آزادی و دمکراسی به معنای «بی قیدی» نیست، بلکه به معنای زندگی تحت شرایطی است که هر شهروند، با دیگری مساوی باشد، و قواعد به گونه ای تنظیم شود که هر کسی، با وارد کردن حداقل آسیب به دیگران، بیشترین آزادی را داشته باشد.
از این رو زندگی در سایه آزادی، به معنای «بی قیدی» نیست، بلکه به معنای قبول قاعده جامعه، و پذیرش حرمت انسانی برای دیگران و خود است.
پر بیراه نیست اگر گفته شود که برخورداری از نعمت آزادی، بار مسوولیت نیز بر دوش فرد می گذارد. مثال ساده ای می زنم:
تصور کنید که یک نفر، در سایه زندگی در جامعه آزاد و دسترسی به اینترنت، با خبر می شود که شهروندان یک شهر دیگر در خطر یک حمله تروریستی قرار دارند، صد البته که این وظیفه او است تا جلوی وارد شدن آسیب به جان شهروندان آن شهر را بگیرد و اقدامی کند، مثلا پلیس را در جریان بگذارد.
حال این مثال را اندکی گسترش می دهیم، وقتی که یک نفر در یک فضای آزاد زندگی می کند، و به دلیل دسترسی به اطلاعات (ناشی از وجود آزادی)، می فهمد که رژیم مشغول چپاول و غارت کشور است، جان شهروندان یک کشور و منطقه را در خطر قرار داده است، ولی چشم خود را بر این واقعیت ها می بندد، و تنها منافع خود را در نظر می گیرد، و در تظاهراتی که تنها رژیم از آن نفع می برد، شرکت می کند، آنگاه مانند آن کسی است که از وجود بمب در شهر دیگر با خبر بوده، و می توانسته جلوی فاجعه را بگیرد و چنین نکرده است!
حال اجازه بدهید اشخاصی را که در تظاهرات اخیر شرکت کرده اند، با بسیجی های داخل کشور مقایسه کنم. آن بسیجی به دلیل نبود آزادی و عدم دسترسی به اطلاعات آزاد، در اثر شستشوی مغزی رژیم، تبدیل به بسیجی شده است و چماق به دست می گیرد و مردم را سرکوب می کند و در خدمت رژیم است.
براستی، اگر قرار باشد بار مسوولیت بر شانه کسی بگذاریم، کار کدام شایسته نکوهش بیشتر است؟ کار آن بسیجی که از سر نادانی بسیجی شده؟ یا آن شخصی که در پاریس زندگی می کند و با آگاهی از جنایت رژیم، همچون عروسک خیمه شب بازی، در تظاهرات وابستگان به رژیم شرکت می کند؟!
نوشته دیروز مرا در اینباره بخوانید: تجمع صلح: زمانی که اصلاح طلب ها با بی شرفی هر چه تمام تر، این بار پشت کلمه «صلح» پنهان می شوند...!