در این کتاب بسیار پر بار، اقای دکتر سروش به بررسی کتاب نبرد من می پردازند به صورت کاملا علمی، حقوق اقلیت ها و یهودیان را از آن استخراج می کنند.
تلاش دکتر سروش برای استخراج دمکراسی از دین اسلام، مانند تلاش برای استخراج حقوق یهودیان از کتاب هیتلر است!
حدیث نقوی روز:
حدیث نقوی روز:
امام نقی:
قسم به خدا که کیمیاگر واقعی، کسی نیست که مس را طلا می کند، بلکه کیمیاگر واقعی، ، صحابه خاص من، دکتر سروش است، او از اسلام دمکراسی استخراج می کند...!
اندیشمند سرشناس ایرانی، آرامش دوستدار، شاید جزو انگشت شمار روشنفکران ایرانی باشد که در ابعاد جهانی، حرفی برای گفتن دارد و نکته شرم آور این است که به اندازه کافی، در جامعه شناخته شده نیست.
همانطوری که شاید به یاد بیاورید، بعد از اینکه شاهین نجفی، ترانه ای به نام «ای نقی» خواند، برخی از مراجع تقلید، فرمان ترور و کشتن او را صادر کردند. بعد از آن بود که دکتر سروش نوشته ای منتشر کرد و به انتقاد از اهانت کنندگان به مقدسات(!)، پرداخت.
در پاسخ به نوشته او، آرامش دوستدار مقاله زیبا و خواندنی منتشر کرده اند که نثری زیبا و دلنشین دارد. به منظور بازنشر این مقاله زیبا، خلاصه ای از آن در اینجا تقدیم می گردد:
رئوس نکاتی که آرامش دوستدار بیان کرده اند، به شکل زیر است:
- دکتر سروش در شکل گیری این جکومت تاراجگر، نقش داشته است.
- سروش مردم جامعه را به دو دسته مومن و کافر تقسیم می کند و با استفاده از قرآن، اشخاص کافر را ذاتا خطاکار می داند.
- دکتر سروش سعی در پنهان کردن این واقعیت دارد که از دیرباز، این مومنین بودن اند که حقوق ذاتی دیگر اعضای جامعه را نقض کرده اند و آزادی آنان را گرفته اند.
- دکتر سروش این واقعیت را ندید می گیرد که جوامع غربی، بی دین هستند و در آنها دین نه اختیاری دارد و نه امتیازی !
- دکتر سروش، تولید هنری یک هنرمند و اعتراض او به سنت دیرپا و نابودکننده اسلام، ناسزاگویی می خواند.
- کسی که تمام صفات فوق را دارد، بعد با نثری مسجع و مرصع، نعل وارانه می زند ، او عبدالکریم سروش نام می گیرد...!!
- سو استفاده سروش از شعر لطیف حافظ، برای حمله به کسانی که عقل را برتر از ایمان می دانند...!
- عبدالکریم سروش بعد از ترانه شاهین نجفی، ابتدا شاهین نجفی را گناه کار قلمداد می کند و بعد سعی می کند تمام سکولارها را با او شریک جرم نشان دهد و به این شکل، به سکولاریسم حمله کند!
- دو تا از گناه های دکتر سروش که ما می شناسیم: عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن دانشگاه. ضمنا مانده دین شناسی اسلام شیعی برای کنکور دانشگاه نیز از ابتکارات دکتر سروش است...!
- سی سال است سروش در (قبض و بسط) سکنی گزیده است، بی آنکه چیزی را قبض کند و یا بسط دهد...! کار او تکرار خودش است، این همان حرفه ای است که روشنفکر دینی نام گرفته است....!
- سروش در جایی گفته بود:
« وحی چون توسط جبرئيل به پيغمبر اسلام رسيده ديگر انسانی است نه ربانی»
و در پاسخ به این گفته او، آرامش دوستدار، سوال ساده زیر را مطرح کرده است که:
« وقتی کلامی که در اصل وحی بوده و توسط جبرئيل به پيغمبر میرسد و انسانی میشود، چه ترجيحی بر آنگونه سخنان انسانی ديگر دارد که سودمنداند و دردسر هم ايجاد نمیکنند{!!}»
- سروش در دفاع از دین و با ذکر مثال مسیحیت گفته بود:
«.... دين جانسختی کرد و چراغ کليسا روشن ماند و همينکه پيکر نيمهجاناش، بر خلاف انتظار سکولارها، در دوران پسامدرن جان دوباره گرفت، ابراز هويت نمود و خرق عادت کرد و انقلابها آفريد. خردورزانی چون هابرماس بر آن شدند تا از جامعهی پسامدرن سخن بگويند و...»
و آرامش دوستدار، چه زیبا در نقد سخنان او نوشته است:
" خواننده سردرنمیآورد که کليسا چه خرق عادتی کرده، کدام انقلابی آفريده که عبدالکريم سروش چنين کراماتی را حتی جمع میبندد! چرا اينهمه اغراق، اگر نه دروغ شاخدار. در قبال هزاران هزار نفری که کليسا سوزانده، به زندان انداخته، شکنجه و نفی بلد کرده، کشته و رسوا ساخته، تنها خرق عادتی که از او سرزده اعادهی حيثيت در سال ۱۹۹۹ به گاليله و نيوتن توسط پاپ بود."
- می دانیم که سروش، همیشه از نثری زیبا و ثقیل استفاده می کند، نثری که اصولا همه فهم نیست و بدین روش، مردم عادی نمی دانند او چه می گوید(!)، در این مقاله آرامش دوستدار اشاره می کند که فیلسوف مورد علاقه سروش که از او سخن بسیار نقل می کند، هابرماس است، و این نکات زیر را از هابرماس نقل می کند و به زیبایی به این نکته اشاره می کند:
«گوينده بايد بيانی قابل فهم برگزيند تا او و شنونده همديگر را بفهمند؛ گوينده بايد محتوايی راستين در بيان خود منتقل نمايد تا شنونده بتواند به آنچه گوينده میداند دست يابد؛ گوينده بايد بخواهد منظور خود را با صداقت بيان نمايد تا شنونده بتواند به سخن گوينده اعتماد کند؛ گوينده بايد بر اساس هنجارها و ارزشهای موجود بيانی درست برگزيند تا شنونده بتواند سخن گوينده را بپذيرد، به گونهای که هر دو، گوينده و شنونده، بتوانند بر زمينهای از هنجارهای مورد قبولشان با هم توافق کنند*»!
- در تمام خطابيهی عبدالکريم سروش دائما به نحوی دم خروس غرب پيداست، نامهای فيلسوفان چشمگيرند.
- با توجه به رفتار دکتر سروش و سو استفاده او از ادبیات ثقیل و کلمات دیر فهم برای عامه، آرامش دوستدار می گوید:
- دکتر سروش گفته است:
«هيوم و کانت و هگل و فريرباخ و مارکس هم ناقدان محترم دين بودند و دينداران الهی الی الابد وامدار اينها هستند. سعیشان مشکور است و جهدشان مأجور».
و آرامش دوستدار می نویسد:
"اگر اين تعريفها در جهان باقی به گوش نامبردگان میرسيد، حتما از وحشت زنده میشدند و دهانشان از مناقب تا کنون نشنيده و نديدهی خود بازمیماند. سپس جا به جا از ذوق سکته میکردند بیآنکه هيچگاه بدانند اين زبان روزمرهی «روشنفکر دينی» است."
- در زمانی که دکتر سروش به انتقاد از ترانه شاهین نجفی پرداخته بود، من نوشته بودم:
- خلاصه مقاله قبلی آرامش دوستدار، را در اینجا بخوانید: