نلسون ماندلای بزرگ، حالش رو به بهبود است. الان اخبار گفت که امروز صبح، در بیمارستان، بر روی تخت، بر سر جایش نشسته، صبحانه نیز خورده است.
آنقدر این مرد بزرگ است که خبر صبحانه خوردنش، شادی را به دل میلیونها انسان می آورد و بر صدر خبرها قرار می گیرد.
نلسون ماندلا، قهرمان زندگی من است.
او قریب سی سال آزار دید و زندان رفت و شکنجه شد، هر کسی جای او بود، تک تک سلول های بدنش، پر می شد از تنفر، اما این مرد بزرگ، بعد از آنکه قدرت را به دست گرفت، گفت: نمی توانم فراموش کنم، اما می توانم ببخشم!
با بخشیدن او بود که آپارتاید پایان یافت، ناظرین پیش بینی می کردند که در آفریقا، حمام خون بر پا شود، اما نلسون ماندلا با سلاح عشق و دوست داشتن، جلوی فاجعه انسانی را گرفت.
او مرد بزرگی است که اسلحه او، دوست داشتن است.
امروز به یکی از دوستانم که از دوران آپارتاید را به چشم دیده، زنگ زدم و گفتم اگر نلسون ماندلا بمیرد، شما چه می کنید؟! پاسخ او، مرا به فکر فرو برد، او با بغض گفت: «همه می دانیم که بالاخره یک روز نلسون ماندلا می میرد، اما هنوز ما آماده از دست دادنش نیستیم، الان نه، الان نه، الان نمی توانیم شاهد مرگش باشیم...»
عجب دنیای عجیبی است، در گوشه ای از دنیا، بشار اسد با جنایات وحشیانه اش خبر ساز می شود و در گوشه دیگری، تنها خبر صبحانه خوردن نلسون ماندلا، میلیونها نفر را به وجد می آورد...!
ای کاش به جای یکی، میلیونها نلسون ماندلا می داشتیم...!