Quantcast
Channel: گمنامیان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 501

غده ای سرطانی در شورای ملی، با نام عباس فخرآور/ با این غده چرکین چه باید کرد؟

$
0
0
اعتراف می کنم! اشتباه کردم...! 

در شش ماه گذشته، شورای ملی ایران شاهد تنش های بسیاری بوده است که توسط فخرآور ایجاد شده است. عملا شش ماه است که بخش هایی از شورای ملی ایران را  فلج نموده است. از دروغ گویی و جعل گرفته، تا فحاشی، توهین های جنسینی به بانوان، تا ایراد اتهامات دروغ، همه دامان این افریته بر می خیزد.

شش ماه است که با خیانت های خود، اجازه نداده این ارگان پا گیرد، و به صورت سازمان یافته و مهندسی شده، در صدد نابود کردن شورای ملی ایران برآمده است.

توضحیات: 

یکم؛ قبلا نوشته بودم: اولین اصل دمکراسی، خودکامه نبودن است، نباید خود را مرکز عالم فرض کنیم!  در آن هنگام، من اشتباهی بزرگ کردم، و گفتم: «برای رسیدن به آزادی، حتی حاضرم با فخرآور هم سر یک میز بنشیم». صادقانه به اشتباهم اعتراف می کنم، برای رسیدن به دمکراسی، نمی توان با یک متجاوز جنسی (فخرآور)، متحد شد! (برای دیدن مدارکبه این نوشته مراجعه کنید)؛  در آن زمان، نگارنده تصور می کرد که می توان با توسل به آشتی ملی، حتی با امثال فخرآور نیز متحد شد، که صد البته اشتباهی مهلک بود. 

دوم؛ همانطوری که می دانید، چندین گروه مختلف سیاسی و مدنی، گرد هم جمع شدند و تلاش کردند که یک تشکل، با نام شورای ملی ایران برای برگزاری انتخابات آزاد، تاسیس کنند.

نگارنده نیز جزو افرادی بود که در همان کمیته موقت، حضور یافت و به این منظور، تمامی تلاش خود را به کار بست تا  کنشگران و گروه های سیاسی ایرانی، گرد هم جمع شوند تا بلکه یک ارگان معتبر، ایجاد شود و تلاشی برای سرنگونی رژیم صورت گیرد. همچنان نیز در این ارگان، حضور دارم و تمامی تلاش خود را به کار می بندم تا این شورا، پلتفورمی برای حضور تمامی گروه های سیاسی  شود.

سوم؛ این کمیته موقت، یک فراخوان دارد و از همه ایرانیان درخواست نمود تا در انتخابات شورای ملی، نامزد شوند یا در آن شرکت کنند، کمیته موقت، نظارت بر برگزاری انتخابات را نیز به گروهی از وکلای مستقل فرانسوی واگذار کرد.   در این میان، شخصی به نام امیرعباس فخرآور نیز، نامزد این انتخابات شد.

چهارم؛  در آن زمان من معتقد بودم چون هیچ دادگاه منصفی علیه فخرآور حکمی صادر نکرده، نمی توان او را از نامزدی در این انتخابات محروم کرد و باید به خرد جمعی احترام گذارد و اجازه داد او نیز کاندید شود. اصولا به دلیل اینکه انتخابات شورای ملی، توسط گروهی وکیل فرانسوی برگزار می شد، بدون مدرک و حکم دادگاه، نمی شد خواستار حذف کسی شد.

این اشتباه نگارنده بود، باید شهادت دکتر زرافشان را ترجمه می کردم، و به وکلا ارایه می داد تا فخرآور حرف شود. اما به جای اینکه چنین کاری کنم، با خود گفتم بگذار آَشتی ملی را از فخرآور شروع کنیم، حتی اگر او پیشینه نادرستی  هم دارد، اجازه بدهیم تا با او به مانند یک انسان برخورد شود، اجازه دهیم او نیز کاندید شود.

در پی تماس بسیاری از اعضای مجمع که از نگارنده درباره نامزدی فخرآور می پرسیدند و اعتراض می کردند، تنها به گفتن این کلام کفایت می کردم که: «آشتی ملی را از همین جا آغاز کنیم؛ ناظرین انتخابات، گروهی وکیل فرانسوی هستند، و اگر مدرکی علیه فخرآور است، به آنها ارایه کنید» و اینچین شد که حتی اقدامی اخلاقی چون روشنگری درباره فخرآور برای حذف او استفاده نشد.  

شرایط کنونی:

حال صادقانه می گویم، اشتباهی بزرگ کردم، و هیچ تلاشی برای ارایه مدرک به وکلای فرانسوی انجام ندادم تا این موجود  بدنام، حذف شود. اکنون با اعتراف به اشتباه، می گویم که  با شخصی به نام فخرآور، نمی توان برای رسیدن به دمکراسی متحد شد، دقیقا مانند این است که برای سرنگونی خامنه ای، بخواهی با خود خامنه ای متحد شوی!

او چون یک سرطان  به جان شورای ملی ایران افتاده است، او یک دمل چرکینی است که باید آنرا از تن جدا کرد.

او یک انگل است، انگلی که هر جا یک تشکل سیاسی ببیند، خود را به آن می چساند و سعی می کند آن را به فساد بکشاند. عملکرد قبلی او در تشکل سکولارهای سبز، نیز همچنین بود و تا زمای که او را بی آبرویی بیرون کردند، همچنان به خیانت، توطیه، دروغ و تنش زایی ادامه داد. (منبع)

او به هدف تخریب  و نابود کردن شورا جلو آمده است، و از آنجایی که تهیه کننده پیش نویس اساس نامه  شورای ملی، پیش بینی نمی کرد چنین شخصی ممکن است رای بیاورد، متاسفانه اکنون  قوانین سختگیرانه ای در شورای ملی وجود دارد، اخراج او کار سختی شده، او تبدیل به دملی چرکین شده و عملا بخش قابل توجهی از انرژی شورای ملی را به هرز می برد.

بر این باورم که راه نجات شورای ملی ایران، اخراج فخرآور، از شورای ملی ایران است.

مجددا تاکید می کنم، من اشتباه کردم. وقتی انسان بزرگی، چون دکتر ناصر زرافشان، وکیل پر افتخار و زندانی سیاسی ایرانی، امیرعباس فخرآور را یک شیاد می داند که به جرم تجاوز به زندان افتاده بوده و بعد ادعای فعالیت سیاسی کرده، من باید می دانستم که نمی توان برای رسیدن به دمکراسی در ایران، با چنین انگلی متحد شد! 

ختم کلام:

فخرآور یک انگل است، انگلی که هر جا یک حرکت جمعی ببیند، به آن می چسبد، از جنبش دانشجویی گرفته تا فعالان سیاسی خارج از کشور. او که به جرم تجاوز به زندان افتاده، چون انگل، به بدنه جنبش دانشجویی می چسبد و سعی می کند آنها را بدنام کرده، بیمار سازد و از کار بیاندازد. 

پیشنهاد می شود شما این مطالب آقای دکتر ناصر زرافشان، وکیل سال حقوق بشر سوئد و آلمان را ملاحظه کنید، تا بدانید که چه موجود خطرناکی است. (در  این لینک احمد باطبی)

شخصا، ضمن قبول اشتباه، بر این باورم که نشستن با امیرعباس فخرآور بر سر یک میز، دور از شان هر انسانی است..! 

تنها راه نجات شورای ملی ایران، اخراج امیرعباس فخرآور از این شورا است. 

بنا به گفته اشخاصی که در زندان عادل آباد بوده اند، لازم به ذکر است که اتاق قرنطینه زندان عادل آباد، یک اتاق خیلی کوچک با دو درب است، و اصولا هیچ کسی بیش از یک ساعت نگه داری نمی شود...!!


  
نوشته های چند روز گذشته:  


سه: کشتن این شانزده زندانی، یادآور قتل عام سال 67 و کشتن افراد بیگناه به تلافی حمله مجاهدین است!

و چند نوشته اخیر این وبلاگ:





  





Viewing all articles
Browse latest Browse all 501

Trending Articles