صد البته که نوشتن چنین مطالبی، شجاعت می طلبد و به ایشان بابت این بی پروایی، تبریک می گویم، اما در نقد نوشته ایشان، باید نکاتی را یادآور شد:
حق رای اقلیت ها و حق تعیین سرنوشت آنها توسط خودشان، به معنای برگزاری یک انتخابات است. یعنی باید از خود آنها پرسید مثلا قصد جدا شدن را دارند یا نه!؟
این انتخابات زمانی معنا می یابد که در فضایی منصفانه برگزار شود. اکنون ده ها سال است که برخی از اقلیت ها، بیشتر از دیگران مورد آزار رژیم ج.ا. بوده اند، و به طرفداران یکپارچگی ایران، این مهلت داده نشده است که گزینه ایرانی یک پارچه ولی دمکراتیک و با حقی برابر برای تک تک شهروندان را به اقلیت ها نشان دهند.
نمی توان همین امروز به نزد کردها رفت و بساط رای گیری برقرار کرد، صد البته که آنها مدت ها است که زیر جور و ظلم رژیم هستند، و نظر آنها، از روی آگاهی و انصاف نیست.
مساله اینجاست، برای تعییت حق سرنوشت، باید انتخابات باید آزادانه و از روی آگاهی باشد.
انتخابات زمانی معنا می یابد که گروه های مختلف، چه منتقد و چه موافق، بتوانند در فضایی آزاد، به نقد و یا دفاع از یک نظر بپردازند. معنای کلمه انتخاب آزادنه نیز زمانی معنا می یابد که امنیت در جامعه فراهم شده باشد و مثلا فلان فعال کرد یا لر یا بلوچ را صرفا به دلیل داشتن نظری مخالف با نظر حکومت مرکزی، آزار ندهند.
به دیگر عبارت، در یک بستر دمکراتیک است که انتخابات معنا می یابد، باید مولفه هایی چون برابری بین اقوام ایرانی، امنیت آنها، گردش آزاد اطلاعات و ... فراهم شده باشد، آنگاه می توان نتیجه گرفت که نتیجه آن انتخابات در ایران، با ارزش است.
اینکه فلان گروه کرد که پیشینه خونریزی و یا حتی آزاد خود کردها (!) را دارند، بیایند و یک بیانیه بدهند، انها را نماینده اکثریت کرد نخواهد کرد، چه آنکه اصولا آنها مشروعیتی ندارند و انتخاباتی در میان کردها صورت نپذیرفته است.
دو نکته:
یک- انتخابات کور چیست؟ انتخابات کور، انتخاباتی است که مردم بدون آگاهی از عواقب آن و بدون وجود فضای آزاد قبل از انتخابات، رای بدهند. نتیجه رای گیری های اینچنینی، گاهی کشنده است! مثلا رای گیری سال 58، به روی کار آمدن ولایت فقیه انجامید...!
دو- گروه های تجزیه طلب کنونی، گروه هایی خشونت طلب هستد که عموما پیشینه نقض حقوق بشر دارند.
نتیجه گیری: حق تعیین سرنوشت هر جامعه ای را می توان به رای گذاشت، اما این رای گیری، به معنای این نیست که کشور را تجزیه کنند و در انتخاباتی کور، عاقبت بخشی از کشور را به دست گروهی تجزیه طلب بدهند!
اگر در ایرانی آزاد و دمکراتیک، چنین انتخاباتی برگزار شود، هیچ گاه ساکنین آذربایجان خواستار جدایی نخواهند شد، چه آنکه جدایی آنها از یک کشور دمکراتیک، باعث می شود آنها زیر سلطه کشورهایی چون آذربایجان و یا ترکیه بروند که خود سابقه ای قابل توجه در نقض حقوق بشر و نژادپرستی دارند.
شایان یادآوری است که:
1- برتراند راسل، جمله بسیار زیبایی دارد که در آن می گوید: «مرزها خطوط فرضی هستند که زمانی برداشته می شوند». (نقل به مضمون)
این یک واقعیت است که مرزهای تشکیل دهنده ایران، بارها جایشان عوض شده است و اصولا واقعا بر روی زمین، چیزی به نام مرز وجود ندارد.
2- ای کاش روزی فرا رسد که در هیچ کجای دنیا، مرزی نباشد.
بنا به گزارش بانک جهانی، بیش از دوازده درصد از تولید ناخالص ملی کل دنیا، تبدیل به بودجه نظامی کشورها می شود. اگر انسان های این پول را خرج تحقیقات پزشکی کرده بودند، الان سرطان و ایدز در دنیا نداشتیم...! بماند که همین اسلحه، باعث جنگ و جدال شده و رشد اقتصادی دنیا را مختل می کنند و رفاه انسان ها را کاهش داده اند.
3- خانم صدر نگاشته اند:
((مفاهیمی مانند «ایران»، «ایرانی»، «فارسی»، «ملت ایران»، «تمدن ایران» و…که ممکن است در خیلی از ما، احساس تعلق ایجاد کند، در تعداد زیادی از ساکنان ایران، تداعی گر رنج، تبعیض، محرومیت و حتی تنفر هستند»))
این گزاره کاملا غلط و غیر واقعی است! تعداد زیاد از ساکنین ایران، عدد خیلی بزرگی را به ذهن می اورد!
صد البته که حق آموزش زبان مادری، از بسیاری از شهروندان گرفته شده است، اما این به معنای تنفر این اقلیت ها از زبان فارسی نیست.
خانم صدر کمی تند روی می کنند! قطعا اگر گردش آزاد اطلاعات باشد و بستری دمکراتیک وجود داشته باشد، هموطنان آذربایجان ما می بیینند که این بی مهری، از طرف رژیمی خونخوار به آنها اعمال شده و ربطی به مردم ایران و ایرانیان ندارد.
4- این یک واقعیت غیر قابل انکار است که در طبقاتی از جامعه ایرانی، نژاد پرستی ریشه دوانده است، ایرانیان خود را برتر از دیگران می دانند (عبارت خون پاک آریایی بهترین مثال است!) و حتی در میان خود ایرانیان، دیده ایم که بسیاری با زبان تحقیر با یکدیگر برخورد می کنند.
اما این نژاد پرستی از کجا می آید!؟ این نژاد پرستی حاصل نبود آزادی بیان و اندیشه در ایران است. اگر اندیشمندان ایرانی اجازه می یافتند که آزادانه سخن بگویند، آیا این نژاد پرستی محو نمی شد؟!
اما آیا چاره کار، دفاع از تفکر اقلیت های جدایی طلب است؟!
آیا پاره پاره کردن این کشور، این مشکلات را حل می کند؟! صد البته که خیر!
به یاد داشته باشیم که بسیاری از این اقلیت های جدایی طلب، افرادی تندرو و خشونت طلب هستند، وای به روزی که قدرت به دست آنها بیافتد، و آن روز، حمام خونی است که در ایران جاری خواهد شد...!
5- خانم صدر تلاش می کند مسولیت اعمال زشت و غیر انسانی رژیم را متوجه مردم ایران کند!! در صورتی که این نگرش، کاملا غلط است! نه رضا شاه و نه خمینی و نه خامنه ای، هیچگاه نماینده مردم ایران نبوده اند و در انتخاباتی آزاد، مشروعیت خود را کسب نکرده اند، طبیعی است که مسولیت اعمال زشت آنها، متوجه اکثریت مردم ایران نمی شود.
ارتش صدام نیز هنگام حمله به ایران، جنایات بسیاری انجام داد، اما ایا مسولیت این جنایات را باید متوجه مردم مصیبت زده عراق دانست یا دیوانه ای به نام صدام حسین؟! فراموش نکنیم، خود مردم عراق، قربانی جنایات صدام بوده اند.
در اینجا نیز، تمامی مردم ایران، قربانی جنایات رژیم خامنه ای هستند...!
6- ایشان نوشته اند: «واقعیت این است که سیطره گفتار پهلوی، درباره «دولت- ملت» و «تمامیت ارضی» نه فقط در سیاستهای جمهوری اسلامی که در سیاست ورزی های مخالفان آن هم به روشنی دیده می شود. هر دو گفتار، از یک آبشخور سرچشمه می گیرند: مرزهای قراردادی باید به هر قیمتی حفظ شود حتی اگر ساکنان بخشی از آن، نه احساس تعلق و نه احساس خوشبختی در چارچوب آن مرزها داشته باشند.»
خوشبختی؟! خانم صدر، اگر ایران تجزیه شود، بلوچستان به پاکستام می رسد، خوزستانش نیز به عربستان و بخش شمالی آن نیز به آذربایجان جنوبی! کدام یک از این کشورها، از نظر حقوق بشر، پیشینه بهتری از چمهوری اسلامی دارند؟!
کدام یک از اینها، می توانند خوشبختی را برای مردم آن کشورها فراهم کنند؟!
اصولا دمیدن بر آتش تجزیه طلبی، تنها باعث می شود که در آینده، آتش خشونت شعله ور گردد.
روش رسیدن به خوشبختی برای اقلیت ها، ایجاد بستری دمکراتیک در کل کشور است، در آن بستر دمکراتیک است که اگر آنها قصد جدا شدن داشته باشند، حق آنها محفوظ است.
در دنیای مدرن و در حالی که مفاهیم حقوق بشر، زیر ساخت تمامی تصمیم گیری آزادی خواهان
است، مقوله استقلال بخشی از یک کشور، به رای عموم گذاشته می شود. اما این رای گیری و مشروعیت انتخابات، زمانی محقق می شود که آزادی بیان و اندیشه، امنیت و برابری در کل کشور وجود داشته باشد! بدون وجود موارد یاد شده، اصولا انتخابات، فاقد ارزش است.
اصولا در جامعه ای که دمکراسی شکل گیرد، تمامی اقوام، به شکلی یکسان از امکانات کشور برخوردار می شوند، در چنین حالتی است که دیگر بحث استقلال و تجزیه طلبی، دیگر خریداری نخواهد داشت.
به عنوان مثال، سالها پیش برخی از ساکنین کبک در کاندا، خواستار جدایی شدند. انتخاباتی آزاد برگزار شد و اکثریت، رای دادند که جزو کشور کانادا باقی بمانند.
به یاد داشته باشیم که اقلیت کبک، در حالی چنین رای دادند که کشور کانادا جدیدالتاسیسی است، و چندان گره و ارتباطی بین ساکنین وجود ندارد. بر خلاف کشور چند هزار ساله ایران!
از طرفی، ساکنین کبک، نگران کشورهای غیردمکراتیک همسایه خود نبودند، چون همسایه ای چون آمریکا داشتند، اما در ایران، همسایه هایی وجود دارند که سرآمد نقض حقوق بشر محسوب می شوند...!!
اگر در ایران دمکراسی برقرار شود، خیلی خیلی بعید است که مثلا کردها، به عنوان یکی از قدیمی ترین اقوام ایرانی، خواستار جدا شدن از ایران شوند...!
نوشته های دیگر دیروز و امروز نگارنده: