...، چند صد سال است که در کنار هم به خوبی زیسته اند، مشکل از ایران نیست، مشکل از یک حکومت دیکتاتوری است!

ای کاش خانم صدر چشم بگشایند و ببیند که اگر در ایران دمکراسی باشد، هیچگاه هیچ قومی مورد تبعیض قرار نمی گیرد...!!

ختم کلام اینکه، این رژیم همه را آزار داده، به اراک بنگرید که چگونه سالها است کارخانه آلمونیم اراک، فلز سمی آلمونیم را بر سر شهروندان می ریزد!! یا صد جای دیگر، اصولا رژیم ایران هنگام قربانی گرفتن، به قومیت اشخاص نگاه نمی کند، بهتر است خانم صدر نیز، پای قومیت ها را اینچنین وسط نکشند..!!

این وظیفه قشر تحصیل کرده و روشنفکران جامعه است که به مردم یادآور شود، جنایات رژیم به یک قوم، به نمایندگی از مردم ایران نیست...!! 


نوشته  های روز گذشته این وبلاگ: 

/---------/ویدیو اختصاصی آی تی وی:/ بریدن سر یک انسان در قلب اروپا با ندای الله اکبر!/آموزش تنها راه مقابله با تروریسم اسلامی است!






نوشته های پیشین:

مقام معظم رهبری، به شغل آبا و اجدادی خویش بازگشته است: بازداشت ده ها زن روسپی به دلیل جاسوسی!

$
0
0
در اخبار آمده که دولت ترکیه، ده ها زن روسپی را که در ترکیه، در پوشش روسپی گری، به جاسوسی مشغول بوده اند، دستگیر کرده است...!

نکته حیرت آور ماجرا اینجاست که در داخل ایران، اگر چند تار موی مثلا یک خانم پزشک بیرون باشد، نیروی انتظامی و بسیج، او را آزار می دهند و تحقیر می کنند و حتی ممکن است زندانی شود، اما در خارج از کشور، جاسوسان رژیم حتی از روسپی گری نیز ابایی ندارند...!!

رژیم ایران، رژیم تناقض ها است، و دیدن چنین رفتارهایی، آدمی را شگفت زده می کند!

به یاد داشته باشیم که روسپی گری، در فرهنگ رایج رژیم، نهایت غیر اخلاقی است، به یاد داشته باشیم که اگر زن و مردی رابطه جنسی خارج از ازدواج داشته باشند، ممکن است با سنگسار روبرو شوند...! حال چگونه است که رژیم برای رسیدن به مقاصد خود، دست به هر کاری می زند!؟

جالب اینجاست که این قبیل زنان، درست در ایام انتخابات به میانه میدان می آیند و تصویر مقام معظم رهبری (!!) را بالای سر می گیرند، و علی رغم ناقص بودن حجاب آنها، کسی به آنها کاری ندارد...! 

لازم به ذکر است که عموما روسپیان، قربانی بی مهری جامعه هستند، کسانی هستند که آزار دیده اند و بیش از همه، مورد کم توجهی قرار گرفته اند، عموم این زنان، از سر ناچاری و فقر، به چنین کاری دست می زنند و خدمت جنسی ارایه می دهند، و از نظر نگارنده، هیچ فرقی با دیگر اعضای جامعه ندارند. 

اما اینکه یک جاسوس، برای اهداف خود به روسپی گری تن در دهد، تنها نشان می دهد که او برای رسیدن به اهدافش، چنین کاری کرده و از سر ناچاری، تن به روسپی گری نداده است. در حقیقت، چنین جاسوس هایی، روسپی واقعی هستند. 

به صورت عموم، کسانی که به کار قوادی و (...)کشی مشغول هستند، افراد پلید و پستی هستند، چرا که معمولا زنان زیر دست خود را آزار می دهند و مجبور به چنین کارهایی می کنند. 

 به هر حال، گویا مقام معظم رهبری، به شغل آبا و اجدادی خویش بازگشته و خلاصه کلام اینکه:
هر کسی دور ماند از اصل خویش / بازجوید روزگار وصل خویش...!!
  
نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: 







آقای تاجزاده، خامنه ای صد شرف دارد به خمینی! چطور است که از نظر شما، در زمان خمینی رای مردم لگدمال نشده بود؟!

$
0
0
زندانی شدن و در زندان به سر بردن، به صورت خودکار، از کسی قهرمان و آزادی خواه نمی سازد! مگر نه آنکه خامنه ای نیز در زمان شاه در زندان به سر برد؟! و یا اینکه بسیاری از سران گروه تروریستی مجاهدین خلق نیز مدتها در زندان به سر برده اند؟!

اینکه کسی در زندان باشد، به صورت خودکار، آزادی خواه نمی شود، حال حکایت این آقای تاج زاده است، او نامه سرگشاده ای به رهبر نوشتهو در آن به نکات ذیل اشاره کرده است:

-          "جناح حاکم، حق مسلم ملت را در برگزاری انتخابات آزاد نقض کرده است: "
باید از آقای تاجزاده پرسید، آیا زمانی که شما معاون وزارت کشور (مجری برگزاری انتخابات) بودید، اجازه فعالیت سیاسی به احزاب داده شد؟!
چطور است که دیکتاتوری و حذف، فقط برای خامنه ای بد است، اما اگر اصلاح طلبان و جناح آقای تاج زاده چنین کنند، اشکالی ندارد؟!

-          گله کرده اند که «رای ملت» به «رای رهبر» تغییر یافته است!
ایشان به صورت ضمنی، به گفته خمینی اشاره کرده اند که گفته بود، میزان رای مردم است. باید به ایشان یادآور شد که اوج نقض حاکمیت مردم و بی حرمت شدن ایرانیان، در زمان خمینی بوده است!
در واقع، خامنه ای صد شرف دارد به خمینی!
حال چگونه است که اعمال خمینی را بر دیده منت و بر روی چشم می گذارند، اما اعمال خامنه ای ایراد دارد؟!

-          وی از رفسنجانی به عنوان فداکار یاد کرده و گفته او در اوج سربلندی، از گردون انتخابات، حذف شده است!
مساله اینجاست که برای امثال تاجزاده، سنجه و ترازوی سنجش سربلندی، تلاش برای رساندن اصلاح طلبان به قدرت است!
وگرنه هر کسی می داند که هاشمی، به دنبال دمکراسی نبوده و نیست.
مشکل اصلاح طلبان، تنها رسیدن به قدرت و مشارکت در غارت کشور است، بازی با کلمات و سو استفاده آنها از عنوان هایی چون انتخابات آزاد، تهوع آور است...!

به یاد دارم دقیقا چهار سال پیش، آقای تاجزاده در باره کشتار سال 67 در زندان های رژیم، اظهار نظر کرده بود و گفته بود که حکومت نقش حاشیه ای داشته و به صورت ضمنی گفته بود، چون مجاهدین به ایران حمله کرده بودند، رژیم حق داشته چند هزار زندان بی دفاع را سلاخی کند! (منبع)
  
نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: 






پاسخی به خانم شادی صدر:/ حق تعیین سرنوشت، به معنای تجزیه کشور و واگذاری آن به گروه های نژادپرست و یا وابسته به کشورهای همسایه نیست!

$
0
0
خانم شادی صدر اخیر مطلبی در وبلاگ خود نوشته اند که عنوان آن چنین است: «دموکراسی با تمامتبعات آن/ در نقد مخالفان حق تعیین سرنوشت»
صد البته که نوشتن چنین مطالبی، شجاعت می طلبد و به ایشان بابت این بی پروایی، تبریک می گویم، اما در  نقد نوشته ایشان، باید نکاتی را یادآور شد:
حق رای اقلیت ها و حق تعیین سرنوشت آنها توسط خودشان، به معنای برگزاری یک انتخابات است. یعنی باید از  خود آنها پرسید مثلا قصد جدا شدن را دارند یا نه!؟
این انتخابات زمانی معنا می یابد که در  فضایی  منصفانه برگزار شود.  اکنون ده ها سال است که برخی از اقلیت ها، بیشتر از دیگران مورد آزار رژیم ج.ا. بوده اند، و به طرفداران یکپارچگی ایران، این مهلت داده نشده است که گزینه ایرانی یک پارچه ولی دمکراتیک و  با حقی برابر برای تک تک شهروندان را به اقلیت ها نشان دهند.
نمی توان همین امروز به نزد کردها رفت و بساط رای گیری برقرار کرد، صد البته که آنها مدت ها است که زیر جور و ظلم رژیم هستند، و نظر آنها، از روی آگاهی و انصاف نیست.
مساله اینجاست، برای تعییت حق سرنوشت، باید انتخابات باید آزادانه و از روی آگاهی باشد.
انتخابات زمانی معنا می یابد که گروه های مختلف، چه منتقد و چه موافق، بتوانند در فضایی آزاد، به نقد و یا دفاع از یک نظر بپردازند. معنای کلمه انتخاب آزادنه نیز زمانی معنا می یابد که امنیت در جامعه فراهم شده باشد و مثلا فلان فعال کرد یا لر یا بلوچ را صرفا به دلیل داشتن نظری مخالف با نظر حکومت مرکزی، آزار ندهند.
به دیگر عبارت، در یک  بستر دمکراتیک است که انتخابات معنا می یابد، باید مولفه هایی چون برابری بین اقوام ایرانی، امنیت آنها، گردش آزاد اطلاعات و ... فراهم شده باشد، آنگاه می توان نتیجه گرفت که نتیجه آن انتخابات در ایران، با ارزش است.
اینکه فلان گروه کرد که پیشینه خونریزی و یا حتی آزاد خود کردها (!) را دارند، بیایند و یک بیانیه بدهند، انها را نماینده اکثریت کرد نخواهد کرد، چه آنکه اصولا آنها مشروعیتی ندارند و انتخاباتی در میان کردها صورت نپذیرفته است.
دو نکته: 
یک- انتخابات کور چیست؟ انتخابات کور، انتخاباتی است که مردم بدون آگاهی از عواقب آن و بدون وجود فضای آزاد قبل از انتخابات، رای بدهند. نتیجه رای گیری های اینچنینی، گاهی کشنده است! مثلا رای گیری سال 58، به روی کار آمدن ولایت فقیه انجامید...!  
دو- گروه های تجزیه طلب کنونی، گروه هایی خشونت طلب هستد که عموما پیشینه نقض حقوق بشر دارند.
نتیجه گیری: حق تعیین سرنوشت هر جامعه ای را می توان به رای گذاشت، اما این رای گیری، به معنای این نیست که کشور را تجزیه کنند و در انتخاباتی کور، عاقبت بخشی از کشور را به دست گروهی تجزیه طلب بدهند! 
اگر در ایرانی آزاد و دمکراتیک، چنین انتخاباتی برگزار شود، هیچ گاه ساکنین آذربایجان خواستار جدایی نخواهند شد، چه آنکه جدایی آنها از یک کشور دمکراتیک، باعث می شود آنها زیر سلطه کشورهایی چون آذربایجان و یا ترکیه بروند که خود سابقه ای قابل توجه در نقض حقوق بشر و نژادپرستی دارند. 
شایان یادآوری است که:
1-             برتراند راسل، جمله بسیار زیبایی دارد که در آن می گوید: «مرزها خطوط فرضی هستند که زمانی برداشته می شوند». (نقل به مضمون)
این یک واقعیت است که مرزهای تشکیل دهنده ایران، بارها جایشان عوض شده  است و اصولا واقعا بر روی زمین، چیزی به نام مرز وجود ندارد.
2-             ای کاش روزی فرا رسد که در هیچ کجای دنیا، مرزی نباشد.
بنا به گزارش بانک جهانی، بیش از دوازده درصد از تولید ناخالص ملی کل دنیا، تبدیل به بودجه نظامی کشورها می شود. اگر انسان های این پول را خرج تحقیقات پزشکی کرده بودند، الان سرطان و ایدز در دنیا نداشتیم...! بماند که همین اسلحه، باعث جنگ و جدال شده و رشد اقتصادی دنیا را مختل می کنند و رفاه انسان ها را کاهش داده اند. 
3-      خانم صدر نگاشته اند: 
((مفاهیمی مانند «ایران»، «ایرانی»، «فارسی»، «ملت ایران»، «تمدن ایران» و…که ممکن است در خیلی از ما، احساس تعلق ایجاد کند، در تعداد زیادی از ساکنان ایران، تداعی گر رنج، تبعیض، محرومیت و حتی تنفر هستند»))
 این گزاره کاملا غلط و غیر واقعی است! تعداد زیاد از ساکنین ایران، عدد خیلی بزرگی را به ذهن می اورد! 
صد البته که حق آموزش زبان مادری، از بسیاری از شهروندان گرفته شده است، اما این به معنای تنفر این اقلیت ها از زبان فارسی نیست.
خانم صدر کمی تند روی می کنند! قطعا اگر گردش آزاد اطلاعات باشد و بستری دمکراتیک وجود داشته باشد، هموطنان آذربایجان ما می بیینند که این بی مهری، از طرف رژیمی خونخوار به آنها اعمال شده و ربطی به مردم ایران و ایرانیان ندارد.
 4-      این یک واقعیت غیر قابل انکار است که در  طبقاتی از جامعه ایرانی، نژاد پرستی ریشه دوانده است، ایرانیان خود را برتر از دیگران می دانند (عبارت خون پاک آریایی بهترین مثال است!) و حتی در میان خود ایرانیان، دیده ایم که بسیاری با زبان تحقیر با یکدیگر برخورد می کنند.
اما این نژاد پرستی از کجا می آید!؟ این نژاد پرستی حاصل نبود آزادی بیان و اندیشه در ایران است. اگر اندیشمندان ایرانی اجازه می یافتند که آزادانه سخن بگویند، آیا این نژاد پرستی محو نمی شد؟!
اما آیا چاره کار، دفاع از تفکر اقلیت های جدایی طلب است؟!
آیا پاره پاره کردن این کشور، این مشکلات را حل می کند؟! صد البته که خیر!
به یاد داشته باشیم که بسیاری از این اقلیت های جدایی طلب، افرادی تندرو و خشونت طلب هستند، وای به روزی که قدرت به دست آنها بیافتد، و آن روز، حمام خونی است که در ایران جاری خواهد شد...!

5-             خانم صدر تلاش می کند مسولیت  اعمال زشت و غیر انسانی رژیم را متوجه مردم ایران کند!! در صورتی که این نگرش، کاملا غلط است! نه رضا شاه و نه خمینی و نه خامنه ای، هیچگاه نماینده مردم ایران نبوده اند و در انتخاباتی آزاد، مشروعیت خود را کسب نکرده اند، طبیعی است که مسولیت  اعمال زشت آنها، متوجه اکثریت مردم ایران نمی شود.
ارتش صدام نیز هنگام حمله به ایران، جنایات بسیاری انجام داد، اما ایا مسولیت این جنایات را باید متوجه مردم مصیبت زده عراق دانست یا دیوانه ای به نام صدام حسین؟! فراموش نکنیم، خود مردم عراق، قربانی جنایات صدام بوده اند.
در اینجا نیز، تمامی مردم ایران، قربانی جنایات رژیم خامنه ای هستند...!
6-             ایشان نوشته اند: «واقعیت این است که سیطره گفتار پهلوی، درباره «دولت- ملت» و «تمامیت ارضی» نه فقط در سیاستهای جمهوری اسلامی که در سیاست ورزی های مخالفان آن هم به روشنی دیده می شود. هر دو گفتار، از یک آبشخور سرچشمه می گیرند: مرزهای قراردادی باید به هر قیمتی حفظ شود حتی اگر ساکنان بخشی از آن، نه احساس تعلق و نه احساس خوشبختی در چارچوب آن مرزها داشته باشند.»
خوشبختی؟! خانم صدر، اگر ایران تجزیه شود، بلوچستان به پاکستام می رسد، خوزستانش نیز به عربستان و بخش شمالی آن نیز به آذربایجان جنوبی! کدام یک از این کشورها، از نظر حقوق بشر، پیشینه بهتری از چمهوری اسلامی دارند؟!
کدام یک از اینها، می توانند خوشبختی را برای مردم آن کشورها فراهم کنند؟!
اصولا دمیدن بر آتش تجزیه طلبی، تنها باعث می شود که در آینده، آتش خشونت شعله ور گردد.
روش رسیدن به خوشبختی برای اقلیت ها،  ایجاد بستری دمکراتیک در کل کشور است، در آن بستر دمکراتیک است که اگر آنها قصد جدا شدن داشته باشند، حق آنها محفوظ است.
در دنیای مدرن و در حالی که مفاهیم حقوق بشر، زیر ساخت تمامی تصمیم گیری آزادی خواهان
است، مقوله استقلال بخشی از یک کشور، به رای عموم گذاشته می شود. اما این رای گیری و مشروعیت انتخابات، زمانی محقق می شود که آزادی بیان و اندیشه، امنیت و برابری در کل کشور وجود داشته باشد! بدون وجود موارد یاد شده، اصولا انتخابات، فاقد ارزش است.
 اصولا در جامعه ای که دمکراسی شکل گیرد، تمامی اقوام، به شکلی یکسان از امکانات کشور برخوردار می شوند، در چنین حالتی است که دیگر بحث استقلال و تجزیه طلبی، دیگر خریداری نخواهد داشت.

 به عنوان مثال، سالها پیش برخی از ساکنین کبک در کاندا، خواستار جدایی شدند. انتخاباتی آزاد برگزار شد و اکثریت، رای دادند که جزو کشور کانادا باقی بمانند. 
به یاد داشته باشیم که اقلیت کبک، در حالی چنین رای دادند که کشور کانادا جدیدالتاسیسی است، و چندان گره و ارتباطی بین ساکنین وجود ندارد. بر خلاف کشور چند هزار ساله ایران! 
از طرفی، ساکنین کبک، نگران کشورهای غیردمکراتیک همسایه خود نبودند، چون همسایه ای چون آمریکا داشتند، اما در ایران، همسایه هایی وجود دارند که سرآمد نقض حقوق بشر محسوب می شوند...!! 
اگر در ایران دمکراسی برقرار شود، خیلی خیلی بعید است که مثلا کردها، به عنوان یکی از قدیمی ترین اقوام ایرانی، خواستار جدا شدن از ایران شوند...! 

نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: 


تصویر: همجنسگرای مسلمان از نوع روشنفکر دینی است...!

$
0
0
مگر می شود یک همجنسگرا مسلمان باشد؟! وقتی دین اسلام، به صراحت دستور به کشتن همجنسگرایان را می دهد؟! مثل این است که یک یهودی، قصد عضویت در حزب نازی به رهبریت هیتلر را داشته باشد..!

همجنسگرای مسلمان، تناقضی مضحک و مسخره است، و از این تناقض مسخره تر، «روشنفکر دینی» است...!

عبارت روشنفکر دینی، مانند «دزد امانتدار» یا «قاتل دلرحم» است و جمع دو چیز کاملا متناقض با یکدیگر است.

روشنفکر، به معنای کسی است که از نقد کردن و اندیشدن نمی ترسد، و همه چیز را نقد می کند، اما دیندار، کسی است که حاضر به نقد بسیاری از چیزها، از جمله دین خودش نیست.

روشنفکر کارش یافتن عیب ها است و آدم روشنفکر، بدون هیچ ترسی، به همه چیز شک می کند، همه چیز را مورد انتقاد قرار می دهد.

اما روشنفکر دینی، فردی است که قبل از فکر کردن، قبل از اینکه از مغز خود بهره گیرد، قبول می کند یک موجودی در آسمان به نام خدا وجود دارد، یک نفر به نام محمد هم فرستاده اوست و دستورات او باید در جامعه اجرا شود!


بی اختیار، با دیدن تصویر این خانم همجنسگرا، به یاد روشنفکران دینی افتادم...!!


نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: 


ایراد رفسنجانی (که قبله برخی شده!) به وجود فیلتر و نظارت استصوابی نیست، بلکه اعتراضش به این است که چرا جنتی او را رد صلاحیت کرده است!

$
0
0
در چند روز منتهی به اعلام اسامی کاندیدها، دیدیم که برخی از فعالان سیاسی، از نامزدی هاشمی حمایت کرده و معتقد بودند که مردم باید در انتخابات شرکت کنند و به او رای بدهند.

اخیرا رفسنجانی به روند رد صلاحیت خودش اعتراض کرده و گفتهکه جنتی بدون رای گیری از دیگر اعضای شورای نگهبان، او را رد صلاحیت کرده است! ( به نقل از سهام نیوز)

از ابتدای شکل گیری این رژیم خونخوار، هاشمی رفسنجانی بالاترین سمت ها را داشته است و هیچگاه به عملکرد شورای نگهبان اعتراضی نکرده است و حتی به دلیل وجود چنین سیستم فاسدی، خود او موفق شده بود که دو بار به سمت ریاست جمهوری برسد.

باید از هاشمی رفسنجانی پرسید، اگر شورای نگهبانی نبود که دیگر نامزدهای ریاست جمهوری را قلع و قمع کند، ایا او می توانست دو دوره، رییس جمهور ایران شود!؟ آیا مردم ایران با وجود نامزدهای دیگر، به فرد فاسدی چون او رای می دادند!؟ صد البته که خیر!

شورای نگهبان، ارگان مضحکی است که حق رای میلیونها ایران را از آنها می گیرد. یعنی اجازه نمی دهد ایرانیان شایسته و آزادی خواه، که واقعا نماینده مردم محسوب می شوند، نامزد هیچ سمتی شوند و آنها را فیلتر می کند.
حال اعتراض هاشمی رفسنجانی به این نیست که چرا سی و سه سال است شورای نگهبان، حق حاکمیت مردم ایران را دزیده است، بلکه اعتراض او این است که چرا اینبار، او رد صلاحیت شده است.

دعوای هاشمی و اصلاح طلبان با خامنه ای، بر سر حق مردم و دمکراسی نیست! بلکه تنها خواسته این جماعت دروغگو و دغل باز، این است که خامنه ای اجازه دهد آنها نیز در غارت ایران، مشارکت داشته باشند...!!

_______________پی نوشت ها:

یک- نقش محسن رضایی در انتخابات ، نقش توپ جمع کن است در بازی فوتبال! هیچ نقشی در نتیجه انتخابات ندارد، اما بدون او، کار لنگ است...!

دو- فکر کنم اگر اینبار هم محسن رضایی رای نیاورد، دفعه دیگه بتواند با «تک_ماده» بتواند رییس جمهور شود...!!

حدیث نقوی روز:

کافری برای مناظره به امام نقی وارد شد، ولی آن امام همام که به دلیل خارش، بسیار درد می کشیدند (و هنگام درد نیز ایمان ایشان کاهش می یافت)، به ابولاشی فرمان دادند که به جای ایشان در مناظره شرکت کند. در هنگام مناظره با آن کافر، بحث به حقانیت دین اسلام رسید و ابولاشی گفت: «دین اسلام، بر حق است، چون هزار و چهار صد سال است که دوام آورده!»

به ناگاه، امام نقی که طاقتش از خارش، طاق شده بود و ایمانش نیز کاهش یافته بود، و هیچ دعایی نیز بر آن اثر نکرده بود، با عصبانیت یک انگل را از ماتحت مبارکشان خارج کردند و گفتن: «خوب الاغ این هم شد دلیل، این انگل هم از زمان دایناسورها، باقی مانده است، پس حالا این بر حق است و باید در ماتحت من، ییلاق-قشلاق کند؟!» 
سیره النقی / نوشته ابن قنبل / بخش: تنها باری که نقی فهمید/ فصل: خصوصیت انگلی دین

------------

امام نقی (ع): 
«بهشت بر روی گسل زلزله بنا شده است، هر مومن نیز هفتاد عمه دارد، مومنین در طبقه هفتاد و یکم برج زندگی می کنند...! در هر طبقه یکی از عمه های فرد مومن زندگی می کند، و زلزله نیز، حداقل هفتاد روز طول خواهد کشید...!!»


سیره النقی / نوشته ابن قنبل / بخش: تبلیغات اسلامی / فصل: اهمیت عمه در اسلام!!

صرفا جهت ایجاد رعب و وحشت
نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: 


دزدی رای، مانند کور کردن چشم هر ایرانی است!/ جنایتی که جنتی و شورای نگهبان در حق مردم ایران می کنند، چنگیز نکرده!

$
0
0
اگر هر ایرانی، یک چشم خود را از دست بدهد، اما این رژیم سرنگون شود و در ایران، دمکراسی برقرار شود، باز به نفع ما است، و کیفیت زندگی ما افزایش می یابد...!

سالها است که جامعه بشری، وارد مرحله جدیدی  شده و در این دوران، حق حاکمیت، از آن مردم است. دیگر کسی به زور و به دلیل اینکه اسلحه در دست دارد، نمی تواند بر مردم حکومت کند.

حاصل خیانت شورای نگهبان به مردم ایران و فیلتر کردن نامزدهای واقعی مردم، این شده که کشور ایران، دست جماعتی دزد قرار گیرد، این دزدان، کشور ایران را ویرانه کرده اند، و نه تنها اقتصاد ایران را نابود کرده اند، بلکه شان و حرمت ایرانیان را نیز از بین برده اند.

حاصل اعمال این جنایتکاران این شده که کیفیت زندگی مردم ایران بشدت پایین بیاید، کافیست به یاد بیاوریم که:

الف) افسردگی بسیار زیاد مردم ایران، ناشی از جنایات این جماعت غارتگر است!

ب) طول عمر کوتاه و مرگ و میر بالا نیز، ناشی از جنایات این جماعت غارتگر است!

ج) شان و حرمت ایران در دنیا شکسته شده و آبرویی برای ما نمانده است. اعتبار پاسپورت ایرانی، پایینترین در دنیا است! مردم دنیا، با شنیدن اسم ایران، به یاد ترور و آدم کشی می افتند...!

د) اقتصاد کشور را نابود کرده اند، از طرفی، دزدی های عجیب و غریب آنها، آدمی را شگفت زده می کند، به عنوان مثال، به اندازه درآمد ده سال نفت ایران، تنها در یکی از پروژه های کشور، به حساب خامنه ای رفته است...!

ر) کشور در آستانه جنگ است و هر لحظه ممکن است آمریکا و اسراییل، به ایران حمله کنند...!

ز) نسل آینده کشور، به دلیل نبود آموزش و پرورش درست، به شدت آسیب دیده است.

این یک واقعیت است که اگر در ایران دمکراسی برقرار می بود، این کشور گلستان می شد.

یک جمع بندی تکان دهنده:

اگر هر ایرانی، یک چشم خود را از دست بدهد، اما این رژیم سرنگون شود و در ایران، دمکراسی برقرار شود، باز به نفع ما است، و کیفیت زندگی ما افزایش می یابد...!

اگر وضع کنونی ایران را با یک حکومت دمکراسی مقایسه کنیم، می بینیم که حکومت ملایان بر ایران، آنچنان ضرری به این کشور مصیبت زده وارد ساخته  است که اگر هر ایرانی، یک چشم خود را از دست بدهد، اما به دمکراسی دست یابیم، باز ضرر نکرده ایم...!

در حقیقت، دزدیدن حق رای مردم، بدتر از این است که یک چشم هر ایرانی را بدزدند!

و در این میان، خیانت و جنایت شورای نگهبان مشخص می شود، شورای نگهبان منصوب خامنه ای که با فیلتر کردن نمایندگان آزادی خواه و نمایندگان واقعی مردم، حکومت کشور را به دست جماعتی وحشی داده است.

نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: 








ارتباط بین اخبار مربوط به ناتوانی جنسی مقام معظم رهبری و صادرات اسپرم گاو به ایران!!

$
0
0
بنا به گزارش ها، در سال گذشته، آمریکا  نزدیک به دو میلیون دلار اسپرم گاو به ایران صادر کرده است، سوالی که برای نگارنده پیش آمده، این است که آیا مقام معظم رهبری، دچار ناتوانی جنسی شده اند...؟! 

با حضور ایشان، دیگر چه نیازی به واردات اسپرم گاو از آمریکا است؟! یعنی همین استفاده مفید را نیز نمی توان از ایشان کرد؟! 


نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: 







ببین این جلیلی دیگر چه آشغالی است که از میان هشت راس(!)آدم کش و تروریست گلچین شده توسط خامنه ای، باز هم او نام او می درخشد!

$
0
0
نگاهی به این نامزدهای انتخاباتی که توسط خامنه ای، برای این عروسک خیمه شب بازی برگزیده شده اند، بیاندازید.

در این جمع هشت نفره، چند راس آدم کش و  تروریست، به چشم می خورد. دو نفر از این نامزدها، توسط دادگاه و پلیس دو کشور در دو قاره مختلف، به حرم ترور و آدم کشی، تحت تعقیب هستند، از آن طرف، یکی دیگر از نامزدها، بنا به اعتراف خودش، در کشتن دانشجویان نقش داشته است!

یک مروری بر نامزدهای انتخاباتی می کنیم:

یک - یکی از کاندیدها، محسن رضاایی است که پلیس بین الملل، به دنبال او است که او را دستگیر کند، چون در بمب گذاری در آمریکای جنوبی و کشتن ده ها انسان بی گناه، نقش داشته است! بماند که هر جا اسم قاچاق سیگار است، نام او می درخشد...! 

دو- یکی دیگر از کاندیدها، ولایتی است که دادگاهی در آلمان، دستور دستگیر کردن او را داده است! چون در ماجرای ترور ایرانیان در رستوران میکونوس، دست داشته است!

سه- یک کاندیدای دیگر، دیاونه ای به نام غرضی است که نقش بسیار زیادی در معاملات اسلحه در زمان جنگ داشته و از جمله کسانی است که باعث شده جنگ ایران و عراق، ادامه یابد.

چهار- یکی دیگر از کاندیدها، جنایتکاری است به نام قالیباف که به قول خودش، نقش مستقیمی در سرکوب دانشجویان داشته و بر روی موتور، با چوب به آنها حمله می کرده است!

پنج- یکی دیگر از کاندیدها، شخصی است به نام حداد عادل، که رابطه فامیلی نزدیکی با خامنه ای دارد و به این دلیل، بشدت منفور است.

حال بامزه اینجاست: 
-----------------------با وجود این همه آدم کش و جنایتکار، باز نیز نام جلیلی، به عنوان خطرناک ترین نامزد، می درخشد...!

پی نوشت یک: این جلیلی بلایی که احمدی نژاد بر سر این رژیم آورد را کامل می کند...! احمدی نژاد، باعث شد که رژیم به شدت منزوی شود و زیر فشار قرار گیرد، امیداورم که جلیلی، کار او را تمام کند و در همین دوره جلیلی، شاهد سرنگونی این رژیم جنایتکار باشیم...! 

پی نوشت دو:

غرضی، نامزد ریاست جمهوری رژیم، گفته است: « عرفان مناظره‌هایی که تاکنون انجام گرفته است، به قدری بالا بوده که همه کاندیداها از آن رضایت کامل داشتند.»

من دو ساعت است دارم به این فکر می کنم که این «عرفان مناظره» چیست و با چه داستگاهی سنجیده می شود!؟ مثلا آیا یک دستگاه داریم به نام «عرفان مناظره سنجی»!؟ 


یعنی آی کیوی این موجود، در حد آی کیوی یک آفتابه زنگ زده و سوراخ است...!

نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: 





انتخابات رژیم، مانند انتخابی است که شکنجه گر به قربانی می دهد و می گوید:«خودت انتخاب کن، با باتوم به تو تجاوز کنم یا شیشه نوشابه!؟»

$
0
0
به چه زبانی باید گفت این دزدانی که نامزد ریاست جمهوری هستند، هیچ کدام دلشان برای ایران مصیبت زده ما نسوخته است!؟

به چه زبانی باید گفت این دزدانی که نامزد ریاست جمهوری هستند، همه قصد غارت این کشور را دارند، هر کدام از آنها می خواهند گروه سیاسی خود، و افراد نزدیک به خودشان، بتوانند این کشور را غارت کنند...!

به چه زبانی باید گفت از میان این دزدانی که نامزد ریاست جمهوری هستند، هیچ کدام رای اکثریت مردم را پشت سر خودشان ندارند.

به چه زبانی باید گفت این سیرک مسخره، اسمش انتخابات نیست! وقتی نمایندگان واقعی مردم، حذف می شوند و تنها افراد نزدیک به خامنه ای باقی مانده اند، دیگر اسمش انتخابات نیست.

این اسمش انتخابات به منظور تعیین یک شهروند به سمت رییس جمهور نیست، بلکه اسمش انتخاب یکی از نوکران دربار خامنه ای، به سمت ریاست جمهوری است...!

انتخابات واقعی زمانی است که مردم بتوانند از میان امثال فعالان سیاسی با شرفی که اکنون در زندان رژیم هستند، یکی را به عنوان رییس جمهور برگزینند، یکی مانند نسرین ستوده، دکتر زرافشان، دادخواه و ....!

خامنه ای چند تن از نوکران خود را در لیست گذاشته و می گوید یکی از این دزدان را انتخاب کنید، و خودتان تعیین کنید چه کسی باید کشور شما را غارت کند...!

در حقیقت به مانند متجاوزی که به قربانی می گوید: خودت انتخاب کن! دوست داری با باتوم به تو تجاوز کنم؟ یا با شیشه نوشابه!؟

بماند که اصولا تجاوز اصلی و مهمتر، همان موقعی روی می دهد که خامنه ای، حق حاکمیت مردم ایران بر خودشان را می دزدد، و جنایاتی که در کهریزک روی می دهد، وقایعی است تنها چون او توانسه بر اریکه قدرت تکیه کند، رخ می دهد...!


_______________حدیث نقوی روز:
امام نقی همیشه به «دمقراسی دینی» پایبند بودند و اصول آنرا رعایت می کردند، ابولاشی صدیق (ره) روایت می کند هر گاه امام نقی، قصد داشت که زندانیان بازداشتگاه «قهریزک» را شکنجه دهد، بین زندانی ها، انتخابات برگزار می کرد و به آنها اجازه می داد تا خودشان تصمیم بگیرند که شکنجه گر آنها چه کسی باشد و زندانیان، در نهایت آزادی  شکنجه گر خود را بین ابولاشی و ابافاکر و عسگری کوچولو، انتخاب می کردند، حتی گاهی امام نقی به زندانیان اجازه می داد که خودشان ابزار شکنجه را انتخاب کنند و مثلا بگویند  برای تجاوز به آنها، از شیشه نوشابه استفاده شود یا باتوم!! 
_______
منبع:سیره النقی / نوشته ابن قنبل / بخش: استخراج دمکراس از اسلام، مانند استخراج اورانیم غنی شده از غائط شمقدر است!!/ فصل: انتخاباتی که ابولاشی و ابافاکر، تنها نامزد آن بودند...!

فیلم کاندیاتوری امام نقی برای انتخابات، در انتهای این نوشته گذاشته شده است: 

نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: 








خاتمی با حمایت از روحانی، برای بار چندم، به دانشجویان قربانی فاجعه کوی دانشگاه بی حرمتی کرد و خون کشته شدگان را لگد مال کرد!

$
0
0
این دو نقل قول را به یاد آورید: بعد از کوی دانشگاه: خاتمی:به یاری خداوند، این بلوا خاموش شد!/حسن روحانی:اگر منع مسئولین نبود مردم ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند!

حمایت خاتمی از حسن روحانی،داغ دلم را تازه کرد، نفسم را به شماره انداخت و به من ثابت کرد که بی شرفی خاتمی، دست کمی از خامنه ای ندارد.

مگر می شود قهرمانان و دلیرانی که در این سی ساله، شعله آزادی خواهی را در ایران روشن نگاه داشتند، فراموش کرد!؟

مگر می شود چشم فروبست و فراموش کرد که در اوج خفقان رژیم، امثال سیمین بهبهانی، دم از ساختن وطن و رها سازی آن از دست جلادان کردند؟!

مگر می شود فراموش کرد آزادی خواهانی که نزدیک به چهارده سال پیش، چون کاوه قد علم کردند و فریاد سر دادند که: «حکومت زور نمی خواهیم، آخوند مزدور نمی خواهیم!»

اجازه بدهید به یاد شما بیاورم:

قریب چهارده سال پیش، جنایتکاران بسیجی  و مزدور خامنه ای، به کوی دانشگاه تهران حمله کردند، و با فریاد یا زهرا، دانشجویان را از طبقات، به پایین پرت کردند! دانشجویان شجاعانه به خیابان آمدند و فریاد مرگ بر دیکتاتور سر دادند. دانشجویان از حق انسانی خود که حتی در قانون اساسی احمقانه رژیم به رسمیت شناحته شده استفاده کرده بودند، بماند که حق تجمع، حقی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، به رسمیت شناخته شده است.

خامنه ای در جلوی همه و در جلوی دوربین های تلویزیونی صدا و سیما، از ترس به گریه افتاد.

لطفا به یاد داشته باشید که در آن روزگار، خاتمی، بیش از بیست میلیون رای داشت و مردم از حمایت کامل می کردند، هنوز نیز خامنه ای، قدرت کامل را در اختیار نداشت و مانند این روزها، حاکم بلامنازع کشور نبود!


در این میان، عکس العمل خاتمی، جالب است، او با بی شرمی، پشت دانشجویان را خالی کرد، به انها لقب اغتشاشگر داد و از آنها خواست تظاهرات را تمام کنند.

بعد از آنکه دانشجویان تظاهرات خود را به اتمام رساندند، این خامنه ای بود که باز قدرت را به دست گرفت، بسیجی ها و جنایتکاران انصار حزب الله را بسیج کرد، انها در تهران تظاهرات برگزار کردند و همین آقای حسن روحانی، در میان آنها حاضر شد و دانشجویان را شورشی و بلواگر لقب داد و گفت: (منبع)

"مردم ما به خوبی می‌دانند مسئله ولایت به عنوان مظهر وحدت ملی جامعه است. مسئله ولایت مظهر اقتدار ملی ما است. اهانت به مقام ولایت، اهانت به ملت است. اهانت به ایران است. اهانت به اسلام است. اهانت به مسلمانان است.اگر منع مسئولین نبود مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند و آنها را به سزای اعمالشان می‌رسانند. اینها خیلی پست‌تر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم."

خاتمی یک ماه بعد از فاجعه کوی دانشگاه، چنین گفت:  

"شورش و بلوا در تهران، حادثه‌ی زشت و نفرت‌آوری بود که ملت عزیز و مقاوم و صبور و منطقی ما را مکدر کرد. آن‌چه در تهران پیش آمد، لطمه به امنیت ملی بود؛ تلاشی بود برای برهم زدن آرامش مردم شریف و تخریب اموال عمومی و خصوصی و بالاتر از آن، اهانت به نظام و ارزش‌های آن و مقام معظم رهبری.آن‌چه پیش آمد، حادثه‌ی ساده‌ای نبود؛ تلاشی بود برای مرزشکنی و برای ابراز کینه‌توزی علیه نظام که نه رابطه‌ای با این ملت شریف داشت و نه نسبتی با دانشگاه و دانشگاهیان. حادثه‌ی شورش، یک حرکت کور، یک بلوا، یک حرکت ضد امنیتی، با شعارهای منحرف‌کننده بود که به نظر من برای مخدوش کردن شعارهای مطرح‌شده در دوران جدید ریاست‌جمهوری به وجود آمد. ...حریک احساسات مردم متدین و دل‌سوز و وطن‌خواه که تاب تحمل حمله به ارزش‌ها، رهبری، و مقدسات خود را ندارند، فقط از آن جهت صورت گرفت که ملت به خشونت واداشته شود...به یاری خداوند این بلوا خاموش شد"
د محمدعلی ابطحی)، مردم‌سالاری، نشر طرح نو، تهران، ۱۳۸۸، ص ۱۰۵.

در حقیقت؛ خاتمی با اعلام حمایت از حسن روحانی، دو پیام ساده داد، یکی اینکه انتخابات رژیم را به رسیمت شناخته و خواستار شرکت در آن شده است، و دیگر آنکه گفته حسن روحانی، لیاقت ریاست جمهوری را دارد!!

اعلام حمایت خاتمی از حسن روحانی، بی احترامی مجدد او به شعور جامعه است، بی احترامی او به خون جوانانی است که در فاجعه کوی دانشگاه بر زمین ریخته شده است، و تنها نشان می دهد برای خاتمی، به مانند خامنه ای، بی شرفی مرزی ندارد...! 

نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: 







این رفتار کیهان شریعتمداری است، اگر به جای نقد منطقی نظر مخالف، به خود گوینده حمله شخصی کنیم...!

$
0
0
اینکه شخصی را به دلیل داشتن عقیده مخالف، مورد هجوم قرار دهیم، به او انگ بچسبانیم، خود نوعی استبداد است...!

اولین اصل دمکراسی این است که ما نباید خود را مرکز عالم بدانیم، نباید تصور کنیم که هر چه ما می گوییم درست است. می توانیم با اشخاص دیگر، اختلاف نظر داشته باشیم، اما به شخصیت او حمله نکنیم...!

برای مستبد بودن، نیازی نیست حتما در پست ریاست جمهوری، شاهی یا ولایت فقیه نشسته باشید، همینکه به جای نقد افکار یک انسان، تلاش می کنید شخصیت او را لگد مال کنید، خود یک نوع استبداد است، و نشان دهنده وجود تفکری استبدادی است.

استبداد، به معنای خودرایی است، به معنای این است که سعی در شکست پای کسی کنیم که در مقابل ما ایستاده است. به معنای این است که به جای نقد نظر او، به شخصیت او حمله می کنیم...!

نیازی نیست مانند شعبان جعفری چماق به دست بگیریم، یا مانند ده نمکی سوار بر موتور، زنجیر در هوا بچرخانیم، برای مستبد بودن، کافیست تلاش کنیم شخصیت افرادی که با ما هم نظر نیستند را لگدمال کنیم. 

نیازی نیست مدیرمسول کیهان شریعتمداری باشی، تا فرد مستبدی شوی، همینکه به جای نقد کلام، به تخریب شخصیت مشغول می شوی، همینقدر که اخلاقیات را زیر پا می گذاری و دروغی که مطمین نیستی را می نویسی، به معنای تفکر استبدادی است.

تفکر استبدادی، یعنی سو استفاده از قدرت، برای آزار دیگران! نیازی نیست حتما فرمانده بسیج باشی تا بتوانی دیگران را آزار بدهی، می توانی یک وبلاگ نویس باشی، می توانی با کیبرد و قلم خودت، بیش از هر چماقی دیگران را آزار دهی!

استبداد و دیکتاتوری، سو استفاده از قدرت و اختیارات است، هنگامی که برای تخریب شخصیت یک نفر، به سو استفاده از قلم و کیبرد روی می آوریم، قدم در راه بی بازگشت دیکتاتوری گذاشته ایم. 

اخلاق زننده ای مانند انگ چسباندن به منتقدین، مانند رفتار مراجع تقلید و فرمان آدم کشی آنها است. چه آنکه آنها نیز در جواب یک انتقاد ساده و منطقی از دین، از تمام توان خود برای حمله بهره می گیرند و دستور به کشتن مخالف می دهند. ترور شخصیت یک نفر، به جای نقد نظر او، از جنس رفتار مراجع تقلید است..! آنها نیز از کشنده ترین سلاح خود، که همانا رسانه آنها است، برای انگ چسباندن  و ترور شخصیت دیگران استفاده می کنند...!

داشتن دیدگاه انتقادی، پایه و اساس روشنفکری و پیشرفت جامعه است. اما این فرهنگ عدم تحمل منتقدین، عامل بدبختی در جامعه ما است، چه آنکه وقتی منتقد امنیت نداشته باشد تا به وظیفه خود عمل کند، دیدگاه انتقادی از جامعه رخ بر می بندد و ساده ترین بنیان درست اندیشدی در جامعه از بین می رود.
نوشته دیگر امروز این وبلاگ: 


 نوشته های روزهای گذشته این وبلاگ:



! 










افشاگری/مدیرکل بی شرف! آلودگی اراک، ربطی به خارج از کشور ندارد، به کارخانه آلومینیوم اراک مربوط است که بسیج، سهامدارش است!

$
0
0
مدتها بود تصمیم داشتم درباره کارخانه آلومینیوم  اراک، مطلبی را قلمی کنم، اما یا فراموش می کردم و یا وقت نمی شد، امروز که خبری مبنی بر درگیری و اعتراضات مردمی در این شهر، به دلیل آلودگی بیش از حد هوا خواندم، این مطلب را تقدیم می کنم:

بنا به دلایلی شخصی، سالها پیش، مدتی را در اراک زندگی کردم، و چون موضوع محیط زیست، یکی از دغدغه های من بوده، همان روزهای اول، کارخانه آلومینیوم اراک، نظرم را جلب کرد.

در یکی از مهمانی ها، یکی از مهندس های ارشد کارخانه، با من دوست شد و چون علاقه مرا به این موضوع دید، برایم توضیحات بیشتری داد که در آن کارخانه چه می گذرد!

همانطوری که می دانید، فلز آلومینیوم ، به مانند سرب در زمره فلزات سنگین قرار نمی گیرد، و چون کمتر جذب بدن می شود، به اندازه آنها خطرناک نیست، اما باز نیز فلز خطرناکی است، و می تواند بر روی مغز، سیستم گوارشی و کلیه ها، اثر بسیار خطرناکی بگذارد. (منبع)

اصولا وقتی این فلز به صورت مذاب در می آید، ذرات ریز آن، در فضا پراکنده می شود و به همین دلیل، کارخانجات آلومینیوم  دنیا، سیستم های پیچیده ای دارند که به کمک آن، اجازه نمی دهند فلزی که مذاب شده و ذرات آن در هوا وجود دارد، وارد محیط زیست شود و درحقیقت به کمک فیلترهای خیلی خیلی پیشرفته، آن فلزات را از هوای اطراف جذب می کنند.

اما گویا در کارخانه آلومینیوم  اراک، به دلیل اینکه طراحی کارخانه خیلی خیلی قدیمی است، چیزی به نام فیلتر طراحی نشده است و آلومینیوم  مذاب، در مجاورت هوای آزاد قرار دارد!! یعنی آلمونیمی که بخار می شود، خیلی راحت وارد هوای آزاد شده و بر سر مردم شهر فرو می آید.

آقای مهندس برای من توضیح داد که اصولا، در کارخانه اراک، هیچ سیستم فیلتر مدرنی وجود ندارد، چون فیلترهای خوب، خیلی گران هستند و کارخانه، تنها چند فیلتر چینی را نصب کرده است که اصولا کارایی ندارند...!

این آقای مهندس، همان موقع به من گفت که گروهی فرانسوی برای بازدید از کارخانه آمده بودند، و وقتی با این صحنه روبرو شده بودند، با عصبانیت گفته بودند: «بهتر است این کارخانه فورا تعطیل شود، شما با جان مردم بازی می کنید...!»

و نکته وحشتناک، که کمر آدمی را به لرزه در می آورد، اینجاست که این کارخانه، اکنون در داخل شهر واقع شده است. یعنی یک کارخانه که ماده ای چنین سمی تولید می کند، درست در وسط شهر، جان مردم یک کلان شهر را به خطر انداخته است...!!

اصولا کارخانجاتی که کوچکترین آلودگی تولید می کنند، اجازه نمی یابند در مکان های پر جمعیت به فعالیت خود ادامه دهند، چون اثرات آلودگی و بیماری، چند هزار برابر می شود، و جای تعجب است که این کارخانه، ده ها سال است که مشغول کار است...!

بررسی اقتصادی عملکرد این کارخانه:

به نظر شما سود کارخانه چقدر است؟ آیا سود این کارخانه بیش از یکصد میلیون دلار در سال است؟! این سود به جیب چه کسی می رود؟! براستی، هزینه درمان و بیماری شهروندان، چقدر است!؟

امروز در اخبار خواندم که آلودگی شهر اراک، به حدی زیاد شده که ادارات تعطیل شده است...! و به مردم گفته شده از تردد در خیابان ها و فضای آزاد خودداری کنند..!

قبلا نوشته بودم که فرماندهان سپاه، دزد معمولی نیستند، آنها برای دزدیدن شاخه ای انگور، باغ را به آتش می کشند..!حکایت وضعیت کنونی است، انها برای اینکه بتوانند با تولیدات این کارخانه، پول به جیب بزنند، جان صدها هزار نفر انسان را اینچنین به خطر می اندازند..!

واگذاری این کارخانه به بسیج:

امروز، بعد از دیدن خبر شلوغی های اراک، با آقای مهندس یاد شده، تماسی گرفتم و از او درباره کارخانه و شرایطش پرس و جو کردم.

جالب است که بدانید، بخشی عمده ای از کارخانه آلومینیوم اراک، اکنون به بسیج واگذار شده و  یکی از موسسات اقتصادی وابسته به بسیج (!)، یکی از سهامداران اصلی کارخانه است و مدیرعامل کارخانه را تعیین کرده است. یکی از هنر نمایی های این آقای مدیرعامل، این بوده که دستور داده خرید فیلتر را به جهت صرفه جویی ارزی، متوقف کنند...!! و دستور داده که از فیلترهای قدیمی، استفاده مجدد(!!) کنند. در حقیقت، کارخانه مشغول پراکنده کردن سم در فضای شهر است.

گویا دو سال پیش،  یکی از دانشجویان پزشکی، یک تحقیق آماری درباره شیوع بیماری در اراک انجام داده،  و این آقای مهندس، خلاصه ای از این گزارش را در اختیار من گذاشته، که در اینجا سر خط آن آورده می شود:

                   تعداد مبتلایان به آلزایمر، در اراک، نزدیک به شانزده برابر متوسط کل کشور است! / 
                   تعداد افراد مبتلا به سرطان، چهار برابر بیشتر از متوسط کل کشور است./ 
                   تعداد سقط جنین، سه برابر بیشتر از متوسط کل کشور است. / 
                   و آمار وحشتناک دیگر..!!

پی نوشت: 
یک: حال چیزی که مرا عصبانی کرده، گفته مدیر کل بی شرف محیط زیست است که گفته است: «"این آلودگی به خاطر ریزگردهایی است که ازسمت کشور عراق می آید".»
 خیر آقای مدیرکل، کمی شرف داشه باش، تو بهتر از هر کسی می دانی که بخش عمده ای از این آلودگی، ناشی از کارخانه آلومینیوم  اراک است...! در همه جای دنیا، سازمان محیط زیست، ارگانی است که از محیط زیست، دفاع می کند، اما در ایران، سازمان محیط زیست، خود مدافع آلوده کنندگان محیط زیست شده، این همان سازمانی است که به  به این کارخانه آلوده کننده محیط زیست، جایزه داده است...!! (منبع)


دو:دیدن خواهر هم وطنم، که تابلویی به دست گرفته و نوشته می خواهم زنده بمانم، و تنها طلب هوای تمیز و غیر آلوده کرده است، قلبم را به درد آورد...: 


نوشته دیگر امروز این وبلاگ: 


 نوشته های روزهای گذشته این وبلاگ:



! 




/------/حکایت گیس کشی  مهدی هاشمی و مجتبی خامنه ای...!/زمانی که همسر مهدی هاشمی در مطبوعات، مجتبی خامنه ای را عقیم می خواند! 

پی نوشت سوم، مابعد التحریر(!):
شرم آور است که یک نفر، در حالی که می بینید سلامتی ساکنین یک کلان شهر، اینچنین آسیب می بیند و اینچنین جان آنها به خطر می افتد، می آید و سعی می کند از متن من اشکال فنی بگیرد! ای کاش چنین اشخاصی، یاد بگیرند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد، لاقل بفهمند که برای حمله شخصی، باید کمی صبر کنند و وقتی که فرصت مناسبی بود، حمله کنند...!

این شخص، در فرند فید  به من حمله کرده بود و نوشته بود که اصولا آلومنیوم فلز خطرناک نیست..! در بالا لینک لازمه ارایه شده است که این فلز، خطرناک است و به بیماری هایی چون آلزایمر، ارتباط دارد.

در جواب چنین افرادی، این منبعکه متعلق به دولت آمریکا است، معرفی کرده و سپس این متن را اینجا کپی می کنم:
For secondary aluminum production, the principal treatment technology downstream of the melting furnace is dry sorbent injection using lime, followed by fabric filters. Waste gases from salt slag  processing should be filtered as well.

این هم گزارش روزنامه داخلی ایران، درباره کارخانه مذکور و آلاینده بودن  آن. 

همچنین این منبعنیز قابل توجه است: 

Fluoride gases are passed through a bed of alumina where fluoride is adsorbed. The particulate matter is 
then collected in a fabric filter baghouse. The reacted or fluoride-containing alumina is recycled into the 
aluminum production process.

البته علت انتقادهای بی مورد این اشخاص از نگارنده، انتقاد از روحانی و همینطور حمایت از تشکیل شورای ملی بوده است...! گویا از زمان ریاست جمهوری روحانی، دیگر کارخانه ها هوا را آلوده نمی کنند...! مچکریم روحانی...!!!

هر کسی حق انتخاب دارد، یا خیره شدن به پستان، یا توسل به امام موسی کاظم...!!

$
0
0
نوشته دیگر امروز: سند دروغگویی / تفاوت عوضعلی کردان و حسن روحانی در چیست؟!
---------

نقل قول از خرافات اسلامی:

توسل به امام موسی کاظم باعث جلای چشم ميشود!
منبع: ' التوسل بالامام موسی الکاظم ينفع لوجع العين' ـ ( منبع : باقيات الصالحات ضميمه مفاتيح الجنان -شيخ عباس قمی ص ۷۴۵ )

تحقیقات علمی:

نگاه کردن به پستان، برای سلامت مردان خوب است، ده دقیقه خیره شدن به پستان، معادل سی دقیقه ورزش است..!

Just 10 minutes of staring at the charms of a well-endowed female such as Baywatch actress Pamela Lee is equivalent to a 30-minute aerobics work-out,” said author Dr. Karen Weatherby, a gerontologist

انتخاب با خود شما است، دوست دارید دیندار بمانید و یا به علم و دانش اعتماد کنید...!

پی نوشت: بعد از انتشار، یکی از خوانندگان عزیز تذکر داده اند که این مقاله ای که من به آن استناد کرده ام، مقاله علمی نبوده و گویا یک روزنامه  جهت شوخی آنرا منتشر کرده است، و منبعزیر را نیز ارایه کرده اند. از اینکه بدون تحقیق کافی مطلبی را منتشر کرده ام، پوزش می طلبم.


نوشته دیگر امروز این وبلاگ: 


 نوشته های روزهای گذشته این وبلاگ:



! 




سند دروغگویی / تفاوت عوضعلی کردان و حسن روحانی در چیست؟!

$
0
0
یک- خودنویس گزارش مفصلیدارد مبنی بر اینکه چگونه روحانی در مورد مدرک دکتری خود، به دروغ متوسل شده است.

الف) نکته اینجاست که ایشان از سال 1358، خود را دارای مدرک دکتری اعلام کرده است! اما طبق بیانیه دانشگاه، ایشان در سال 1372 مدرک دکتری خود را گرفته است. یعنی در این مورد خاص، به صورت مستند می توان گفت که او دروغ گفته است!!

ب)نکته بامزه اینجاست که مرکز تحقیقات استراتژیک، بعد از اینکه درباره مدرک ایشان پیگیری شده، نام دانشگاه ایشان را عوض کرده است!! سوال اینجاست، آیا ایشان قبلش نمی دانسته مدرک ایشان از کدام دانشگاه بوده است!؟ 

ج) نکته بامزه دیگر اینجاست که هر چه روزنامه تلگرافتلاش کرده که نسخه ای از تز دکتری ایشان را به دست آورد، دانشگاه آنرا نداشته است...!!

(گزارش کامل در مورد نکات فوق را در خودنویسبخوانید)

دو- بین سران رژیم، عادت زشت و زننده ای است که به راحتی، مدرک جعل می کنند و دروغ می گویند. یکی از ایرادات جامعه ایرانی، اهمیت فراوان دادن به مدرک است، و این یک واقعیت است.

به همین دلیل است که فرماندهان سپاه، بعد از اتمام جنگ، همه به صورت فله ای و کیلیویی (!)، از دانشگاه های داخل، مدرک لیسانس و فوق لیسانس گرفته اند.

در این میان، بخشی از این کلاش ها، به روش بهتری متوسل شده و با ثبت نام در دانشگاه های خارج، تلاش کرده اند که مدرک بخرند.

سه- بر کشور بریتانیا، شرایط خاصی حاکم است. اجازه بدهید برای شما مثالی بزنم، مثلا در گذرنامه، اصولا هنگام خروج شهروندان و یا توریست ها، کسی چک نمی کند که چه کسی از کشور خارج می شود، شما موقع خروج، کارت پرواز را می گیری و به هر کشوری که می خواهی می روید!  اگر کسی در سطح شهر خلافی بکند و پلیس ا را دستگیر کن، اصولا از کسی آی-دی و کارت شناسایی طلب نمی کند، این شما هستید که باید اسم خودتان را بگویید!

این نوع رفتار، در تمامی عرصه ها وجود دارد و شاید به سیستم خاص انگلیسی باز می گردد. در این میان، دانشگاه ها نیز، رفتار مشابهی دارند. یعنی مسولین دانشگاه، نمی توانند باور کنند که کسی بیایید و یک پول کلان به عنوان شهریه بدهد، بعد از کلاس های دانشگاه استفاده نکند!

به همین دلیل، به مانند ایران، حضور و غیاب معنایی ندارد. یعنی اصلا چیز عجیبی نیست که دانشگاه، با دریافت پول کلام، روحانی را ثبت نام کند، بعد مسولین دانشگاه، چشمان خود را ببندند و اجازه دهند یکی از دوستان روحانی، از طرف او بیاید و تز خود را ارایه کند! شاید به همین علت است که گزارش های خبری می گوید هیچ کسی روحانی را در آن دانشگاه به خاطر ندارد(!!)

چهار- بماند که دانشگاه های انگلیسی، به پول دوستی (یا همان پولکی بودن!) شهره هستند. چند مثال ساده بزنم:

الف) مدرسه اقتصادی لندن، یا The London School of Economics and Political Science ، در زمره بهترین دانشگاه های بریتانیا است.  ده ها برنده جایزه نوبل، در این دانشگاه درس خوانده اند، اما می بینیم که این موسسه  معتبر، در قبال دریافت پول از خانواده سلطنتی امارات، اسم بزرگترین سالن دانشگاه را سالن شیخ زایدمی گذارد!

ب) نمونه دیگر آن، رابطه حضور مهدی هاشمی در دانشگاه آکسفورد است، که بعدها گزارش هایی مبنی بر اینکه عربستان سعودی، پول کلانی را به دانشگاه آکسفورد داده، منتشر شد!

ج) نمونه دیگر آن، فارغ التحصیلی پسر قذافی، دیکتاتور لیبی است، تحقیقات رسمی در مورد کمک مالی او به دانشگاه، صورت پذیرفته است! (منبع)

حال سوال نهایی خود را مطرح می کنم، براستی چه فرقی است بین عوضعلی کردان و حسن روحانی؟! 

پی نوشت: 
یک- خاک بر دانشگاهی که در قبال پول، اجازه می دهد یک جنایتکار به اسم روحانی، با دادن پولی که از مردم ایران دزیده، دانشجو بشود و بعد با یک رساله دکتری در مورد تطبیق قوانین تخلی در اسلام با قانون (!)، عنوان دکتری را به دست آورد...!!

دو- به صورت مشخص، این دانشگاه، در این مورد گند زده (!) و در آینده، اخبار بیشتری از این کثافت کاری، منتشر خواهد شد. 

منبع تصویر:وبلاگ محکستان
نوشته دیگر امروز این وبلاگ: 


 نوشته های روزهای گذشته این وبلاگ:



! 




اغتشاشیدم به آن متهم، دادگاه، قانون، حقوقدان و رهنمودهای رهبر انقلاب!

$
0
0
سایت حکومتی تابناک، از قول یک حقوقدان نوشته اسـت: «یک حقوقدان به «تابناک» گفت:یقین دارم پرونده رئیس جمهور با رهنمود رهبر انقلاب مختومه می‌شود »

اولا باید دید رهنود چه چیزی است! منظور از رهنود های رهبر انقلاب، شکر میل فرمودن آن شیخ است! (البته همگان می دانند که منظور از شکر، چیز دیگری است)

جدای از اینکه آیا دکتر محمود احمدی نژاد (یا همان مموتی خودمان) را باید به دادگاه کشاند یا نه، و اینکه اصولا چیزی به نام عدالت، در دادگاه های ایران وجود دارد یا نه، اما اینکه یک حقوقدان، توصیه کند دادگاه به رهنود های رهبر انقلاب توجه کند، مضحک و مسخره است.

حرمت عدالت و دادگاه، در این ملک مصیبت زده شکسته شده است، چرا باید آنقدر عدالت بی حرمت شده باشد که یک حقوقدان، در یک رسانه رسمی، بگوید که دادگاه باید به حرف ها و نظرات رهبر توجه کند!؟

مگر نه اینکه رهبر هم یک انسان است؟! چرا باید دادگاه، به نظرات او توجه ویژه کند؟! آنقدر رسانه های حکومتی و این رژیم بی حیا و بی شرم هستند که به راحتی در رسانه ها، به برابر نبودن رهبر و دیگر شهروندان اعتراف می کنند! 

نوشته دیگر دیروز این وبلاگ: 


 نوشته های روزهای گذشته این وبلاگ:



! 






آوخ که با این درد چه کنم؟!/هم میهنم! همین روحانی، سد خاتمی بود برای اصلاحات؛به امید کدام اصلاحات به او رای دادید؟!

$
0
0
زمانی که خاتمی رییس جمهور شد، افراد خامی چون نگارنده، به امید اصلاحات، با تمامی وجود تلاش کردیم تا او رای آورد. رای آوردن خاتمی، بار اولی بود که رفسنجانی، به اسم اصلاحات، ملتی را فریب می داد و یکی از نوچه های خود را از زیر عبایش، بیرون می کشید و رییس جمهور می کرد!

ضرب المثل معروفی است که می گوید:

"fool me once, shame on you; fool me twice, shame on me"

اگر یک بار مرا فریب دادی، شرم بر تو، اما اگر بار دوم مرا فریب دادی، شرم بر من که گول خورده ام!

حال حکایت ما ایرانیان است، بدون تعارف بگویم، اگر رفسنجانی بار اول ما را فریب داد و خاتمی را علم کرد، شرم بر او باد، اما چرا من و تو، برای بار دوم و سوم، ملعبه دست او شویم؟! چرا باید او بتواند بعد از شانزده سال، یکی دیگر از حواریون خود به نام حسن روحانی را به ما قالب کند و بر گرده ما سوار کند!؟

هم میهن عزیزم، یادت رفته که شانزده سال پیش، همین حسن روحانی و امثال او بودند که سد راه خاتمی برای اصلاحات بودند؟! حال به چه امیدی به روحانی رای دادی؟!

فاجعه وقتی عیان می شود که نکات ذیل در نظر گرفته شود:

یک- خاتمی خواستار اصلاحات اساسی نبود، حتی همان اصلاحاتی که خاتمی هم طلب می کرد، به درد آینده کشور نمی خورد و ما را به جایی نمی رساند!

ب- خاتمی بیست میلیون رای پشت سرش بود، از آن طرف، خامنه ای هنوز به اندازه الان قوی نبود!

ج- شرایط بین المللی طوری بود که هنوز رژیم ایران، اینچنین قدرت نیافته بود و مافیای خود را سرطان وار، گسترش نداده بود!

هم میهن عزیزم، حال به یاد آور که همین امثال روحانی، سد راه خاتمی بودند، همین آقای روحانی، بعد از فاجعه کوی دانشگاه، دانشجویان و مردم آزادی خواه  را اوباش خواند و آنها را به برخورد های وحشیانه و حیوانی تهدید می کرد...!

هم میهن عزیزم، به چه امیدی به روحانی رای دادی؟!

تصور می کنی می توانی با روحانی، به خواسته های خودت برسی!؟ اگر در طلب آزادی و دمکراسی و اعتلای حقوق بشر هستی، باید بدانی که روحانی، در نقش یک سرکوبگر، با قدرت تمامی برای سرکوب این خواسته های به حق پا به میدان می گذارد! پس چرا به او رای دادی؟!

آیا هر بار که خامنه ای خیمه شب بازی انتخاب بد و بدتر راه انداخت، من و تو باید شرکت کنیم و به سیرک انتخاباتی او رونق ببخشیم؟! قبلا بین خاتمی و ناطق نوری بود، حالا بین روحانی و جلیلی است! (باور کنی که ناطق نوری، صد شرف دارد به روحانی!!)

آیا دفعه دیگر، باید شاهد انتخابات بد و بدتر، بین مثلا فلاحیان و قاضی مرتضوی باشیم!؟

هموطن، آزادی و حقوق بشر و دمکراسی، گرفتنی است، و تا زمانی که من و تو، دست در دست هم برای رسیدن به آن تلاش نکنیم، اینان را به دست نخواهیم آورد...!

این تصویر حسن روحانی، با بابک زنجانی است که میلیاردها دلار از پول مردم ایران را دزدیده است! 


نوشته دیگر دیروز این وبلاگ: 



 نوشته های روزهای گذشته این وبلاگ:



! 



Viewing all 501 articles
Browse latest View live