حق آموزش دوران کودکی، حق رفاه و حمایت در دوران بیکاری، حق دسترسی به دادگاه منصفانه، حق زندگی آنها، لگدمال شده، رفتار انسانی و برادرانه نادیده گرفته شده است، برخی از شهروندان نیز در نقض این مواد، مشارکت داشته اند.
ماده بیست و ششم، می گوید: آموزش دوران کودکی، حق هر انسانی است، اگر این جوانان، به صورت درستی آموزش دیده بودند، اصولا چنین جرمی مرتکب می شدند؟!
بند اولاعلامیه جهانی حقوق بشر، به صراحت از همه می خواهد که رفتاری برادانه و انسای با یکدیگر داشته باشند، کشتن دو جوان، که از سر فقر و به دلیل نبود آموزش درست، به دزدی و قمه کشی روی آورده اند، رفتاری غیر انسانی است.
ماده سوم، به صراحت حق زندگی انسان ها را به رسمیت می شناسد و اعدام را (به هر دلیلی) ممنوع اعلام می کند.
ماده یازدهم، حق دسترسی به عدالت و دادگاه منصفانه را محفوظ می دارد، این حق از این دو جوان گرفته شده بود. کدام دادگاه منصف، دو جوان دزد را حلق آویز می کند؟!
ماده بیست و دوم، و بیست و پنجمجامعه و دولت را مکلف می کند که رفاه اعضای جامعه را تضمین کنند، فراموش نکنیم که این دو جوان، شغل نداشته اند و چیزی به نام حقوق بیکاری نیز در جامعه وجود ندارد.
برخی از شهروندان ایران نیز حق این دو انسان را لگد مال کرده اند، کسانی که بر طبل مجازات این دو جوان کوبیدند، کسانی که برای تماشای مراسم اعدام این دو انسان، به پارک محل برگزاری رفتند.
نوشته دیگر امروز من:
داستانی کوتاه در سایت خودنویس:
نوشته های دیگر چند روز گذشته این وبلاگ: