من عاشق این زن هستم، داستان زندگیش، پشت آدمی را به لرزه می اندازد، استفانی شریلی، بانویی است که اکنون هشتاد و دو سال سن دارد، زندگی عجیبی داشته است:
· دختر بچه ای یهودی، که برای نجات از دست رژیم هیتلر، به انگلیس فرستاده می شود،
· در آن زمان که حتی در بریتانیا نیز حقوق زنان، با مردان برابر نبوده، و در شهری که زندگی می کرده، مدرسه ریاضی وجود نداشته است، لذا به او به صورت ویژه مجوز داده می شود که سر کلاس پسران حاضر شود تا بتواند ریاضی بخواند،
· او شبانه درس می خواند تا مدرک ریاضی خود را بگیرد (آن زمان هنوز رشته ای به نام رشته کامپیوتر ایجاد نشده بود!)
· او روی میز نهارخوری خانه اش، با سرمایه شش پوند، شرکت معظم و بزرگ (اف-آی) را که اکنون به نام Xansaشناخته می شود، بنا می نهد.
· در آن زمان حتی در انگلیس نیز زنان از حقوق مساوی و برابر برخوردار نبودند، لذا او از زنان، خصوصا بانوانی که به دلیل بچه دار شدن یا مشکلات دیگر، امکان حضور در محل کار را نداشتند، بهره برد، و توانست شرکت را به یک شرکت معظم بین المللی تبدیل کند، شرکتی که خدمات کامپیوتری ناتو را تامین کرد یا برای طراحی هواپیماهای کنکورد، از این شرکت کمک گرفته شد.
· او که بخش عمده ای از اموالش را به کارهای نیکوکاری اختصاص داده، در این ویدیوی جذاب، از زندگی پر از فراز و نشیبش می گوید، و بعد به خنده می گوید: زنان موفق، کله ای صاف دارند، از بس که مردان توی سر آنها زده اند...(نقل به مضمون).