آقای مجتبی واحدی، مشاور آقای کروبی، متنی را قلمی کرده و نوشتها ند:
سوال اول: این رخداد، در حضور آقای کروبی اتفاق افتاده است. ممکن است از شما بپرسم، اگر آقای کروبی و یا شما به یکسان بودن حقوق پیروان ادیان مختلف معتقد بوده اید، چرا در زمانی که در راس قدرت بوده اید، مثلا هنگامی که اقای کروبی، ریاست مجلس را بر عمده داشت، هیچ اقدامی در دفاع از شهروندان بهایی نکرده اید؟! مگر نه انکه در همان دروان نیز، پیروان این آیین، به شکل سازمان یافته ای توسط رژیم، قلع و قمع می شدند؟!
سوال دوم: چطور است که آقای کروبی یک کلام از حقوق بهاییان تا کنون دفاع نکرده است؟! آیا صحبت های آقای طباطبایی را نشنیده بوده است؟! گویا برای آقای کروبی آنقدر این آقای طباطبایی مهم بوده که پسر او را در منزل خود می پذیرد و به حرف های او گوش می داده است!!
سوال سوم: یادتان است خمینی نیز در پاریس، همین حرف های قشنگ-قشنگ(!) می زد، و از برابری ادیان دفاع می کرد و تلاش می کرد حکومت اسلامی را مهربان نشان دهد؟! من نمی دانم چرا افراد معتقد به حکومت اسلامی، تا پایشان به خارج از کشور می رسد، چرا یکباره به رحمانیت اسلام معتقد می شوند! آقای واحدی عزیز نیز چون الان در آمریکا است، یکباره به حقوق برابر پیروان ادیان ایمان آورده است! باید از ایشان پرسید، چرا زمانی که در ایران، در سمت مشاور رییس مجلس تشریف داشتید، از این حرف های قشنگ نمی زدید؟!
سوال چهارم: دین اسلام به صراحت دستور به کشتن یا آزار افرادی می دهد که اسلام را قبول نمی کنند (آیه بیست و نه توبه)، جای این دین نیز در حکومت نیست. همانطوری که دیده ایم، هر گاه قانون اسلام حاکم شده، پیروان دیگر ادیان، قربانی شده اند و جامعه به سمت نابودی رفته است. حکومت اسلامی سی و پنج سال اخیر، یا اجرای قوانین اسلامی در دوران طالبان در افغانستان، یا عربستان بهترین نمونه است.
چه دلیلی دارد که ماله به دست بگیریم، و دینی که چنین فجایعی را به وجود می آورد، رحمانی نشان دهیم؟! غیر از این است که رحمانی نشان دادن این دین، باعث می شود شانس حضور این دین در قدرت، افزایش یابد؟! غیر از این است حضور دین در قدرت، باعث نابودی اجتماع می شود؟! آیا عزیزانی چون آقای واحدی، به عواقب عمل خود می اندیشند؟!
سوال پنجم: آقای واحدی می گوید آقای طباطبایی می گوید:"مقصود از اسلام در این آیه ، تسلیم در برابر ذات اقدس الهی است نه الزاما پایبندی به دین اسلام. "
حال سوال اینجاست، تکلیف افرادی مانند بنده که حاضر به تسلیم در برابر ذات اقدس الهی (!) نیستند، چیست؟! آیا اجازه زندگی، نفس کشیدن، حرف زدن در جامعه را داریم، یا باید کشته شویم؟!
لازم است که آقای واحدی یادآور شوم که طبق سنت پیامبر اسلام، اهل کتاب (مسیحان یا یهودیان) اجازه دارند با پرداخت مبلغ کلانی به نام جزیه، به دین خود بمانند! اما در اسلام، برای افراد بیخدا (کافر)، چنین امکانی وجود ندارد...!! یا باید مسلمان شوند، یا کشته شوند!
خاتمه: فرق زیادی بین آنچه مصباح یزدی با آنچه آقای طباطبایی می گوید وجود ندارد، هر دوی آنها معتقدند که باید پیروان ادیان دیگر را آزار داد، و یا افراد بیخدا را کشت، یا اگر کسی از دین اسلام خارج شد، باید اعدام شود...! زمانی آقای واحدی می تواند بگوید امثال آقای طباطبایی به حقوق پیروان دیگر ادیان احترام می گذارند، که مثلا قبول کنند یک بهایی یا بیخدا، رییس جمهور کشور شود! آیا به نظر شما، یک آیت الله، چنین چیزی را قبول می کند؟!
تا زمانی که به جای نکوهش نقض حقوق انسانی و نابرابری، تلاش کنیم به پوشاندن و توجیه آن متوسل شویم، به هیچ جایی نمی رسیم و تنها زمینه ساز ایجاد یک حکومت اسلامی و دیکتاتوری دیگر را فراهم کرده ایم.
نوشته دیگر امروز: آقای واحدی عزیز، نزدیکی افراد منتقد دین به رژیم، امری محال است، اما حضور شما و آقای کروبی در راس این رژیم یک واقعیت است!
"به همه دوستان خوبم توصیه می کنم این داستان را با دقت بخوانند. سال 1382 یک شب اقای صادق طیاطیایی برای دیدن آقای کروبی به منزل او آمد. علاوه بر من ، یکی دیگر از نزدیکان شیخ هم حضور داشت . آقای طباطبایی ماجرای دیدار یکی از کاردینال های آلمانی با پدر خود - مرحوم آیت اله سلطانی طباظبایی - را تعریف کرد که در یک فرصت مناسب مشروح آن را نقل خواهم کرد. اما نکته ای که در این فرصت به اختصار به آن می پردازم پرسش و پاسخ روحانی مسیحی با مرحوم سلطانی طباطبایی است. به گفته آقا صادق ، در آن دیدار ، کاردینال آلمانی از مرحوم طباطبایی در خصوص آیه "ومن یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین " ( هرکس دینی غیر از اسلام بر گزیند از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت ، از زیان کنندگان است ) سؤال کرده و مرحوم طباطبایی پاسح داده است که مقصود از اسلام در این آیه ، تسلیم در برابر ذات اقدس الهی است نه الزاما پایبندی به دین اسلام. این را گفتم تا پاسحی باشد به سخنان فتنه برانگیز شیخ پرادعا و خشونت طلب مصباح یزدی و اعتراض او به بکسان دانستن پیروان همه ادیان از نظر حقوق شهروندی"
هر چند آقای کروبی در بند است، و نگارنده نیز چون اکثر ایرانیان، خواستار آزادی ایشان هستم، اما ناچارم نکات ذیل را از آقای واحدی گرامی بپرسم:
سوال اول: این رخداد، در حضور آقای کروبی اتفاق افتاده است. ممکن است از شما بپرسم، اگر آقای کروبی و یا شما به یکسان بودن حقوق پیروان ادیان مختلف معتقد بوده اید، چرا در زمانی که در راس قدرت بوده اید، مثلا هنگامی که اقای کروبی، ریاست مجلس را بر عمده داشت، هیچ اقدامی در دفاع از شهروندان بهایی نکرده اید؟! مگر نه انکه در همان دروان نیز، پیروان این آیین، به شکل سازمان یافته ای توسط رژیم، قلع و قمع می شدند؟!
سوال دوم: چطور است که آقای کروبی یک کلام از حقوق بهاییان تا کنون دفاع نکرده است؟! آیا صحبت های آقای طباطبایی را نشنیده بوده است؟! گویا برای آقای کروبی آنقدر این آقای طباطبایی مهم بوده که پسر او را در منزل خود می پذیرد و به حرف های او گوش می داده است!!
سوال سوم: یادتان است خمینی نیز در پاریس، همین حرف های قشنگ-قشنگ(!) می زد، و از برابری ادیان دفاع می کرد و تلاش می کرد حکومت اسلامی را مهربان نشان دهد؟! من نمی دانم چرا افراد معتقد به حکومت اسلامی، تا پایشان به خارج از کشور می رسد، چرا یکباره به رحمانیت اسلام معتقد می شوند! آقای واحدی عزیز نیز چون الان در آمریکا است، یکباره به حقوق برابر پیروان ادیان ایمان آورده است! باید از ایشان پرسید، چرا زمانی که در ایران، در سمت مشاور رییس مجلس تشریف داشتید، از این حرف های قشنگ نمی زدید؟!
سوال چهارم: دین اسلام به صراحت دستور به کشتن یا آزار افرادی می دهد که اسلام را قبول نمی کنند (آیه بیست و نه توبه)، جای این دین نیز در حکومت نیست. همانطوری که دیده ایم، هر گاه قانون اسلام حاکم شده، پیروان دیگر ادیان، قربانی شده اند و جامعه به سمت نابودی رفته است. حکومت اسلامی سی و پنج سال اخیر، یا اجرای قوانین اسلامی در دوران طالبان در افغانستان، یا عربستان بهترین نمونه است.
چه دلیلی دارد که ماله به دست بگیریم، و دینی که چنین فجایعی را به وجود می آورد، رحمانی نشان دهیم؟! غیر از این است که رحمانی نشان دادن این دین، باعث می شود شانس حضور این دین در قدرت، افزایش یابد؟! غیر از این است حضور دین در قدرت، باعث نابودی اجتماع می شود؟! آیا عزیزانی چون آقای واحدی، به عواقب عمل خود می اندیشند؟!
سوال پنجم: آقای واحدی می گوید آقای طباطبایی می گوید:"مقصود از اسلام در این آیه ، تسلیم در برابر ذات اقدس الهی است نه الزاما پایبندی به دین اسلام. "
حال سوال اینجاست، تکلیف افرادی مانند بنده که حاضر به تسلیم در برابر ذات اقدس الهی (!) نیستند، چیست؟! آیا اجازه زندگی، نفس کشیدن، حرف زدن در جامعه را داریم، یا باید کشته شویم؟!
لازم است که آقای واحدی یادآور شوم که طبق سنت پیامبر اسلام، اهل کتاب (مسیحان یا یهودیان) اجازه دارند با پرداخت مبلغ کلانی به نام جزیه، به دین خود بمانند! اما در اسلام، برای افراد بیخدا (کافر)، چنین امکانی وجود ندارد...!! یا باید مسلمان شوند، یا کشته شوند!
خاتمه: فرق زیادی بین آنچه مصباح یزدی با آنچه آقای طباطبایی می گوید وجود ندارد، هر دوی آنها معتقدند که باید پیروان ادیان دیگر را آزار داد، و یا افراد بیخدا را کشت، یا اگر کسی از دین اسلام خارج شد، باید اعدام شود...! زمانی آقای واحدی می تواند بگوید امثال آقای طباطبایی به حقوق پیروان دیگر ادیان احترام می گذارند، که مثلا قبول کنند یک بهایی یا بیخدا، رییس جمهور کشور شود! آیا به نظر شما، یک آیت الله، چنین چیزی را قبول می کند؟!
تا زمانی که به جای نکوهش نقض حقوق انسانی و نابرابری، تلاش کنیم به پوشاندن و توجیه آن متوسل شویم، به هیچ جایی نمی رسیم و تنها زمینه ساز ایجاد یک حکومت اسلامی و دیکتاتوری دیگر را فراهم کرده ایم.
نوشته دیگر امروز: آقای واحدی عزیز، نزدیکی افراد منتقد دین به رژیم، امری محال است، اما حضور شما و آقای کروبی در راس این رژیم یک واقعیت است!
نوشته های پیشین: