یک- انتقاد به معنای شکستن حرمت آزادی بیان نیست، به معنای ندیدن واقعیت و تلاش برای تخطیه دیگران نیست.
آزادی بیان برای یک روزنامه نگار منتقد، بی قید و شرط است و تنها مرزی که برای آزادی بیان وجود دارد، زیر پا گذاشتن حقوق دیگران است.
به عنوان مثال، فیلم کودک آزاری، اطلاعات بانکی یک نفر، آدرس خانه یک شهروند، شامل آزادی بیان نیست، چنین اعمالی، زیر پا گذاشتن انصاف بوده و ضایع کردن حقوق یک انسان محسوب می شود.
دو- در اعلامیه جهانی حقوق بشر گفته شده که نمی توان از یک بند از اعلامیه سو استفاده کرد، و حقوق انسانی مندرج شده در دیگر بخش های اعلامیه، زیر پا گذشت.
زیر بنا و بن مایه اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده اول آن است که انسان ها را به رفتار برادرانه با یکدیگر توصیه می کند. از طرفی، آزادی بیان و عدالت نیز، دو اصل اساسی دیگر این اعلامیه هستند.
سه- پر بی راه نیست اگر بگوییم که بین آزادی بیان و عدالت نیز، یک ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.
یعنی تا جایی آزادی بیان وحود دارد که عدالت را زیر پا نگذارد، و حقوق دیگر انسان ها که در بندهای دیگر اعلامیه جهانی حقوق بشر تضمین شده، نقض نشود.
چهار- وظیفه منتقدین، افشا کردن ایراد ها و نواقص است، وظیفه آنها تلاش برای روشنفگری و رفع کردن اشکال است و یک منتقد، تا جایی که حقوق انسانی دیگران را زیر پا نگذارد، باید از آزادی کامل برخوردار باشد.
یعنی بر جلوی راه یک روزنامه نگار منتقد نباید هیچ سدی قرار گیرد و او می تواند تا زمانی که بخواهد، از دیگران انتقاد کند، اما وقتی که آن منتقد، از جاده انصاف خارج شد و به جای انتقاد، تلاش کرد که به موضوع مورد بحث حمله کند، او به نحوی عدالت را لگدمال کرده و دیگر در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر حرکت نمی کند.
جمع بندی:
وقتی که یک منتقد، به جای انتقاد و تلاش برای روشنگری، تمامی تلاش خود را صرف حمله می کند، و در این راه، حتی به کتمان حقیقت، یا دروغ گویی روی می آورد، دیگر از جاده انصاف خارج می شود، دیگر او یک روزنامه نگار منتقد یا فعال حقوق بشر نیست، او خود یک ناقض حقوق بشر است!
صد البته حتی کسی که انصاف را زیر پا می گذارد، و به جای نقد موضوع مورد بحث، به روش غیر منصفانه ای چون بهتان زدن و انگ چسباندن یا دروغ گویی متوسل می شود، باید از آزادی بیان برخوردار باشد، تنها نکته اینجاست، چنین شخصی، دیگر یک روزنامه نگار یا وبلاگ نویس منتقد نیست، بلکه شان او به سطح یک فحاش نزول کرده است...!
نباید فراموش کرد که با کلام و با قلم، می توان دیگران را آزار داد، براحتی می توان قلبی را شکست، شخصیتی را لگدمال کرد و آبرویی را بر زمین ریخت...!
وشته دیگر امروز من:
/---------/هموطن عزیزم، راهزن خوب و بد نداریم، کار راهزن، دزدی و غارتگری است، بین روحانی و خامنه ای فرقی نیست...!
/-----------/چشم بگشایید، فقط احمدی نژاد با تقلب از صندوق بیرون نیامد، حسن روحانی نیز با تقلب رییس جمهور شد...!
/----------/خامنه ای: جلوی اینها را بگیرید، امروز به مدرک دکترای حسن روحانیبند کرده اند، فردا به مرجعیت و آیت
/-----------/چشم بگشایید، فقط احمدی نژاد با تقلب از صندوق بیرون نیامد، حسن روحانی نیز با تقلب رییس جمهور شد...!
/----------/خامنه ای: جلوی اینها را بگیرید، امروز به مدرک دکترای حسن روحانیبند کرده اند، فردا به مرجعیت و آیت
/-----------/نیازی نیست نابغه باشی تا دریابی که اعتبار مدرک دکترای حسن روحانی، به اندازه شرافت خامنه ای است...!
این داستان کوتاه و طنز را نیز امروز نوشته ام، به این امید که لبخندی بر لب شما بیاورد: