Quantcast
Channel: گمنامیان
Viewing all 501 articles
Browse latest View live

رژیم، موفق به صدور انقلاب اسلامی نشده، لذا فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کند...!

$
0
0
در اخبار آمده بود که فرزند سه وزیر ترکیه و یک تاجر ایرانی، به دلیل رشوه دادن و رشوه گرفتن، بازداشت شده اند!
رادیوفردا نوشته است:

رضا ضراب، تاجر ایرانی و ده ها تن دیگر، از جمله فرزند چند تن از وزاری ترکیه، به دلیل پول شویی و رشوه، دستگیر شده اند!
خواندن این خبر، بی اختیار مرا به خنده انداخت.

فساد اقتصادی سران این رژیم حتی به کشورهای منطقه نیز سرایت کرده است و اکنون سران کشور ترکیه نیز به این فساد آلوده شده اند.

در حقیقت، سران این رژیم اسلامی، موفق به صدور انقلاب نشده اند، لذا به ناچار، فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کنند!

البته این یک واقعیت است که سران این رژیم از همان روزهای ابتدای شکل گیری،  فساد مالی گسترده ای را برای کشورهای دیگر صادر کرده اند!

شاید ساده ترین مثال، تامین اسلحه برای رژیم در زمان جنگ ایران و عراق باشد، یکی از مقامات ارشد اسراییلی که در این تجارت کثیف دست داشته، بعدا کتابی منتشر می کند و مدعی می شود که دولت اسراییل، بیش از هشتاد میلیارد دلار اسلحه در زمان جنگ به ایران فروخته است، که بخش عمده ای از این پول، به صورت رشوه بین مقامات ایران و اسراییل تقسیم شده است.

برای آشنایی بیشتر با این مبحث، خواندن کتاب پول خون (لینک دانلود) را توصیه می کنم. 

در خاتمه، ذکر این نکته ضروری است، اصولا این شخص (رضا ضراب زاده) که مرتکب دزدی، اختلاس و رشوه شده، تاجر محسوب نمی شوند و استفاده از کلمه تاجر درباره این اشخاص، نادرست و غیر اخلاقی است.
تاجر معنای مشخص خودش را دارد و یک شغل مانند شغل های دیگر است، این اشخاص اصولا تاجر نیستند و بلکه به معنای واقعی کلمه، دزد هستند.

یکی از هنرهای رژیم اسلامی، به ابتذال کشاندن معنای کلمات است، به نظرم، اگر روزی این رژیم سرنگون شد، نباید از کلمه قاضی استفاده شود! چون آنچنان این شغل را به فضاحت کشانده اند که اگر مجددا کسی را قاضی بدانند، دیگر اعتبار و آبرویی ندارد! 

نوشته های چند روز اخیر این وبلاگ: 

/---------/هشدار!/ هموطن جداشده از اسلام! آتئیست عزیز! مراقب باش که مانند سران رژیم اسلامی رفتار نکنی...!

/-------چگونه می توان برای لغو اعدام تلاش کرد، وقتی که قصاص و آدم کشی، جزو جداناشدنی اسلام است و هنوز برای تکریم اسلام تلاش می کنند؟!


/-----------/در ستایش فعالان سیاسی پناهنده: هموطنان آزاده ای که تن عزیز خود را شمع آجین کرده اند برای آینده ایران!

/-------/نقش ماندلا در جهانی شدن ubuntu/من هستم به خاطر تو/ انسانیت، وظیفه و بدهی هر کسی به دیگری است / ویدیو و توضیح

/--------/ماندلا، اثبات امکان مبارزه و رسیدن به دمکراسی بدون آدم کشی است!/راه ماندلای بزرگ دوای سرطان خشونت است

/-----------/هزار میلیارد دلار خسارت ادامه جنگ، دستاورد خمینی بود؛ و هزار میلیارد دلار خسارت اقتصادی برنامه اتمی، دسته گلی خامنه ای!
/---/یک مقایسه ساده، شرکت ملی گاز ایران و شرکت ژ-د-اف (شرکت گاز فرانسه) /---/ آیا امامزاده ها، بعد از مرگ هم سکس دارند که همچنان تعداد آنها به این شدت افزایش می یابد؟! 

نوشته های اخیر این وبلاگ:


و چند نوشته اخیر این وبلاگ:



شباهت موش های خیابان های تهران و آخوندهایی که در راس این رژیم جنایتکار هستند..!

$
0
0
در اخبار آمده بود که شهرداری تهران، علی رغم اینکه بیش از ده میلیارد تومان خرج مبارزه با موش ها کرده است، و موفق شده بیش از یک میلیون موش را بکشد، اما تعداد موش های تهران کاهش نیافته است، و بامزه تر اینجاست که به دلیل جهش ژنتیکی، وزن این موش ها به بیش از پنج کیلو افزایش یافته است...! (منبع)

در حقیقت، به دلیل اینکه شهرداری تهران، مواد شیمیایی گوناگونی را برای نابودی آنها مصرف کرده، و اصولا بر محیط زیست ایران نیز هیچ نظارتی نیست، این موش ها به جهش ژنتیکی دچار شده اند...!

تصور می کنم آخوندهای حاکم بر ایران، بیشترین شباهت را به این موش ها داشته باشند. اگر توجه کرده باشید، این جماعت نیز به نوعی دچار جهش ژنتکی شده اند، وزن انها به شدت افزایش یافته است.

البته یک تفاوت هم دارند، موش های کثیف خیابان های تهران، تنها باعث گسترش چند بیماری می شوند، اما این  آخوندها، باعث شیوع بیماری، فقر، بدبختی، تحقیر، بر باد رفتن منافع ملی و هزاران بدبختی دیگر هستند...!



/---------/هشدار!/ هموطن جداشده از اسلام! آتئیست عزیز! مراقب باش که مانند سران رژیم اسلامی رفتار نکنی...!

/----------/رژیم، موفق به صدور انقلاب اسلامی نشده، لذا فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کند...!

/-------چگونه می توان برای لغو اعدام تلاش کرد، وقتی که قصاص و آدم کشی، جزو جداناشدنی اسلام است و هنوز برای تکریم اسلام تلاش می کنند؟!


/-----------/در ستایش فعالان سیاسی پناهنده: هموطنان آزاده ای که تن عزیز خود را شمع آجین کرده اند برای آینده ایران!

/-------/نقش ماندلا در جهانی شدن ubuntu/من هستم به خاطر تو/ انسانیت، وظیفه و بدهی هر کسی به دیگری است / ویدیو و توضیح

/-----------/هزار میلیارد دلار خسارت ادامه جنگ، دستاورد خمینی بود؛ و هزار میلیارد دلار خسارت اقتصادی برنامه اتمی، دسته گلی خامنه ای!
نوشته های اخیر این وبلاگ:


و چند نوشته اخیر این وبلاگ:


آهای ملتی که برای سخنرانی و تصویب نظر روحانی در سازمان ملل، بندری می رقصید...! بعدا نگویید کاش دستم شکسته بود...!

$
0
0
آهای بنفش الله، ای کسانی که برای روحانی یقه جر می دهید...!

بدانید و اگاه باشید، شانزده سال پیش، بسیاری از مردم، برای خاتمی کارهای مشابه انجام دادند...! نتیجه اش چه شد؟!

دانشجویان را در کوی دانشگاه به خاک و خون کشیدند، خاتمی ککش نگزید...!

روشنفکران و نویسندگان کشور را کشتند،  خاتمی ککش نگزید...!

با نظارت استصوابی، در انتخابات مجلس هفتم، همه نمایندگان واقعی مردم را حذف و فیلتر کردند، باز هم  خاتمی ککش نگزید...!

آخرش هم دانشگاه تهران گفت: ما دمکراسی نمی خواهیم...!

از کفتارهایی که در رژیم هستند، مانند خاتمی و روحانی و موسوی و رفسنجانی، هیچ بخاری بلند نمی شود و اینها به دنبال رفاه اقتصادی، آزادی، دمکراسی و حقوق بشر نیستند...!

یک ذره اندیشه کنید، لااقل چند سال بعد، به خودتان نگویید: «دستم بشکند که برای کفتاری به نام روحانی، اینقدر هورا کشیدم.»

از ما گفتن، این هم فیلم خاتمی که می گوید دمکراسی نمی خواهیم، برای یادآوری حافظه شما...! 

پی نوشت: 


بعد از نوشتن این متن، دیدم که یکی از دوستان، این مطلب را به سایت بالاترین فرستاده اند، و دو نفر حملات عجیب و غریبی به من کرده اند! معمولا به چنین حملاتی پاسخ نمی دهم، چون به هدف خودم اعتماد دارم، و کار خودم را می کنم. اما فقط به عنوان نمونه، این دو نمونه را اینجا پاسخ می دهم:

به این علت به این نظرات پاسخ دادم، چون مشت نمونه خروار است! و نشان می دهد که تفکر برخی، چگونه است! چون روحانی را نقد کرده ام، اینها به جای تعقل و یا پاسحخ، به نگارنده حمله شخصی می کنند...! 

Zed:ادبیات گمنام رو باش. حمایت کردن از کسی شده بندری رقصیدن. پس با این استدلال گمنام هم داره برای شورای میلی پهلوی بندری میرقصه دیگه نه؟ :))

و پاسخ نگارنده:کاربر زد گرامی،
حمایت کردن از کسی؟! روحانی یک (کس) نیست، روحانی یک جنایتکار است که دستش به خون مردم ایران آلوده است!

من از شورای ملی حمایت کرده ام، چون یک هدف مشخص دارد، و آن هم برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه در ایران است. من نمی دانم این انتخابات آزاد، کجایش بد است که برخی را اینقدر آزار داده است...!! 

مقایسه کردن دو ایده، یعنی برگزاری انتخابات آزاد در ایران با جنایتکاری مانند روحانی، نشان دهنده انصاف در شما است...!

و کاربری به نام سهیل نوشته بود:

soheil209  
از کسی که به قول خودش با یک ملاقات با نماینده رضا پهلوی کلا نظرش در مورد رضا پهلوی عوض میشه، چه انتظاری داری؟! کسی که قبل از ملاقات میگفت رضا پهلوی باید عذر خواهی کنه و با تمام توان بهش حمله میکرد، و بعد ملاقات به قول خودش شد "یقه جر دهنده"برای رضا پهلوی! فضای دنیای مجازی ما متاسفانه فضای سالمی نیست!

پاسخ نگارنده:کاربر سهیل گرامی،

یک- من با یک ملاقات نظرم عوض نشده، با من یک ملاقات شد، من از قدیم هم دنبال چنین طرحی بوده ام و فکر می کرده ام ایده شورای ملی، ایده خوبی است. اگر دوست داشته باشی، می توانم مدارکی بهت نشان بدهم که ببینی از هفت هشت سال پیش، من دنبال چنین طرحی بوده ام.

بعد از آن ملاقات ها با همکاران رضا پهلوی، من دیدم طرح شورای ملی، همان  چیزی است که می تواند به آزادی ایران کمک کند و دعوت آنها را برای پیوستن به شورای ملی پذیرفتم.



رفتار من شرافتمندانه و صادقانه بوده است، گفته بودم باید نقض حقوق بشر را محکوم کند، و او نیز با وجود اینکه شاه، پدرش بوده، محکوم کرده است. لذا من نیز قدردانی کرده ام.

لذا، از نظر من، باید از کسی که شرافت به خرج می دهد، منصفانه رفتار می کند و حاضر می شود نقض حقوق بشر را در زمان پدرش محکوم کند( همان چیزی که من می خواستم)، حمایت کرد.

من مانند شما، دنبال حمله و انتقام جویی نیستم، کینه شتری و بی مورد هم ندارم! من یک معیار مشخص ، مانند احترام به اعلامیه جهانی حقوق بشر یا رسیدن به انتخابات آزاد در ایران را دارم، هر کسی به آن اعلامیه احترام بگذارد، یا هدفش دستیبابی به انتخابات آزاد باشد، من با او همکاری می کنم (مثلا رضا پهلوی)

حالا اگر یک شیاد، به نام روحانی بخواهد بر گرده مردم سوار شود، من نیز به او حمله می کنم و افشایش می کنم. در این میان، اگر اشخاصی مانند شما از حمله من به روحانی ناراحت شده اید، و تلاش می کنید به من حمله شخصی کنید، برایم اهمیت ندارد.

اما ای کاش، شما به جای حمله شخصی به من، به اصل نوشته می پرداختید و اگر انتقادی دارید، بیان می کردید...!

ضمنا، من یقه جر دهنده برای رضا پهلوی نیستم، همان زمانی که با ایشان و دیگر گروه های سیاسی تشکیل دهنده شورای ملی همکاری می کرده ام، نیز از او انتقاده کرده ام، این لینک را ببین:شاهزاده عزیز، آهسته بران! حق حاکمیت مردم و عدالتخانه، آرمان جنبش مشروطه بود که در پادشاهی محمدرضا شاه، زیر پا گذاشته شد!

لذا، فکر می کنم رفتار شما، از انصاف به دور است، انگ می چسبانی و تهمت می زنی. این بی اخلاقی ها است که باعث ابتذال فضای مجازی شده است.





نوشته های چند روز اخیر این وبلاگ: 
/---------/هشدار!/ هموطن جداشده از اسلام! آتئیست عزیز! مراقب باش که مانند سران رژیم اسلامی رفتار نکنی...!

/----------/رژیم، موفق به صدور انقلاب اسلامی نشده، لذا فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کند...!

/-------چگونه می توان برای لغو اعدام تلاش کرد، وقتی که قصاص و آدم کشی، جزو جداناشدنی اسلام است و هنوز برای تکریم اسلام تلاش می کنند؟!


/-----------/در ستایش فعالان سیاسی پناهنده: هموطنان آزاده ای که تن عزیز خود را شمع آجین کرده اند برای آینده ایران!

/-------/نقش ماندلا در جهانی شدن ubuntu/من هستم به خاطر تو/ انسانیت، وظیفه و بدهی هر کسی به دیگری است / ویدیو و توضیح

/-----------/هزار میلیارد دلار خسارت ادامه جنگ، دستاورد خمینی بود؛ و هزار میلیارد دلار خسارت اقتصادی برنامه اتمی، دسته گلی خامنه ای!
نوشته های اخیر این وبلاگ:


و چند نوشته اخیر این وبلاگ:


بیانیه مشترک امنستی اینترنشنال (عفو بین الملل)، دیده بان حقوق بشر، کمیته دفاع از حقوق همجنس گرایان، سازمان دگرباشان جنسی ایران

$
0
0
از: امنستی اینترنشنال (عفو بین الملل)، دیده بان حقوق بشر، کمیته دفاع از حقوق همجنس گرایان، سازمان دگرباشان جنسی ایران
به: حسن روحانی، 

تاریخ: بیست دسامبر 2013

سازمان های مدافع حقوق بشر امضا کننده این نامه، با ارسال این نامه، نگرانی خود را ادامه آزار نظام یافته حکومت علیه اقلیت های همجنس گرا، دوجنس گرایان و یا ترانجسیتی، اعلام می دارد.

برای ده های گذشته، سازمان های دولت ایران با استفاده از قوانین اسلامی، روابط جنسی با رضایت طرفین را جرم اعلام کرده اند، و همچنین از قوانین دیگر برای نحوه پوشش و یا رفتار عمومی و یا ارتباط های اینترنتی، استفاده کرده اند تا این اقلیت ها به به دلیل گرایش جنسی، آزار دهند.

بازداشت های خودسرانه، محکومیت، و مجازات به دلیل گرایش جنسی، نقض قوانین بین المللی است که دولت ایران موظف به پیروی از آنها است. این رفتارها در تناقض با تضمین هایی است که قانون اساسی ایران برای حراست از آزادی های فردی بیان داشته است. 

متن تفضیلی نامه را در اینپیوند  ملاحظه فرمایید.




نوشته های چند روز اخیر این وبلاگ: 
/---------آهای ملتی که برای سخنرانی و تصویب نظر روحانی در سازمان ملل، بندری می رقصید...! بعدا نگویید کاش دستم شکسته بود...!
/-----------/
هشدار!/ هموطن جداشده از اسلام! آتئیست عزیز! مراقب باش که مانند سران رژیم اسلامی رفتار نکنی...!

/----------/رژیم، موفق به صدور انقلاب اسلامی نشده، لذا فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کند...!

/-------چگونه می توان برای لغو اعدام تلاش کرد، وقتی که قصاص و آدم کشی، جزو جداناشدنی اسلام است و هنوز برای تکریم اسلام تلاش می کنند؟!


/-----------/در ستایش فعالان سیاسی پناهنده: هموطنان آزاده ای که تن عزیز خود را شمع آجین کرده اند برای آینده ایران!

/-------/نقش ماندلا در جهانی شدن ubuntu/من هستم به خاطر تو/ انسانیت، وظیفه و بدهی هر کسی به دیگری است / ویدیو و توضیح

/-----------/هزار میلیارد دلار خسارت ادامه جنگ، دستاورد خمینی بود؛ و هزار میلیارد دلار خسارت اقتصادی برنامه اتمی، دسته گلی خامنه ای!
نوشته های اخیر این وبلاگ:


و چند نوشته اخیر این وبلاگ:


اگر صدام حسین زنده مانده بود، همراه حسن روحانی در سازمان ملل حاضر می شد و طرح حمایت از کردها را پیشنهاد می کرد...!

$
0
0
یکی از مهمترین هنرهای نظام مقدس اسلامی، به گند کشین مفاهیم مختلف است، مثلا حرمت کلماتی مانند قاضی یا پلیس را به بدترین شکلی شکسته اند، تا جایی که قاضی و یا پلیس، مساوی با مفاهیمی چون قانون شکنی، تجاوز، اخاذی و بی حرمتی به حقوق دیگران گشته است...!

حال این هنرنمایی، ابعاد بین المللی یافته است (!)، تا جایی که حسن روحانی، جنایتکاری که دستش به خون بسیاری از مردم ایران آلوده است، با پر رویی تمام، به سازمان ملل می رود و پیشنهاد می کند که طرح مبارزه با خشونت و افراط گرایی را به تصویب برسانند..!

فکر کنم اگر صدام حسین هم زنده بود، قطع نامه بعدی را پیشنهاد می کرد و مثلا می گفت که سازمان ملل، طرحی را به تصویب برساند که حقوق  کردها را تضمین کنند...!!

البته مقایسه صدام حسین و حسن روحانی، چندان مقایسه دور از ذهنی نیست.

باید از مقامات جنایتکار این رژیم آخوندی پرسید، اگر خشونت و افراط گرایی بد است، چرا خودشان به اعمالی چون ترور و آدم کشی و جنایت دست می زنند؟!

آیا این جنایات زیر، هیچ کدام خشونت و افراط گرایی نیست؟!

به عنوان مثال:

-          دستور به کشتن یک انسان به نام سلمان رشدی، صرفا به دلیل نوشتن یک کتاب
-          ترور چند فعال سیاسی ایرانی، در یک رستوران در یک کشور خارجی (میکونوس)
-          کشتن یک دختر جوان و بی گناه به نام ندا آقا سلطان در حالی که هیچ گناهی نداشته است،
-          کشتن سهراب  اعرابی و ...، بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشند!
-          رد شدن از روی مادر با ماشین نیروی انتظامی.
-          کشتن پنج هزار نفر زندانی بی  دفاع در سال 67،  
-          حمایت از جنایتکاری به نام بشار اسد، که تا کنون به کشته شدن نزدیک به یکصد هزار انسان در سوریه انجامیده است...!
یادمان نرود، بعد از جنایاتی که در کوی دانشگاه روی داد، و صدها نفر بازداشت و شکنجه شدند، و چندین دانشجو کشته شدند، همین آقای حسن روحانی، در میان آنها حاضر شد و دانشجویان را شورشی و بلواگر لقب داد و گفت: (منبع) 
"مردم ما به خوبی می‌دانند مسئله ولایت به عنوان مظهر وحدت ملی جامعه است. مسئله ولایت مظهر اقتدار ملی ما است. اهانت به مقام ولایت، اهانت به ملت است. اهانت به ایران است. اهانت به اسلام است. اهانت به مسلمانان است.اگر منع مسئولین نبود مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند و آنها را به سزای اعمالشان می‌رسانند. اینها خیلی پست‌تر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم."


اگر انشتاین زنده می بود، مطمینا می گفت چیزی که انتها ندارد، بی شرفی و قباحت افرادی چون حسن روحانی است...!


یکی نیست به این کفتار بگوید اگر خشونت و افراط گری بد است، چرا خود او به صد جور جنایت و خشونت دست زده است!؟ مگر نه آنکه خون قربانیان قتل های زنجیره ای، هنوز از دستان حسن روحانی می چکد؟! 

یادمان نرود، در مراسم تقدیر از دست اندرکاران ستاد روجانی، جنایتکاری به نام فلاحیان، حضور می یابد و کار دست روحانی می نشیند (که عکسش در زیر آمده اسـت)منبع. یادمان نرود، فلاحیان، مسئول مستقیم کشتن صدها نفر از روشنفکران و آزادی خواهان ایرانی و ترور فعالان سیاسی در خارج از کشور بوده است. 

حال سوال اینجاست، اگر حسن روحانی، به عدم خشونت اعتقاد دارد، آیا بهتر نیست از صندلی بغل خود، یعنی فلاحیان شروع کند؟! 

پیشنهاد می شود برای آشنایی بای جنایات همین حسن روحانی و کشته شدن شصت و پنج هزار نفر از هموطنان ما، این مقاله این وبلاگ را نیز مطالعه فرمایید:
 
پژوهشی بر عملیات کربلای پنج/ هموطنم، این تصویر روباه بنفش است، هنگام صدور دستور قتل عام شصت و پنج هزار نفر ایرانی! 

نوشته های چند روز اخیر این وبلاگ: 
/---------آهای ملتی که برای سخنرانی و تصویب نظر روحانی در سازمان ملل، بندری می رقصید...! بعدا نگویید کاش دستم شکسته بود...!
/-----------/
هشدار!/ هموطن جداشده از اسلام! آتئیست عزیز! مراقب باش که مانند سران رژیم اسلامی رفتار نکنی...!

/----------/رژیم، موفق به صدور انقلاب اسلامی نشده، لذا فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کند...!

/-------چگونه می توان برای لغو اعدام تلاش کرد، وقتی که قصاص و آدم کشی، جزو جداناشدنی اسلام است و هنوز برای تکریم اسلام تلاش می کنند؟!


/-----------/در ستایش فعالان سیاسی پناهنده: هموطنان آزاده ای که تن عزیز خود را شمع آجین کرده اند برای آینده ایران!

/-------/نقش ماندلا در جهانی شدن ubuntu/من هستم به خاطر تو/ انسانیت، وظیفه و بدهی هر کسی به دیگری است / ویدیو و توضیح

/-----------/هزار میلیارد دلار خسارت ادامه جنگ، دستاورد خمینی بود؛ و هزار میلیارد دلار خسارت اقتصادی برنامه اتمی، دسته گلی خامنه ای!
نوشته های اخیر این وبلاگ:


و چند نوشته اخیر این وبلاگ:


آقای اصلاح طلب! این سو استفاده از اعلامیه حقوق بشر است، اگر موسوی را از این حقوق بهره مند بدانید، اما پیمان عارفی را نه!

$
0
0
این سو استفاده از حقوق بشر است اگر بخواهیم از این اعلامیه، تنها درباره گروهی خاص استفاده کنیم و بقیه را از آن محروم بدانیم!


پیش درآمد:
حقوق بشر دامان پر مهری را دارد، دامانی که همه می توانند از آن بهره بگیرند، و حتی ناقضیان حقوق بشر نیز می توانند از این دامان پر مهر،  بهره مند شوند. اصولا هیچ جرم و یا گناهی، باعث  نمی شود که یک انسان، از انسانیت خود ساقط شود، و دیگر نتواند از حقوق بشر بهره مند شود.
یادمان باشد، حتی جنایتکاری مانند صدام حسین نیز از اعلامیه جهانی حقوق بشر بهره مند است، و باید حقوق انسانی او محفوظ بماند. 
خبر دردناک:
شنیدن  خبر درگذشت همسر و مادر پیمان عارفی، دل هر انسانی را به درد می آورد. فارغ از اینکه عقیده و گرایش فکری و سیاسی او چه بوده است، اما جنایت عظیمی صورت گرفته است، که روزگار سیاه ایرانیان را نشان می دهد.
نکته اول: یک انسان صرفا به دلیل اینکه یک نظر مخالف نظر ولی فقیه و رژیم دیکتاتوری داشته است، باید به زندانی طولانی مدت  و تبعید محکوم شود. این نقض آشکار حقوق بشر است، آز آنجا که او هیچ جرمی مرتکب نشده است.
نکته دوم: به دلیل وجود مدیریت احمقانه در این نظام دیکتاتوری، جاده های ایران، نا امن ترین جاده های کشور است. و به همین دلیل مادر و همسر این زندانی سیاسی، هنگام مسافرت برای دیدن این زندانی، در تصادفی دردناک، کشته می شوند.
همه اعضای جامعه و حکومت ها، طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر، موظف به حراست از حق حیات و حفاظت از حق زندگی انسان ها هستند. وجود جاده های خطرناک که سالیانه سی هزار ایرانی را به دام مرگ می کشاند، نقض آشکار حقوق بشر است.
بعد از این اتفاق وحشتناک،  واکنش برخی از رسانه های نزدیک به اصلاح طلبان، شرم آور است. به عنوان مثال، سایت کلمه، از پیمان عارفی، به عنوان «زندانی امنیتی» یاد می کند!
یعنی این سایت، حاضر نشده پیمان عارفی را زندانی سیاسی بداند، و از او به عنوان زندانی امنیتی یاد می کند! زندانی امنیتی در تمامی کشورها، به افرادی گفته می شود که خطر زیادی را برای جامعه ایجاد می کنند. مثلا یک قاتل زنجیره ای را زندانی امنیتی می دانند.
این در صورتی است که می بینیم پیمان عارفی، تنها یک شهروند بوده که نظر خود را بیان داشته است، و حتی قانون اساسی ناقص ایران نیز حق فعالیت سیاسی را برای همگان محفوظ می دارد.
این در حالی است که سایت فوق، بارها از حقوق بشر درباره زندانیان اصلاح طلب، استفاده کرده است(نمونه)
یعنی از نظر سایت فوق، اعلامیه جهای حقوق بشر شامل موسوی و کروبی می شود، اما پیمان عارفی لایق بهره مندی از این اعلامیه نیست...!
یا برخی دیگر از اصلاح طلبان، به پیمان  عارفی حمله کرده اند، و ضمن تکرار ادعای فرار زندانی، مطالب زننده ای چون ایجاد اشکال برای دیگر زندانیان را مطرح کرده اند! این رفتار، در حالی که زندانی سیاسی فوق، در خون خویش غلطه می زند و عزیزترین کسان خود را از دست داده است، شرم آور و زشت و چندش آور است...!
حقوق بشر فقط برای گروه خاصی نیست...!
آقای اصلاح طلب حکومتی! اعلامیه جهانی حقوق بشر تنها برای اصلاح طلبان وابسته به رژیم نیست! شامل  همه می شود...!
یادمان باشد، که حتی رژیم اسلامی نیز گهگاه، از اعلامیه حقوق بشر سو استفاده می کند، و مثلا درباره اعمال اسراییل علیه فلسطینیان، به این اعلامیه متوسل می شود، اما در همان حال، نقض حقوق بشر در زندان های رژیم را ندیده می گیرد...!
رفتار اصلاح طلبانی که اینچنین به این  زندانی تاخته اند، یادآور رفتارهای زننده رژیم اسلامی است!


البته این اولین بار نیست که استفاده گزینشی از حقوق بشر، باعث اعتراض فعالان سیاسی یا مدنی می شود، چندی قبل، رضا پهلوی نیز نوشته بود:  مگر دفاع از حقوق بشر گزینشی است؟!

نوشته دیگر امروز:
نقدی بر مقاله فاضل میبدی، با عنوان «اسلام، حقوق بشر و حق شهروندی»/ گره زدن حزب نازی به فعالان صلح! 

خواندن این نوشته را نیز توصیه می کنم:
 پژوهشی بر عملیات کربلای پنج/ هموطنم، این تصویر روباه بنفش است، هنگام صدور دستور قتل عام شصت و پنج هزار نفر ایرانی! 

نوشته های چند روز اخیر این وبلاگ: 
/---------آهای ملتی که برای سخنرانی و تصویب نظر روحانی در سازمان ملل، بندری می رقصید...! بعدا نگویید کاش دستم شکسته بود...!
/-----------/
هشدار!/ هموطن جداشده از اسلام! آتئیست عزیز! مراقب باش که مانند سران رژیم اسلامی رفتار نکنی...!

/----------/رژیم، موفق به صدور انقلاب اسلامی نشده، لذا فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کند...!

/-------چگونه می توان برای لغو اعدام تلاش کرد، وقتی که قصاص و آدم کشی، جزو جداناشدنی اسلام است و هنوز برای تکریم اسلام تلاش می کنند؟!


/-----------/در ستایش فعالان سیاسی پناهنده: هموطنان آزاده ای که تن عزیز خود را شمع آجین کرده اند برای آینده ایران!

/-------/نقش ماندلا در جهانی شدن ubuntu/من هستم به خاطر تو/ انسانیت، وظیفه و بدهی هر کسی به دیگری است / ویدیو و توضیح
/---/داستان کوتاه: معجزه امامزاده اکبر، و تخلیه بار کمپرسی..!




نقدی بر مقاله فاضل میبدی، با عنوان «اسلام، حقوق بشر و حق شهروندی»/ گره زدن حزب نازی به فعالان صلح!

$
0
0
محمد تقی فاضل میبدی، روحانی نزدیک به اصلاح طلبان، مقاله ای منتشر کرده و در آن تلاش  داشته تا اسلام و حقوق بشر را به هم گره بزند. اصل مقاله فوق را می توانید در این پیوند ملاحظه بفرمایید. او تلاش داشته تا به نتیجه زیر دست یابد:
«اما این دو مقوله (دین و حقوق بشر) هیچ تباین و تضادی با هم ندارند و وجه اشتراک آنها در برخی موارد مشهود و معلوم است» 
در اینجا، نکات اساسی آن مقاله ذکر شده و نقدی که بر آن وارد است، بیان می شود.
________________________________
در ابتدا و بنیان  مقاله خود، ایشان به غلط، علت تناقض اسلام و حقوق بشر را چنین بیان کرده اند:
"هستند کسانی که «حقوق بشر» و «حقوق شهروندی» را در کنار اسلام بر نمی تابند، با این استدلال که حقوق بشر مولود فلسفه های بشری و از دستاورد دنیای مدرن است و دین مقوله ای وحیانی و خارج از عرصه عقول بشر قرار دارد؛ آنان می گویند چرا باید دین خداوند را با یافته های فکر بشر در آمیزیم و تکلیف انسان در برابر خداوند را به پای حقوق بشر قربانی کنیم؟ بنابراین ناسازگاری دین با حقوق بشر و حقوق شهروندی عیان تر از این است که در تلاش سازگاری آنان بکوشیم."
لازم به ذکر است که علت تنافض اسلام و حقوق بشر، نکته ذکر شده نیست و ایشان یک واقعیت مهم و جدی را نادیده گرفته اند.
علت تناقض اسلام و حقوق بشر،منشا هر کدام نیست، بلکه مشکل اساسی، اصل دین اسلام است که با اصول بنیادین حقوق بشر، در تناقض است.
اصولا نگاه اعلامیه جهانی حقوق بشر به انسان، با نگاهی که دین اسلام به انسان دارد، به شدت با هم تناقض دارد. در اعلامیه جهانی حقوق بشر، انسان و کرامت انسانی او، در مرکز همه چیز قرار دارد، و تمامی تلاش صورت می گیرد تا انسان بتواند بهترین زندگی را داشته باشد.  اعلامیه جهانی حقوق بشر، بر مسایلی چون آزادی اندیشه و بیان، و یا حرمت زندگی انسان ها تاکید می ورزد.
اما دین اسلام، نگاه متفاوتی دارد، در دین اسلام،  اصولا آزادی اندیشه معنا ندارد، و اگر کسی مثلا بخواهد دین خود را عوض کند، کشته می شود (منبع)،یا آزادی بیان معنایی ندارد، و مثلا اگر به اسلام و یا الله انتقاد کند، باز نیز باید کشته شود، (منبع)؛ آزادی فردی معنا ندارد، اگر دو انسان، از روی رضایت رابطه جنسی داشته باشند، با مجازات سنگسار روبرو می شوند...! (منبع)
 آقای میبدی در ادامه نوشته اند:
" انصاف این است که اگر کسی اسلام را در ظرف زمان و با دیده تحقیق بنگرد و عقل و اجتهاد را، که به قول اقبال لاهوری «موتور محرکه » شریعت است،مبنای تفقه در دین بداند،اصل حقوق بشر و حقوق شهروندی را در راستای اهداف انبیا می داند."
این نکته عجیبی است، که ایشان تلاش دارد از دستورات شکنجه، آدم کشی و قتل، اصول حقوق بشر و حقوق شهروندی را استخراج کند! 
وقتی اسلام به صراحت دستور به کشتن مخالفین، اعدام، سنگسار، یا بریدن دست می دهد، چگونه می توان از آنها حقوق شهروندی را استخراج کرد؟!
به عنوان مثال، تناقض های اسلام و حقوق بشر، زمانی مشخص می شود که آنها را کنار یکدیگر می گذاریم:
برابری همه انسانها با هم:
نظر اعلامیه جهانی حقوق بشر در باره آزادی و برابری همه انسانها ، ماده یک :
تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و با هم برابرند./ ماده دو :هر کسی میتواند بدون تمایز از حیث نژاد، جنس مذهب و عقیده سیاسی از مفاد این اعلامیه بهره مند گردد. / ماده سه : هر کس حق زندگی آزاد و امنیت شخصی دارد/ ماده چهار : احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت/
نظر قرآن : قران برده داری را به رسمیت می شناسد و از نظر قران زن و مرد نیز برابر نیستند
قران : سوره نحل آیه 75: خدا برده زر خريدی را مثل می زند که هيچ قدرتی ندارد، و کسی را که از، جانب خويش رزق نيکويش داده ايم و در نهان و آشکارا انفاق می کند آيااين دو برابرند؟
در این آیه و بسیاری آیه های دیگر مانند 28 روم یا 29 معراج یا 25 مومنون یا 24نسا، قران به صراحت برده داری را مورد تایید قرار می دهد و آنرا به رسمیت می شناسد.
در اسلام زن و مرد برابر نیستند : آیه 282 سوره بقره: ..... اگر مدیون سفیه و فقیر است و صلاحیت امضا ندارد ولی او به عدل و درستی امضا کند و دو تن از مردان را به گواه آرید و اگر دو مرد نیابید یک تن مرد و دو زن هر که را طرفین راضی شوند گواه گیرند..(یک مرد ارزشش برابر دو زن است!)
آیه 11 سوره نساء:حکم خدا در حق فرزندان شما این است که پسران دو برابر دختران ارث برند
یه 34 سوره نسا : مردان را بر زنان حق تسلط و نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته است.
ممنوعیت شکنجه
اعلامیه جهانی حقوق بشر : ماده پنج :احدي را نميتوان تحت شکنجه يا مجازات يا رفتاري قرار داد که ظالمانه و يا برخلاف انسانيت و شئون بشري يا موهن باشد
قران : قران شکنجه را برای انسان در جهنم وعده می دهد و شکنجه را به رسمیت می شناسد :
نسا -56 :بزودى آنها را در آتشى وارد مى‏كنيم كه هرگاه پوستهاى تنشان (در آن) بريان گردد (و بسوزد)، پوستهاى ديگرى به جاى آن قرار مى‏دهيم، تا كيفر (الهى) را بچشند
حج 19-21یا لباسهايى از آتش براى آنها بريده شده، و مايع سوزان و جوشان بر سرشان ريخته مى‏شود؛ آنچنان كه هم درونشان با آن آب مى‏شود، و هم پوستهايشان، و براى آنان گرزهايى از آهن (سوزان) است
سوره محمد آيه 4 :چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد.
سوره الانفال آیه :12 :و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.
سوره توبه آیه 123:ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند
غیر از این مواردی از شکنجه با تایید پیامبر اسلام در تاریخ موجود است.
تساوی رابطه زن و مرد
نظر اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده شانزده: زن و شوهر در در کلیه امورمربوط به زناشویی برابر و مساوی هستند / ازدواج باید با رضایت کامل زن و مرد باشد
قران زن و مرد را برابر نمی داند ، برای زن در همه موارد حقوق کمتری قایل است.
آیه 227 سوره بقره: ......زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنانچه شوهران بر زنان لیکن مردان را بر زنان فزونی و برتری است.....
آیه 3 سوره نساء: اگر بترسید که مبادا درباره یتیمان مراعات عدل وداد کنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود آرید که شما را نیکو و مناسب با عدالت است.دو یا سه یا چهار (هر مردی می تواند چهار زن داشته باشد!)
سوره (بقره) آيه223: زنان شما كشتزار شمايند. هر زمان و به هر طريق كه خواستيد به كشتزار خود نزديك شويد.
رضایت کامل زن و مرد از نظر قرآن : سوره نسا آیه4 2 : وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ترجمه : و نيز زنان شوهر دار بر شما حرام شده اند ، مگر آنها که به تصرف شما، درآمده باشند. (در این آیه به صراحت قران مجاز می دارد که به زنانی که تحت مالکیت شما درآمده اند، تجاوز کنید. چگونه یک زن به مالکیت یک مرد دیگر در می آید؟ بله ، با حمله نظامی! )
 حق آزادی انتخاب مذهب یا تغییر مذهب یا آزادی اندیشه و بیان
اعلامیه جهانی حقوق بشر : حق انتخاب مذهب و یا تغییر مذهب : هر کس حق دارد از آزادی فکر و وجدان و مذهب بهرمند شود، این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و اجرای مراسم دینی است. / هر کسی حق آزادی عقیده و بیان را دارد /
تغییر دین در اسلام : بی نیاز از توضیح است که در اسلام و قرآن مجازات مرتد مرگ است و هیچ مسلمانی حق تغییر دینش را ندارد.
آزادی بیان و عقیده در اسلام : در قرآن و اسلام حق آزادی بیان به هیچ وجه شناخته شده نیست و اگر کسی بخواهد بحث منطقی در باره نقص قرآن یا رفتارهای پیامبر اسلام انجام دهد، سزایش مرگ است!
مردم سالاری و اداره جامعه توسط خود مردم
اعلامیه جهانی حقوق بشر ، ماده 21: هر کسی حق دارد در اداره امور کشور خود مستقیما یا وساطت نماینده که آزادانه انتخاب شده ، مشارکت جوید.
 تفاوت ماده فوق با نظر قرآن : این ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر، به صراحت پایه گذار دموکراسی و مردم سالاری است، در حالیکه در قرآن به صراحت حق کنترل جامعه به خدا و رسول خدا و ولی معرفی شده از جانب خدا واگذار شده است. به دیگر سخن، قرآن مخالف دموکراسی است.
 در ایننوشته،به تفاوت های دین اسلام با اعلامیه جهانی حقوق بشر پرداخته شده است.
 در ادامه، آقای میبدی، به وجود عدالت و ... چند چیز دیگر در قران متوسل شده اند و تلاش کرده اند که بگویند چون در دین این موارد ذکر شده، پس اسلام تناقضی با حقوق بشر ندارد!
ایشان نوشته اند:
 "اما این دو مقوله از هم جدا، هیچ تباین و تضادی با هم ندارند و وجه اشتراک آنها در برخی موارد مشهود و معلوم است؛ از جمله:۱)‌ عدالت: یکی از مبانی مبعوث گشتن پیامبران الهی تحقق عدالت در میان ادیان است. قرآن به دفعات در آیات متعدد بر عدالت و قسط انگشت تأیید نهاده است و مفهوم برابر آن یعنی ظلم و بی عدالتی را علت اصلی سقوط جوامع، تمدن ها و حاکمان دانسته است. به آن میزان که ظلم در تعالیم دینی منفور است، کفر به آن میزان لباس نفرت بر تن ندارد.....۲) ‌اصل کرامت انسان: این که هر انسانی دارای کرامت ذاتی است، هم از آموزه های قرآن است،[ لقد کرمنا بنی آدم] هم سخنی است که در مقدمه حقوق بشر آمده است. نخستین گام اثبات کرامت آدمی،‌ اجتناب از بندگی و سر سپردگی و تعلق، و مداهنه قدرتها و حاکمان زمان و تنها سر سپردگی به بندگی خداوند است... /برائت:از مهمترین اصل وآموزه های اسلامی ،که در جهت حفظ حقوق شهروندی در قانون اساسی آمده است ، اصل برائت از جرم است . "
نکات ذیل قابل توجه است:
-          در اسلام، عدالتی وجود ندارد، کافی است توجه کنیم که  زنان،  با مردان برابر نیستند! یا افراد غیر مسلمان، برابر با مسلمانان محسوب نمی شوند. طبق دستورات اسلامی، افراد غیر مسلمان نجس هستند، و اصولا افراد کافر را باید کشت! این کجایش عدالت است؟!
-          کرامت انسان ها نیز در اسلام و قران، به شکل آشکاری زیر پا گذاشته می شود. مثلا در آیه بیست و نه توبه، به صراحت گفته می شود که افراد غیر مسلمان، یا باید پول زور به مسلمانان بدهند، یا باید به بردگی کشیده شوند، یا کشته شوند. یا در آیه سی و چهار سوره نسا، به مردان اجازه می دهد که زنان را کتک بزنند...!
وقتی به صراحت در قران، دستور به کتک زدن زنان، یا برده داری و یا کشتن و آزار غیر مسلمین داده می شود، چگونه می توان مدعی شد که کرامت انسانی در نظر گرفته شده است؟!
-           در اسلام، برائت نیز وجود ندارد! برائت یعنی که هر انسانی، تا زمان برگزاری دادگاه منصفانه، بیگناه محسوب گردد.
حال سوال اینجاست، مگر نه آنکه افراد غیر مسلمان، به صورت پیش فرض مورد آزار مسلمین قرار می گیرند؟! این خود در تناقض آشکار با برائت است...!
 نوشته دیگر امروز: 
آقای اصلاح طلب! این سو استفاده از اعلامیه حقوق بشر است، اگر موسوی را از این حقوق بهره مند بدانید، اما پیمان عارفی را نه! 

خواندن این نوشته را نیز توصیه می کنم:
 پژوهشی بر عملیات کربلای پنج/ هموطنم، این تصویر روباه بنفش است، هنگام صدور دستور قتل عام شصت و پنج هزار نفر ایرانی! 

نوشته های چند روز اخیر این وبلاگ: 
/---------آهای ملتی که برای سخنرانی و تصویب نظر روحانی در سازمان ملل، بندری می رقصید...! بعدا نگویید کاش دستم شکسته بود...!
/-----------/
هشدار!/ هموطن جداشده از اسلام! آتئیست عزیز! مراقب باش که مانند سران رژیم اسلامی رفتار نکنی...!

/----------/رژیم، موفق به صدور انقلاب اسلامی نشده، لذا فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کند...!

/-------چگونه می توان برای لغو اعدام تلاش کرد، وقتی که قصاص و آدم کشی، جزو جداناشدنی اسلام است و هنوز برای تکریم اسلام تلاش می کنند؟!


/-----------/در ستایش فعالان سیاسی پناهنده: هموطنان آزاده ای که تن عزیز خود را شمع آجین کرده اند برای آینده ایران!

/-------/نقش ماندلا در جهانی شدن ubuntu/من هستم به خاطر تو/ انسانیت، وظیفه و بدهی هر کسی به دیگری است / ویدیو و توضیح
/---/داستان کوتاه: معجزه امامزاده اکبر، و تخلیه بار کمپرسی..!




برای اینکه بدانید در اعماق مغز خامنه ای چه می گذرد، این حدیث را بخوانید!

$
0
0
در ایام نوجوانی، یک همکلاسی داشتم که پدرش یکی از روحانیون مشهور بود و کلا از خانواده بسیار مذهبی بر می خواست.
بر حسب اتفاق، او را در حال انجام عملی یافتم که از نظر مذهبی، گناه بزرگی محسوب می شد(آنهم از دید نوجوانان)، و چون از او پرسیدم که چگونه ممکن است او به عنوان یک فرد مذهبی، به چنین گناهی دست یازد، او در پاسخ گفت: «بعد از هر گناه، من فلان حدیث را چهل بار می خوانم، و گناهم پاک می شود..!»
این اتفاق، یکی از اولین جرقه هایی بود که در ذهن من زده شد، تا به حقانیت دین اسلام شک کنم، و با دیده راستی آزمایی به آن بنگرم!
براستی، چگونه ممکن است یک فرد مذهبی، به هر گناهی دست بزند!؟
شاید این سوال بارها در ذهن شما جرقه زده باشد، چگونه است که آخوندهایی مانند خامنه ای یا دیگر روحانیون حاکم بر رژیم، اینچنین جنایت می کنند، و خون مردم را می ریزند؟!
خصوصا  وقتی می بینیم، بسیاری از این جنایت ها، مثلا دستور به تجاوز به زندانیان سیاسی در کهریزک، حتی با دستورات اسلامی نیز در تناقض است و گناه بزرگی محسوب می شود!
یا مثلا، چگونه است که برخی از افراد مذهبی و حاضر در رژیم، به هر جنایتی دست می زنند، اما حتما برای نماز جمعه حاضر می شوند؟!
برای یافتن پاسخ، باید دنیا را از دریچه چشم خامنه ای و دیگر حاکمان این رژیم اسلامی دید.
همانطوری که می دانید، حدیث های پیامبر، نزد مسلمانان بسیار معتبر است، و دست کمی از خود قران ندارد.
در این حدیث، می بینیم که چنین افرادی، تصور می کنند تنها با زدن عطر، و شرکت در مراسم نماز جمعه، تمامی گناهانی که در هفته گذشته انجام داده اند، بخشیده می شود! حدیث را بخوانید:
سلمان فارسي رضى الله تعالى عنه روايت مي كند كه نبي اكرم صلى الله و عليه و سلم فرمودند: «هركس، روز جمعه غسل كند و حتي المقدور، خود را پاكيزه نمايد و از روغن يا مواد خوشبويي كه در اختيار دارد، استفاده كند. سپس، براي نماز جمعه برود و در مسجد نيز از روي شانه هاي مردم، عبور نكند و آنچه برايش مقدّر شده است، نماز بخواند و با دقت و رعايت سكوت، به خطبه امام، گوش فرا دهد، تمام گناهانش از جمعه قبل تا اين جمعه، بخشيده خواهند شد».(بخارى:883)

 
ـ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رضى الله تعالى عنه قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ كريم صلى الله و عليه و سلم: «لا يَغْتَسِلُ رَجُلٌ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَيَتَطَهَّرُ مَا اسْتَطَاعَ مِنْ طُهْرٍ وَيَدَّهِنُ مِنْ دُهْنِهِ، أَوْ يَمَسُّ مِنْ طِيبِ بَيْتِهِ ثُمَّ يَخْرُجُ فَلا يُفَرِّقُ بَيْنَ اثْنَيْنِ، ثُمَّ يُصَلِّي مَا كُتِبَ لَهُ، ثُمَّ يُنْصِتُ إِذَا تَكَلَّمَ الإِمَامُ، إِلا غُفِرَ لَهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجُمُعَةِ الأُخْرَى». (بخارى:883)
این حدیث معتبر، تنها یک نمونه است، ده ها نمونه از احادیث اینچنینی وجود دارد، احادیثی که هر کدام به تنهایی، می تواند توجیه گر صدها جنایت باشد...! 
نکته وحشتناک ماجرا اینجاست، که تعالیم دینی می تواند باعث شود این اشخاص، دیگر عذاب وجدانی نداشته باشند! مثلا هنگام شکنجه دادن یک زندانی سیاسی، دیگر حتی عذاب وجدان هم جلوی اعمال آنها را نمی گیرد، چه آنکه از یک طرف، تصور می کنند باید دستورات الله را انجام دهند، و عذاب وجدانی ندارند، از طرف دیگر، حتی همان دستورات الله را نیز می توانند زیر پا بگذارند...!


 نوشته دیگر امروز:

آقای اصلاح طلب! این سو استفاده از اعلامیه حقوق بشر است، اگر موسوی را از این حقوق بهره مند بدانید، اما پیمان عارفی را نه! 

خواندن این نوشته را نیز توصیه می کنم:
 پژوهشی بر عملیات کربلای پنج/ هموطنم، این تصویر روباه بنفش است، هنگام صدور دستور قتل عام شصت و پنج هزار نفر ایرانی! 

نوشته های چند روز اخیر این وبلاگ: 
/---------آهای ملتی که برای سخنرانی و تصویب نظر روحانی در سازمان ملل، بندری می رقصید...! بعدا نگویید کاش دستم شکسته بود...!
/-----------/
هشدار!/ هموطن جداشده از اسلام! آتئیست عزیز! مراقب باش که مانند سران رژیم اسلامی رفتار نکنی...!

/----------/رژیم، موفق به صدور انقلاب اسلامی نشده، لذا فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کند...!

/-------چگونه می توان برای لغو اعدام تلاش کرد، وقتی که قصاص و آدم کشی، جزو جداناشدنی اسلام است و هنوز برای تکریم اسلام تلاش می کنند؟!


/-----------/در ستایش فعالان سیاسی پناهنده: هموطنان آزاده ای که تن عزیز خود را شمع آجین کرده اند برای آینده ایران!

/-------/نقش ماندلا در جهانی شدن ubuntu/من هستم به خاطر تو/ انسانیت، وظیفه و بدهی هر کسی به دیگری است / ویدیو و توضیح
/---/داستان کوتاه: معجزه امامزاده اکبر، و تخلیه بار کمپرسی..!





نبود فرهنگ پرسشگری، ایران را به شوره زاری برای رشد دمکراسی تبدیل می کند...!

$
0
0
چالش، پژوهش و پرسشگری، سنگ بنای دمکراسی:  
به چالش کشیدن گفته  ها و نظرات دیگران، سنگ بنای دمکراسی را رقم می زند، چه آنکه باعث می شود سره از ناسره تمیز داده شده و مشخص شود که کدام سخن درست و کدام سخن نادرست است.
پر بیراه نیست اگر بگوییم که وجه تمایز دمکراسی، ایجاد فضای لازم برای نقد سخن دیگران است، تا بهترین سخن مشخص شود و بهترین تصمیم گرفته شود.
آزادی بیان به خودی خود، ارزش خاصی ندارد، زمانی این آزادی ارزش پیدا می کند که نخست قدر دانسته شود، و سپس از آن استفاده بهینه شود.
رای گیری و انتخابات، مظهر دمکراسی است، اما اگر افراد و سخن آنها به چالش کشیده نشوند، و نقد نشوند، انتخاب مردم، انتخاب آگاهانه و درستی نخواهد بود، و اصولا ارزش رای آنها و کل مراسم رای گیری به زیر سوال رفته است! نمونه اخیر آن انتخابات مصر است.
از آن گذشته، برای پاسداشت دمکراسی، لازم است که شهروندان و رای دهندگان، اتفاقات روز را به دقت زیر نظر بگیرند، و هر رخدادی را به چالش بکشند، و اجازه ندهند که منتخبین مردم، از رای آنها و وکالتی که بر دوش گرفته اند، سو استفاده کنند.
دمکراسی را باید به اتومبیلی گران قیمت و بسیار کارآود تشبیه کرد، و این اتومبیل، تنها به شرط  اینکه به صورت روزانه مورد تعمیر، بهسازی قرار گیرد، کارآمد است و می شود با آن مسافرت کرد،  و اگر به آن اتومبیل رسیدگی نشود، از کارایی ساقط می گردد.
نسبت این پرسشگری و چالش کشیدن رخدادها های روزمره و نظرات سیاستمداران به دمکراسی، به مانند تعمیر و بهسازی، به آن اتومبیل گرانقیمت و کارآمد است.
اگر مشارکت مردم در دمکراسی تنها به رای دادن کورکورانه ختم شود، دمکراسی (که یک نظام کارآمد است)، از کارایی ساقط خواهد شد.
بارها به این نکته اشاره شده است که بدون مشارکت فعالانه مردم در عرصه انتخابات و پس از آن، دمکراسی معنایی نخواهد داشت، تا زمانی که مردم، نامزدهای انتخابات و نظرات آنها را به چالش نکشند و به شکل عمیقی مورد پرسش گری قرار ندهند، و از طرفی، با تیزبینی، اتفاقات روزمره را مورد بررسی و تردید قرار ندهند، دمکراسی شکل نخواهد گرفت و کارآمدی لازمه را نخواهد داشت.
به یاد داشته باشیم، اکثر سیاستمداران، آدم های فاسدی هستند (!) و اصولا سیاستمداران به شدت مستعد سواستفاده از قدرت هستند، تنها عامل بازدارنده، حضور مردم در عرصه است. مثلا اگر سیاستمداران رای بیاورند و ببیند که  دیگر بر قدرت آنها نظارتی نیست، احتمال زیادی وجود دارد که از قدرت خود سو استفاده کنند! اما اگر همین سیاستمداران ببیند که در صورت سو استفاده از قدرت، با واکنش جدی مردم روبرو خواهند شد و مردم در عرصه حضور دارند، دیگر جرات سو استفاده را نخواهند یافت.

فرهنگ ایرانی و بستر دمکراسی:
فرهنگ ایرانی، فرهنگی «ناپرسا» است، و شوربختانه در این فرهنگ، پرسشگری و چالش گفته های دیگران، جایگاه لازمه را ندارد.
شاید مظهر این «نبود پرسشگری» را باید در در سیستم آموزشی کنونی ایران یافت، چه آنکه تا پایان دوره دوازده ساله دبیرستان، دانش آموزان ایرانی، هیچ تولید فکری ندارند و تنها به از بر کردن (حفظ کردن) و یادگیری مطالب ارایه شده اکتفا می کنند. اگر بخواهیم با قاطعیت بگوییم، تنها تولید فکری دانش آموزان ایرانی در این دوره طولانی دوازده ساله، به زنگ های انشا خلاصه می شود!
یعنی جز انشاهای تکراری، دانش آموزان ایرانی، هیچ پژوهش انجام نمی دهند و خودشان هیچ محصولی را تولید نمی کنند. 
این روند غلط حتی در دانشگاه ها نیز ادامه می یابد،  و گزافه نیست اگر ادعا کنیم حتی تا مقطع لیسانس نیز، ما شاهد این روند غلط هستیم و دانشجویان ما، حتی با روند تحقیق و یا تفکر انتقادی، آشنا نیستند...!
اگر از چند دانشگاه خوب کشور صرف نظر کنیم، و به دانشگاه های معمولی ایرانی سری بزنیم، می توانیم ببینیم که حتی پایان نامه دانشجویان فوق لیسانس بسیاری از دانشجویان، ملغمه ای از ترجمه چند مقاله خارجی است و خود دانشجو، به خودی خود، هیچ کار پژوهشی انجام نداده است، و تنها در مقطع دکتری است که می بینیم پایان نامه ها، اندکی شکل پژوهشی به خود می گیرد.
اگر به سیستم آموزشی کشورهای غربی و یا ژاپن نگاهی بیاندازیم، شگفت زده می شویم، چه آنکه می بینیم دانش آموزان با  نگرش پژوهشی از سنین بسیار پایین آشنا می شوند.

دیدگاه انتقادی و جایگاه آن در فرهنگ ایرانی:
در این نوشته، به تفضیلدرباره دیدگاه انتقادی توضیح داده ام.
به صورت خلاصه، دیدگاه انتقادی یعنی روشی منطقی برای ارزیابی و جمع آوری اطلاعات. یک انسان با اندیشه انتقادی، هر ادعای را براحتی نمی پذیرد، هنگامی که با یک ادعای جدید مواجه شد، ابتدا به دنبال علت های آن می گردد، سپس وارد مرحله حدس زدن و یافتن بنیادهای ادعای مطرح شده می گردد.
این روش اندیشیدن، در فرهنگ ایرانی، جایگاه شایسته خود را ندارد. علت نیز آن است که اگر حاکمان مذهبی و یا ملایان این دیدگاه را به کودکان بیاموزند، آن کودک دیگر حاضر به پذیریش خرافه های دینی آنها نخواهد بود.

نقش دین:
پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم که دین اسلام در ایجاد این وضع اسفناک، نقش قابل توجهی داشته است. چالشگری و پرسیدن، یک تابو در تمامی ادیان است، بماند که دین اسلام، تندترین برخورد را با افراد پرسشگر می کند. شاید بهترین مثال، وجود مجازات مرگ برای کسانی باشد که دین خود را عوض می کنند و یا به راستگویی پیامبر اسلام، شک می کنند! (توضیح درباره ارتداد)
در فرهنگ اسلامی، پرسشگری یک «تبو»است، و پژوهش زشت انگاشته می شود، چه آنکه دکانداران دین، خوب می دانند که پژوهش برای دین به مانند سم است، و اگر شهروندان شروع به پژوهش کنند، گروه گروه از دین خارج می شوند و آن دین، با انقراض روبرو می شود.

چرا فرهنگ ایرانی، مستعد رشد فرقه ها است؟!
فرهنگ ایرانی، به شدت مستعد رشد فرقه ها است، چه آنکه بیعت کورکورانه، و دنباله روی چشم بسته، سنگ بنای فرقه ها را به وجود می آورد.
اصولا تا زمانی که افراد، حاضر نشوند کورکورانه به دنبال یک شخص حرکت کنند، و چشم بسته به اطاعت از او بپردازند، و به خود اجازه ندهند که او را به چالش بکشند، فرقه ها شکل نخواهند گرفت.
اینگونه است که می بینیم در فرهنگ ایرانی، به شدت امکان رشد فرقه ها وجود دارد، و می توانیم ببینم که چگونه فرقه هایی مانند مجاهدین خلق شکل می گیرند و به حیات خود ادامه می دهند.
در این میان، وجود فرقه های جدیدالتاسیس، خطر گسترده ای را برای جامعه ایرانی رقم می زند. افرادی مانند م. ایلیاد،و یا فرقه های دیگری که هر کدام بین چند صد تا چند هزار نفر پیرو دارند، و خطر گسترده ای را برای آینده جامعه ایرانی به همراه دارد.

خاتمه:

روش برون رفت از این معضل، نخست تغییر سیستم آموزشی، و سپس تلاش برای روشنگری در میان اقشار مختلف جامعه است. 

حل این مشکل، نیاز به زحمت بسیار دارد، یک کار فرهنگی دراز مدت است و باری است که بر دوش نسل جوان ایرانی قرار دارد.
Alice Wellington Rollins: "The test of a good teacher is not how many questions he can ask his pupils that they will answer readily, but how many questions he inspires them to ask him which he finds it hard to answer." 

چند نوشته اخیر این وبلاگ:

حاشیه دستور روحانی برای مبارزه با فساد!/ هر هشت سال، یک دزد جدید می آید و فریاد «دزد را بگیرید» سر می دهد؟!

$
0
0
در اخبار آمده بود که حسن روحانی، دزد کلید دار، دستوری ویژه برای مبارزه با فساد مالی را صادر کرده  است!

شورای امنیت ملی، یکی از مراکز اصلی رانت خواری بوده است، و خود روحانی، به عنوان یکی از کسانی که مدتها در آنجا کار می کرده، آلوده به صد فساد است! اصولا، این یک واقعیت است؛ کسی که از ابتدای شکل گیری این نظام جنایت و غارت، مسئول و نماینده مجلس بوده است، به صد جور فساد آلوده است! حال چنین شخصی، دستور به مبارزه با فساد می دهد...!

چه بر سر ما آمده است؟!

ما را چه شده است؟!

هر هشت سال، یک دزد جدید می آید، و مدعی مبارزه با فساد مالی دزد قبلی است؟! این دیگر حافظه تاریخی نیست، همین هشت سال پیش بود که احمدی نژآد، با شعار مبارزه با فساد رییس جمهور شد! قابلمه غذایش را از خانه می آورد که مبادا از اموال بیت المال غذا بخورد؛ اما دیدیم که سرآمد همه دزدها بود.

حال یک دزد دیگر از راه آمده، و مدعی مبارزه با دزد قبلی است؟!

این دیگر نیازی به حافظه تاریخی ندارد، همین هشت سال قبل بود...!

نوشته دیگر امروز این وبلاگ:


چند نوشته اخیر این وبلاگ: 

حدیث پیامبر اسلام: کسی که از اسهال بمیرد، شهید است...!

$
0
0
کور بشوم اگر دروغ بگویم! این حدیث واقعی از پیامبر مسلمانان است. منبع آن نیز کتاب صحیح البخاری است، و شماره حدیث نیز در زیر آمده است.

1353از ابوهریره ـ رضى الله عنه ـ روایت شده است که پیامبرصلى الله و عليه و سلم فرمودند: «شهیدان پنج نوع هستند: (1) کسی که به طاعون و وبا فوت کرده است؛ (2) کسی که به درد شکم و اسهال فوت کند؛ (3) کسی که در آب غرق شود؛ (4) کسی که زیر آوار بماند؛ (5) شهید در راه الله. متفق علیه است 

1353- عنْ أبي هُرَيْرةَ، رضي اللَّه عَنْه، قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: «الشُّهَدَاءُ خَمسَةٌ: المَطعُونُ، وَالمبْطُونُ، والغَرِيقُ، وَصَاحبُ الهَدْم وَالشَّهيدُ في سبيل اللَّه» متفقٌ عليهِ.[خ (2829)، م (1914)].


حال سوالی که برای اینجانب پیش آمده این است، اگر کسی به علت زیاده روی در نوشیدن تکیلا یا عرق سگی، به اسهال دچار شود، و بعد از خواندن احادیث اینچنینی از خنده بمیرد، آیا باز نیز شهید محسوب می شود یا خیر؟! 

ضمنا، طبق حدیق فوق، جک (مسافر کشتی تایتانیک) نیز که در اقیانوس غرق شد، شهید محسوب می شود...!

حال سوال بعدی این است، الان که دیگر طاعون تا حدی کنترل شده است، نمی شود قربانیان بیماری ایدز را شهید حساب کرد!؟  

آقای اصلاح طلب! این سو استفاده از اعلامیه حقوق بشر است، اگر موسوی را از این حقوق بهره مند بدانید، اما پیمان عارفی را نه! 

خواندن این نوشته را نیز توصیه می کنم:
 پژوهشی بر عملیات کربلای پنج/ هموطنم، این تصویر روباه بنفش است، هنگام صدور دستور قتل عام شصت و پنج هزار نفر ایرانی! 

نوشته های چند روز اخیر این وبلاگ: 
/---------آهای ملتی که برای سخنرانی و تصویب نظر روحانی در سازمان ملل، بندری می رقصید...! بعدا نگویید کاش دستم شکسته بود...!
/-----------/
هشدار!/ هموطن جداشده از اسلام! آتئیست عزیز! مراقب باش که مانند سران رژیم اسلامی رفتار نکنی...!

/----------/رژیم، موفق به صدور انقلاب اسلامی نشده، لذا فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کند...!

/-------چگونه می توان برای لغو اعدام تلاش کرد، وقتی که قصاص و آدم کشی، جزو جداناشدنی اسلام است و هنوز برای تکریم اسلام تلاش می کنند؟!


/-----------/در ستایش فعالان سیاسی پناهنده: هموطنان آزاده ای که تن عزیز خود را شمع آجین کرده اند برای آینده ایران!

/-------/نقش ماندلا در جهانی شدن ubuntu/من هستم به خاطر تو/ انسانیت، وظیفه و بدهی هر کسی به دیگری است / ویدیو و توضیح
/---/داستان کوتاه: معجزه امامزاده اکبر، و تخلیه بار کمپرسی..!




روحانی، آزادی خواهان ایرانی را مزدور خواند! هموطنی که رای دادی، راهت را مشخص کن، یا با آزادی خواهان هستی یا با رژیم!

$
0
0
حسن روحانی، دکترای تقلبی، با وقاحت و بی شرمی تمام، آزادی خواهان ایرانی که بعد از انتخابات نمایشی و تقلبی، به خیابان آمده بودند را مزدور بیگانه خوانده است.

رادیو فرداگزارش کرده است:

حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران در مورد راهپیمایی روز ۹دی گفته است، ﻣﺮدم در آن روز ﺑﺮای ﺣﻤﺎﯾﺖ از ﺟﻨﺎﺣﯽ ﺧﺎص ﺑﻪ ﻣﯿﺪان ﻧﯿﺎﻣﺪﻧﺪ، بلکه ﭼﻮن اﺣﺴﺎس ﮐﺮده ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﻪ ﻓﺮھﻨﮓ ﻋﺎﺷﻮرا اھﺎﻧﺖ ﺷﺪه و بیگانان قصد دخالت در حوزه های اخلاقی و اعتقادی آنها را دارند، و برای حمایت از انقلاب و رهبری در آن اجتماع شرکت کردند.
برای آن دست آدم های کلاش و دو رویی که تلاش می کنند حرف روحانی را عوض کنند و مدعی شوند که روحانی چنین نگفته است، ذکر این نکته ضروری است که روحانی به صراحت گفته است: «بیگانگان قصد دخالت در حوزه های اخلاقی آنها را دارند» و طبیعی است که وقتی تظاهرکنندگان  و آزادی خواهان ایرانی را بیگانه و یا آلت دست بیگانه می خواند، به صورت غیر مستقیم به آنها صفت مزدوری می دهد! 

بسیاری از هموطنان ایرانی، تنها از سر ناچاری و به دلیل وجود گزینه بد و بدتر، و به منظور نشان دادن مخالفت خود با خامنه ای، در انتخابات نمایشی شرکت کردند و به روحانی نیز رای دادند.

هر چند شرکت در انتخابات، یک اشتباه مهلک بود و تنها نتیجه اش، خرید مشروعیت برای رژیم جنایتکار آخوندی بود، اما اکنون این رای دادن، وارد مرحله جدیدی شده است.

با توهین مستقیم حسن روحانی به جانباختگان راه آزادی میهن، کسانی که به او رای داده اند، باید تکلیف خود را مشخص کنند؛ یا باید در مسیر روحانی و رژیم خونخوار ایران باشد، یا اینکه هم مسیر آزادی خواهان ایرانی باشند.

بعد از این توهینی که روحانی به آزادی خواهان ایرانی کرده است، حمایت مجدد از او، به معنای بی حرمتی به تمامی جنبش آزادی خواهی ایران است.

توهین حسن روحانی، یک واقعه مهم است، به یاد بیاورید که چطور اصلاح طلبان از حسن روحانی حمایت کرده اند، و چگونه حسن روحانی به آزادی خواهان ایرانی بی حرمتی کرده؛ و در جمع بندی، می توان دید که چگونه اصلاح طلبان، دشمن جنبش آزادی خواهی ایران هستند.


چند نوشته اخیر این وبلاگ: 

حضور قاتل کهیزک، طه طاهری، در مراسم ختم مادر ظریف! / همه شریعتمداری را دیدند، اما قصاب اصلی را ندیدند...!

$
0
0
این مراسم های خانوادگی یا احساسی، مکان خوبی است تا شخصیت واقعی اصلاح طلبان و یا افراد دو رو، مشخص شود.
مثلا هنگام برگزاری مراسم جشن پیروزی حسن روحانی، می بینم که جنایتکاری مانند فلاحیان، شرکت کرده است:

همانطوری که می دانید، چند روز قبل، مادر ظریف، وزیر امور خارجه ایران درگذشته است و صد البته که مراسم ختم یکی از سران رژیم، یک مراسم معمولی نیست، و باید از نظر سیاسی نیز مورد توجه قرار گیرد.
برخی از  جنایتکاران این نظم جنایتکار، شناخته شده هستند، چون شریعتمداری، و برخی دیگر، چندان شناخته شده نیستند! حسین شریعتمداری، یکی از بدنام ترین افراد شناخته شده این رژیم است، که در مراسم ختم مادر ظریف شرکت کرده است.
حضور شریعتمداری، واکنش برخی را برانگیخته است، اما واقعیت این است که حسین بازجو، جنایتکاری که مستقیما در شکنجه برخی از روشنفکران ایرانی دست داشته است، در مقابل یکی دیگر از جنایتکاران حاضر، یک فرشته به حساب می آید...!!
این جنایتکار، که در عکس فوق، با دایره قرمز مشخص شده، تروریست معروف، و جنایتکار خطرناک، طه طاهری (با نام واقعی صدرالسلام) است.
طه طاهری، بازجوی وزارت اطلاعات است، که در میان حزب الله لبنان، به عنوان مهندس شناخته می شود، اما وقتی فعالان سیاسی ایرانی با نام او آشنا شدند که پای او در کهریزک به وسط کشیده شد!
طه طاهری، شخصیت اصلی است که در انتقال معترضان به تقلب در انتخابات، به شکنجه گاه کهریزک نقش داشته است، و بنا به گفته نجات یافتگان، به صورت مستمر در آن شکنجه گاه حاضر می شد و به شکنجه جوانان قهرمان و آزادی خواه ایرانی می پرداخت.
حال وقتی این ماجرا دردناک می شود که می بینیم برخی از فعالان سیاسی که خود را مخالف خامنه ای قلمداد می کنند، به طرفداری از ظریف برخواسته اند...!
شرکت طه طاهری در این مراسم، تنها نشان می دهد چه رابطه عمیقی بین ظریف و این شکنجه گر وجود دارد.
براستی، مردم ایران را چه شده است؟! چگونه است که در مقابل این جنایات، نه تنها چشم بسته اند و دهان دوخته اند، بلکه برای صفحه فیسبوکی ظریف لایک می زنند و برای چنین جنایتکارانی دست می زنند..!

ما را چه شده اسـت!؟

دو نوشته دیگر امروز این وبلاگ:
چند نوشته اخیر این وبلاگ: 

آقای خامنه ای! معتادها،قربانی نظام جنایتکار تو، و بیمار هستند! شکنجه معتادان را متوقف کنید!جلوی قاچاق سپاه را بگیرید!

$
0
0
هر چه نظام اسلامی را با نظام هیتلر بیشتر مقایسه کنید، شباهت های بیشتری را می بینید.

شاید یکی از مهمترین شباهت های هیتلر به خمینی (و یا خامنه ای)، وجود گروه های فشار و خشنی است که به عنوان داوطلب، و تحت نظر آنها به هر جنایتی دست می زنند و این دیکتاتورها، از قبول مسئولیت کار آنها، سر باز می زنند.

هیتلر گروهی تندرو و خشن به نام "پیراهن قهوه ای ها"داشت، که وظیفه بر هم زدن تجمعات، و یا کشتن مخالفان را بر عهده آنها گذارده بود، و خامنه ای، گروهی به نام بسیجی دارد.

دیگر شباهت اساسی دیکتاتورها، وجود اردوگاه کار اجباری است.

اصولا، برخورد گله ای و دسته جمعی با انسان ها، و رفتار غیر انسانی با تعداد زیادی از آنها، یکی از ویژگی های بارز دیکتاتورها است.

چند روز اخیر، اخبار تکان دهنده و آزار دهنده ای از ایران به گوش می رسد که پشت آدمی را به لرزه در می آورد. خبر فعالیت کمپ های ترک اعتیاد اجباری و جنایاتی که به صورت نظام یافته و روزمره در آنجا رخ می دهد، هر انسانی را وحشت زده می کند.


"روزنامه شرق اخیرا طی گزارشی تکان دهنده در گفتگو با شاهدان عینی که در کمپ ترک اعتیاد شفق مورد درمان قرار گرفته بودند، از مرگ ۵۳ نفر از معتادین متجاهر، به دلیل ابتلا به اسهال خونی خبر داده است.در پی انتشار این گزارش، روز دوشنبه هفته جاری رسانه های دولتی از تعطیلی موقت این مرکز بازپروری معتادان مواد مخدر خبر دادند؛ مرکزی که در طی سال های اخیر بدون مجوز به فعالیت خود ادامه می داد. تاکنون بیش از پنج هزار معتاد برای ترک اعتیاد اجباری، به این مرکز منتقل شدند که هیچ گونه سرویس های بهداشتی و حمام مناسبی در آن وجود ندارد و همین طور مرکز مربوطه سیستم گرمایشی و حتی آب تصویه شده برای آشامیدن نداشته است؛ که وجود یکی از این عوامل به تنهایی به غیر استاندارد بودن این محل دلالت می کند و در گزارش روزنامه شرق و سخنان مسئولین وزارت بهداشت بارها تکرار شده است. در کنار این موارد، ضرب و شتم بیماران، عدم رسیدگی پزشکی به ایشان و عدم اجازه ورود به بازرسان وزارت بهداشت از دیگر اقدامات فراقانونی مسئولین کمپ بوده است."

توجه به نکات ذیل، ضروری است:

-          معتاد، مجرم نیست! معتاد تنها یک بیمار است که به دلیل کمبودهای عاطفی یا اجتماعی، قربانی اعتیاد به مواد مخدر شده است.
-          هیچ جای دنیا، به زور شکنجه و کتک کسی را مجبور به ترک اعتیاد نمی کنند، چون اصولا این روش جواب نمی دهد!
-          معتاد نیز مانند دیگر انسان ها، از حقوق انسانی مشخصی بر طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر برخوردار است و نباید مورد شکنجه و بد رفتاری قرار گیرد.
و در نهایت، نکته ای که آدمی را آزار می دهد، این است که اصولا این معتادان، خود قربانی این نظام جنایتکار هستند. 

وقتی خامنه ای با این فساد مالی عظیم، اقتصاد کشور را به نابودی کشانده، و جوانان از کار، تفریح و روابط انسانی با جنس مخالف محروم هستند، به شدت در خطر اعتقاد قرار می گیرند.

از طرف دیگر، افسردگی ناشی از جنایات این رژیم، باعث شده که درصد اعتیاد به شدت افزایش یابد.

در کشورهای متمدن، هیچ گاه معتادان را هدف مبارزه با اعتیاد قرار نمی دهند، چون به خوبی می دانند که معتادان، تنها قربانی این بلای خانمان سوز هستند، و دولت ها، تمامی تلاش خود را برای مبارزه و دستگیری قاچاقچیان به کار می بندند.

حال در ایران، سپاه با بیشرمی تمام، کنترل مافیای مواد مخدر را به دست گرفته است، و این نظام جنایتکار، به جای مبارزه با قاچاقچی اصلی، به بد رفتاری با قربانیان روی آورده است.

این سه مطلب مرتبط را نیز بخوانید:

2.      سپاه پاسداران: ساقی بین المللی و رسمی مواد مخدر...! /قدم بعدی، مدیریت فاحشه خانه و فروش ژتون توسط فرماندهان سپاه!

 


3.      چرا و چگونه سپاه به قاچاق مواد مخدر به داخل ایران و اروپا می پردازد؟ چرا ج.ا. این اجازه را به سپاه می دهد ؟


چند نوشته دیگر اخیر این وبلاگ:
چند نوشته اخیر این وبلاگ: 

آرش سیف الهی، دلاوری که در اوج تاریکی روشنگری می کرد، اصلاح طلب نیست و حامی ندارد، در بند رژیم است، فراموشش نکنیم!

$
0
0
نقد اسلام شجاعت بسیاری می طلبد، چه آنکه رژیم به وحشیانه ترین روش به سرکوب افراد روشنگر می پردازدو هزینه بسیاری دارد. اما هستند شجاعانی که پاشنه آشیل رژیم را شناسایی کرده اند، و برای رسیدن به دمکراسی و آزادی، اسلام را نقد می کنند.

این رژیم جنایتکار، بر ستون های اسلام بنا شده است، و تا زمانی که اسلام و ملا، مقدس تلقی شوند، هیچ فعالیت آزادی خواهانه ای به هدف نمی رسد و موثر مواقع نمی شود.

تنها بوسیله نقد اسلام است که بنیان رژیم به لرزه در می آید و پایه های دمکراسی در ایران، قوام می یابد.
یکی از این افراد شجاع، آرش سیف الهی است، انسان آزاده و شجاعی که اکنون دستگیر شده و اکنون در بند است.

در سایت اخبار روزآمده است:
اخبار روز - گزارش دریافتی: آرش سیف الهی که با نام مستعار آرش تفرشی در وبلاگ و برگه فیس بوک "نقد قرآن "می نوشت، در تاریخ 8 اردیبهشت 1391 توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده و بعد از طی مراحل بازجویی در بند 209 اطلاعات به زندان رجایی شهر و سپس به بند 350 زندان اوین منتقل شده است.از زمان دستگیری نامبرده تاکنون وبلاگ "نقد قران"و همینطور برگه فیس بوک با نام "وبلاگ نقد قران"با داشتن حدود 20.000 لایک، از کنترل و دسترس او خارج و توسط مامورین وزارت اطلاعات مدیریت و به روز می شود.


آرش سیف الهی، دلاوری که در اوج تاریجی، شمع به دست گرفته بود و شجاعانه به روشنگری می پرداخت، اکنون در بند است...! لطفا به یاد داشته باشید که او هیچ حامی و پشتیبانی ندارد! او اصلاح طلب نیست که توپخانه اصلاح طلبان، در صدد قهرمان سازی از او بر آید، و تنها حامی او، من و شما هستیم.

این رفتار زننده حکومت دینی، تنها نشان می دهد که تا چه حد پایه های این رژیم سست است، چون تنها با تایپ چند کلمه بر روی کیبورد، اینچنین به لرزه می افتد.

سوالی که قبل از همه چیز، به ذهن آدمی خطور می کند، این است که اگر اسلام یک دین الهی است و خدایی نیز وجود دارد، چرا باید در جواب طرح سوال و نقد دین، سوال کننده به بند کشیده شود، شکنجه شود و با خطر مرگ دست و پنجه نرم کند؟!

البته این رفتار حکومت اسلامی، بر گرفته از تعالیم اسلام است، و بار اولی نیست که این رفتار رخ داده است.
در تاریخ صدر اسلام ما شاهد این هستیم که بنا به دستور پیامبر اسلام، چندین انسان تنها به جرم انتقاد از او، به وحشیانه ترین حالت ممکن، کشته می شودن. به عنوان مثال، چند نمون آنرا در زیر می آوردم:

-          ابوعفک، که مرد بسیار پیری بود، تنها به دلیل سرودن یک شعر طنز علیه محمد، با شکنجه بسیار کشته می شود! منبع:   the sirat rasul allah (the life of the prophet of god), by ibn ishaq (1), page 675:
-          کعب بن اشرف :کعب تنها چند شعر علیه محمد سروده بود، اما به دستور محمد پیامبر، به بدترین وجهی ترور شد. (منبع: صحیح بخاری)
-          عبدالله بن أُبّی بن سلول العوفی :این شخص صرفا به دلیل اینکه به زنان محمد تهمت زده بوده، بنا به دستور شخص محمد، کشته می شود. (منبع: صحیح بخاری شماره 462)

ضمنا، صفحه  فیسبوکی زیر، اکنون در اختیار رژیم است، لطفا موارد امنیتی را رعایت کنید و با نویسندگان آن تماس نگیرید:
https://www.facebook.com/alcorana.blogspot
https://alcorana.blogspot.com

البته این صفحات جدید، متعلق به افراد دیگری است و بعد از ناپدید شدن آرش، ایجاد گردیده است و همچنان فعالانه، راه آرش ر ا ادامه می دهند و به نقد قران مشغول هستند: 

https://www.facebook.com/al.coranaa
 چند نوشته اخیر این وبلاگ:


نامناسب برای کودکان/ داستان کوتاه و طنز/محاکمه حجت السلام ریچاد داوکینز گ(...!) در محکمه الهی!

$
0
0
چند کتاب آخر خداناباور معروف، پرفسور ریچارد داوکینز، مثل بمب در دنیا ترکیده بود و آبرو برای ادیان باقی نگذاشته بود، تا اینکه کتاب آخر او منتشر شد.
چند روز بعد از انتشار کتاب آخر او، موجی از تنش و خشونت خاورمیانه و حتی بخش هایی از اروپا را فرا گرفت. او با آوردن دلایل علمی متعدد، نشان داده بود که پیامبر اسلام دروغ گو بوده است، و این باعث اعتراض مسلمین شده بود...!
در کراچی و اسلام آباد، مسلمانان به قصد آتش زدن سفارت انگلیس و آمریکا، به آنجا حمله کردند، اما با مقاومت ارتش پاکستان عقب رانده شدند، اما داستان در ایران متفاوت بود، افسران پلیسی که وظیفه حفاظت از سفارت خانه کشورهای اروپایی را داشتند، خودشان در ردیف اول بسیجی ها قرار گرفته بودند...!
سفارت انگلیس، دانمارک، آلمان و بلژیک در تهران طعمه آتش سوزی شد، و البته بسیجی ها که آدرس سفارت هلند را اشتباه یادداشت کرده بودند، سفارت کشور مسلمان سودان را نیز به آتش کشیدند!
در افغانستان، مسلمانان معترض، اعضای گروه پزشکان بدون مرز را سر بریدند، و تمامی مزارع خود را به استثنای مزارع خشخاش، به آتش کشیدند.
وضع در کشورهای عربی نیز چندان بهتر نبود! در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، مسلمانان به نشانه اعتراض، تمامی اتومبیل های ساخت آلمان را که در خیابان ها وجود داشت، آتش زدند. البته برخی از منابع خبر دادند که خود شرکت های آلمانی، چند نفر را اجیر کرده بودند تا از شلوغی استفاده کنند و ماشین ها را به آتش بکشند، که اعراب بعدا مجددا مجبور به خرید ماشین ها بشوند...!
در امارات و قطر و عربستان، مسلمانان به نشانه اعتراض، کارگرها و مستخدم های خود را به باد کتک گرفتند، و اینقدر این کار را ادامه دادند تا اینکه بالاخره شیخ الازهر فتوایی صادر کرد و به مسلمان یادآوری کرد که این کارگران بیچاره، خودشان ها مسلمان هستند و در نوشتن این کتاب، هیچ تقصیری ندارند...!

 از آن طرف، ریچارد داوکینز با دمش گردو می شکست! فروش کتاب او پنجاه برابر شده بود و در عرض دو هفته، بیست میلیون دلار به جیب زده بود، اما شادی او چندان دوامی نیافت. چون آیت الله خامنه ای که دنبال این بود تا خودش را به عنوان رهبر مسلمین جهان جا بزند و در اذهان عمومی معرفی کند، فتوای قتل ریچارد داوکینز را صادر کرد.
هنوز ساعتی از صدور این فتوا نگذشته بود که یک نفر از اعضای حزب الله لبنان، بر طبق این دستور الهی، با چاقوی آشپزخانه به داوکینز حمله کرد، هر چند که پلیس سعی کرد جلوی او را بگیرد، اما او موفق شد با چاقو، ضربه ای کاری به داوکینز وارد کند؛ البته فرد لبنانی هدف گلوله پلیس قرار گرفت و کشته شد.
متاسفانه چاقو، به باسن ریچارد داوکینز وارد شد، و بشدت به عضله های اسفنگتر ریچارد، آسیب وارد کرد، و خلاصه ریچارد، در بیمارستان بستری شد!
خامنه ای فورا بیانیه ای صادر کرد و آن لبنانی چاقو کش را شهید راه حق داست، و گفت که او با امام حسین محشور است.
تظاهرات طرفداران آزادی در غرب:
بعد از حمله تروریستی به ریچارد، یا بهتر است بگوییم به باسن ریچارد (!)، مردم انگلیس به خیابان آمدند تا حمایت خود را از آزادی بیان نشان دهند. این تظاهرات، چون آتش در گندمزار، گسترش یافت و به دیگر شهرهای اروپا و آمریکا نیز سرایت کرد.
نمایندگان پارلمان اروپا که با مشاهده مردم جرات پیدا کرده بودند، سریعا پیشنویس قانونی را تصویب کردند که بر اساس آن و به دلیل حملات تروریستی مسلمانان، رابطه اروپا با کشورهای اسلامی به حالت تعلیق درمی آمد، دیگر هیچ کشور اروپایی حق خرید نفت از کشورهای اسلامی و یا صدور کالا را به آنجا نداشت، و دستور فوری صادر شد تا تمامی مهندسان غربی، به کشورهای خود بازگردند.
ژاپن و آمریکا نیز فورا از این پیشنویس حمایت کردند، به یکباره قیمت نفت کاهش شدیدی یافت، و ارزش پول کشورهای عربی بشدت کم شد! البته ارزش پول ریال ایران تغییری نیافت، چون نرخ برابری آن با پشکل، تفاوت چندانی نداشت!
سران کشورهای عضو کنفرانس کشورهای اسلامی در قاهره گرد هم آمدند تا چاره ای بیاندیشند، حتی مجتبی خامنه ای نیز به نمایندگی از پدرش به آنجا رفت. بالاخره سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران، پیشنهادی داد که مورد پذیرش کشورهای عضو قرار گرفت.
سران کشورهای اسلامی تصمیم گرفتند تا حسن روحانی که تخصص بالایی در اسکول کردن غربی ها و مذاکره با آنها را داشت، به عنوان نماینده برگزینند، تا او به بیمارستانی که داوکینز در آن بستری است برود، و با او توافقی به شکل زیر انجام دهد:
کشورهای اسلام، مبلغ ده میلیارد دلار پول به ریچارد می دهند، در عوض ریچارد داوکینز، به همگان اعلام می کند  که گول اسراییلی ها را خورده، و  نوشتن آن کتاب و توهین به پیامبر اسلام، بنا به دستور یهودی ها انجام شده است! و چون او اکنون متوجه اشتباه خود شده است، تصمیم گرفته که مسلمان شود...!
البته اول همه از این پیشنهاد تعجب کردند، ولی وقتی خوب فکرش را کردند و دیدند که ریچارد، مهمترین و دانشمندترین فرد بیخدا است، اگر او مسلمان شود، تعداد مسلمانان دنیا، به یکبار افزایش می یابد، و این چند میلیارد دلار، سرمایه گذاری معقولی است.
بالاخره شیخ حسن روحانی به لندن رفت و در بیمارستان حضور یافت و  این پیشنهاد را به ریچارد داوکینز داد، ریچارد با عصبانیت آنرا رد کرد، اما شیخ حسن سیاست چماق و هویج را پی گرفت، و به ریچارد گفت که اگر قبول نکند، چاقوی بعدی به جای باسن، بر قلبش خواهد نشست! بالاخره با چانه فراوان، ریچارد داوکینز قبول کرد که پانزده میلیارد دلار پول بگیرد، و مسلمان شود...!

اسلام آوردن ریچارد داوکینز:
وقتی که ریچارد داوکینز، جلوی تلوزیون ها آمد و رسما مسلمان شدن خودش را اعلام کرد، سرتاسر کشورهای اسلامی غرق شور و شادی شد.
مردم کشورهاای عربی به تیراندازی هوایی روی آوردند، و از آن طرف، بسیجی های ایران نیز با ترقه و نارنجک، به شادی در خیابان پرداختند! هر چند به دلیل این شور و هیچان، چند صد نفری از مردم مسلمان کشته شدند، اما این خبر، در میان اخبار مربوط به ایمان آوردن داوکینز، گم شد...!
قرار شد که رهبر ایران و پادشاه عربستان، هر کدام یک نماینده برای نظارت بر مراسم ختنه ریچارد به لندن ارسال کنند. از طرف رهبر ایران، آیت الله دودول بر ممه دانی (رضی الله عنه) و از طرف پادشاه عربستان،ابوقائط به لندن رفتند و خلاصه در مراسم باشکوهی، و در حالی که هنوز ریچارد در بیمارستان بستری بود، او را ختنه کردند...!
آیت الله خامنه ای نیز با صدور پیامی، به او لقب حجت السلام داد.
بهبود روابط کشورهای اسلامی و غرب:
چند روزی که گذشت، روابط متشنج کشورهای اسلامی و غرب، بهبود نسبی یافت، اما همچنان ریچارد داوکیز، در صدر اخبار حضور داشت. هنوز حالش خوب نشده بود و جای چاقوی آن تروریست لبنانی، عفونت کرده بود.
لذا پزشکان مجبور شدند او را عمل کنند، و در نتیجه عمل، دیگر ریچارد اختیار مقعد خود را نداشت، و هر گان بادی در شکمش جمع می شد، بی اختیار خارج می شد...!
همکاران ریچارد داوکینز در آکسفورد، بر روی او اسم گذاشته بودند و او را «ریچارد گوزو» خطاب می کردند.
البته ارتباط و دوستی ریچارد با تمامی دانشمندان دنیا، قطع شده بود، اما او دیگر تبدیل به قهرمان یک میلیارد مسلمان شده بود.
در عربستان و ایران و پاکستان، نام تمامی خیابان های مهم شهر را به ریچارد مسلمان تبدیل کرده بودند و آیت الله خامنه ای که قبلا فتوای مرگ او را صادر کرده بود، نه تنها فتوای خود را پس گرفت، بلکه اعلام کرد که ریچارد داکینز، مانند حر بن یزید ریاحی است که در آخرین لحظه، به لشکر اسلام پیوسته است، و با کارش، اسراییلی ها را بی آبرو کرده است.
واکنش اسراییلی ها:
تنها مشکلی که وجود داشت، عصبانیت اسراییلی ها از این ماجرا بود...! آنها که نه سر پیاز بودند و نه ته پیاز، و در آخر، بی آبرویی ماجرا برای آنها مانده بود، بشدت ناراحت بودند و در پی فرصتی بودند تا تلافی کنند.
اسراییلی ها زمانی فرصت تلافی را یافتند که یکی از جراحان ارشدی که ریچارد را عمل کرده بود، و یهودی بود، به سازمان موساد اطلاع داد که ریچارد، توان کنترل باد معده خود را ندارد، و چپ و راست، وقت و بی وقت، می گوزد...!
یک جلسه محرمانه در ستاد مشترک ارتش اسراییل تشکیل شد، و خلاصه قرار شد که مافیای رسانه ای یهوی ها، دست به کار شوند، و از این موضوع نهایت استفاده را ببرند.
روز اولی که ریچارد از بیمارستان مرخص شد، پنج شنبه بود و او در جلوی بیمارستان، به همه قول داد که فردا، روز جمعه به مسجد متعلق به عربستان سعودی برود و در مراسم نماز جمعه شرکت کند.
نماز جمعه به امامت حجت السلام ریچارد داوکینز:
اسراییلی ها که فرصت را مناسب می دیدند، فورا یک پاسپورت تقلبی برای یکی از افسران موساد صادر کردند و برایش اسمی مسلمان گذاشتند و او با کارت خبرنگاری در مسجد حاضر شد تا مراسم را به صورت زنده، از سی ان ان و دیگر شبکه های خبری، منتشر نماید.
ساعت یک بعد از ظهر بود که مراسم نماز جمعه آغاز شد، ریچارد با دقت و به صورت کاملا مهندسی، وضوی مفصلی گرفت و رفت که در صف نماز بایستاد، اما پیش نماز مسجد، از محراب کنار آمد و جای خودش را به ریچارد تعارف کرد!
در حقیقت، مسلمانان که می خواستند از موقعیت خود نهایت بهره برداری را بکنند، تصمیم گرفته بودند ریچارد را پیش نماز مسجد کنند.
خبرنگار و فیلم بردار سی ان ان که در حقیقت جاسوس موساد بودند، خود را به ریچارد نزدیک کردند و شروع کردند به گزارش تصویر.
ریچارد در جلو صف ایستاد، و نماز را شروع کرد. هنوز رکوع اول را نرفته بود که احساس کرد لوبیایی که دیشب خورده بود، دارد کار دستش می دهد...!
سجده اول را هم به سلامت رد کرد، اما وسط سجده دوم، زررررت...!
صدای گوز او به صورت استریو از بلندگوهای مسجد پخش شد، و به صورت زنده، در تمامی تلوزیون های دنیا نشان داده شد!
بدبختی اینجا بود که بنا به دستور خامنه ای و پادشاه عربستان، این برنامه به صورت زنده در تمامی میادین شهرهای ایران و عربستان نیز پخش می شد...!
ریچارد با پر رویی می خواست نماز را ادامه دهد که امام مسجد، سراغش آمد! ریچارد از او پرسید: آیا نماز من باطل شده؟! امام مسجد گفت این گوزی که تو در بلند گو دادی، وضوی ملت مسلمان در بورکینافسو را هم باطل کرد! خلاصه نماز را قطع کردند تا ریچارد و بقیه مسلمان بروند و از دوباره وضو بگیرند...!
خلاصه مراسم را از دوباره شروع کردند و اینبار، در همان رکوع اول، ریچارد یک گوز اساس رها کرد، طوری که  ساب وفور بلندگوی مسجد پاره شد!
امام مسجد که حسابی عصبانی شده بود، نمی دانست چه کار باید بکند، با عصبانیت موبایلش را در آورد تا از آیت الله خامنه ای کسب تکلیف کند، و موبایل را نیز روی اسپیکر گذشت تا همه مسلمانان بشنوند!  خامنه ای که بشدت عصبانی شده بود، به امام مسجد گفت: «اینها همه توطیه دژمن است..!»
هنوز حرف خامنه ای تمام نشده بود که ملت مسلمان، با فریاد الله اکبر، به ریچارد حمله کردند و ریچارد را تکه تکه کردند.
شبانه به دستور خامنه ای و پادشاه عربستان، اسم ریچارد را از روی خیابان ها برداشتند و به همه اعلام کردند که ریچارد داوکینز، منافق بوده و تنها برای بی آبرو کردن اسلام، به صورت ظاهری مسلمان شده است...!
ریچارد در بارگاه الهی:
بنا به اهمیت ماجرا، یک مراسم «قیامت صحرایی»، مثل دادگاه صحرایی، تشکیل دادند و خلاصه ریچارد گوزو را پیش الله آورند.
الله با عصبانیت به او گفت: «مرتیکه، این چه بساطی است که راه انداختی!؟ مگر نمی دانی مسجد خانه من است و حرمت دارد؟! چرا آنجا گوزیدی؟! چرا به من بی حرمتی کردی؟! حقت است تو را به داخل جهنم بیاندازم!؟ اگر دفاعی از خودت داری، انجام بده!»

داوکینز در دفاع از خودش گفت: «ای الله، یکی از عناصر وقوع جرم، نیت  و قصد قبلی است، خودت خوب می دانی که من بیچاره چنین قصدی نداشتم! و همانطوری که می دانی، اختیار گوز خود را ندارم! خودت که باخبر هستی، یکی از بندگان مخلص تو که تابعیت لبنانی داشت، بنا به دستور نماینده تو، یعنی آیت الله خامنه ای به من حمله کرد و باسن بنده را ناکار کرده است! من نه در این حمله و نه در ناقض شدن باسنم هیچ نقشی نداشته ام، این باسن ساخت خودت است، طبق دستور نماینده خودت هم ناقص شده است! من چه کاره بیده ام؟! اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم، خود تو نقش بیشتری از من در گوزدین در مسجد داری! چه کسی مرا آفریده؟! چه کسی لوبیا را آفریده؟! چه کسی باسن مرا ناقص کرده؟! باور کن نقش خودت بیشتر است...!»
عاقبت ریچارد:
برخی از منابع خبری معتقد هستد که ریچارد هم اکنون در بهشت به سر می برد، و همچنان در بهشت، مشغول گوزیدن است...!  

مجموعه ای از داستان های کوتاه / چند داستان مشابه توسط نویسنده این وبلاگ

 نوشته دیروز: آقای خامنه ای! معتادها،قربانی نظام جنایتکار تو، و بیمار هستند! شکنجه معتادان را متوقف کنید!جلوی قاچاق سپاه را بگیرید
 چند نوشته اخیر این وبلاگ:

آرش سیف الهی، دلاوری که در اوج تاریکی روشنگری می کرد، اصلاح طلب نیست و حامی ندارد، در بند رژیم است، فراموشش نکنیم!

$
0
0
نقد اسلام شجاعت بسیاری می طلبد، چه آنکه رژیم به وحشیانه ترین روش به سرکوب افراد روشنگر می پردازدو هزینه بسیاری دارد. اما هستند شجاعانی که پاشنه آشیل رژیم را شناسایی کرده اند، و برای رسیدن به دمکراسی و آزادی، اسلام را نقد می کنند.

این رژیم جنایتکار، بر ستون های اسلام بنا شده است، و تا زمانی که اسلام و ملا، مقدس تلقی شوند، هیچ فعالیت آزادی خواهانه ای به هدف نمی رسد و موثر مواقع نمی شود.

تنها بوسیله نقد اسلام است که بنیان رژیم به لرزه در می آید و پایه های دمکراسی در ایران، قوام می یابد.
یکی از این افراد شجاع، آرش سیف الهی است، انسان آزاده و شجاعی که اکنون دستگیر شده و اکنون در بند است.

در سایت اخبار روزآمده است:
اخبار روز - گزارش دریافتی: آرش سیف الهی که با نام مستعار آرش تفرشی در وبلاگ و برگه فیس بوک "نقد قرآن "می نوشت، در تاریخ 8 اردیبهشت 1391 توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده و بعد از طی مراحل بازجویی در بند 209 اطلاعات به زندان رجایی شهر و سپس به بند 350 زندان اوین منتقل شده است.از زمان دستگیری نامبرده تاکنون وبلاگ "نقد قران"و همینطور برگه فیس بوک با نام "وبلاگ نقد قران"با داشتن حدود 20.000 لایک، از کنترل و دسترس او خارج و توسط مامورین وزارت اطلاعات مدیریت و به روز می شود.


آرش سیف الهی، دلاوری که در اوج تاریجی، شمع به دست گرفته بود و شجاعانه به روشنگری می پرداخت، اکنون در بند است...! لطفا به یاد داشته باشید که او هیچ حامی و پشتیبانی ندارد! او اصلاح طلب نیست که توپخانه اصلاح طلبان، در صدد قهرمان سازی از او بر آید، و تنها حامی او، من و شما هستیم.

این رفتار زننده حکومت دینی، تنها نشان می دهد که تا چه حد پایه های این رژیم سست است، چون تنها با تایپ چند کلمه بر روی کیبورد، اینچنین به لرزه می افتد.

سوالی که قبل از همه چیز، به ذهن آدمی خطور می کند، این است که اگر اسلام یک دین الهی است و خدایی نیز وجود دارد، چرا باید در جواب طرح سوال و نقد دین، سوال کننده به بند کشیده شود، شکنجه شود و با خطر مرگ دست و پنجه نرم کند؟!

البته این رفتار حکومت اسلامی، بر گرفته از تعالیم اسلام است، و بار اولی نیست که این رفتار رخ داده است.
در تاریخ صدر اسلام ما شاهد این هستیم که بنا به دستور پیامبر اسلام، چندین انسان تنها به جرم انتقاد از او، به وحشیانه ترین حالت ممکن، کشته می شودن. به عنوان مثال، چند نمون آنرا در زیر می آوردم:

-          ابوعفک، که مرد بسیار پیری بود، تنها به دلیل سرودن یک شعر طنز علیه محمد، با شکنجه بسیار کشته می شود! منبع:   the sirat rasul allah (the life of the prophet of god), by ibn ishaq (1), page 675:
-          کعب بن اشرف :کعب تنها چند شعر علیه محمد سروده بود، اما به دستور محمد پیامبر، به بدترین وجهی ترور شد. (منبع: صحیح بخاری)
-          عبدالله بن أُبّی بن سلول العوفی :این شخص صرفا به دلیل اینکه به زنان محمد تهمت زده بوده، بنا به دستور شخص محمد، کشته می شود. (منبع: صحیح بخاری شماره 462)

ضمنا، صفحه  فیسبوکی زیر، اکنون در اختیار رژیم است، لطفا موارد امنیتی را رعایت کنید و با نویسندگان آن تماس نگیرید:
https://www.facebook.com/alcorana.blogspot
https://alcorana.blogspot.com


البته این صفحات جدید، متعلق به افراد دیگری است و بعد از ناپدید شدن آرش، ایجاد گردیده است و همچنان فعالانه، راه آرش ر ا ادامه می دهند و به نقد قران مشغول هستند: 

https://www.facebook.com/al.coranaa
 چند نوشته اخیر این وبلاگ:

من مانده ام چرا تنها آن دسته از مسلمانان به انسانیت احترام می گذارند که احترامی برای دستورات اسلام قایل نیستند و تمایلی به اجرای آن ندارند؟!

$
0
0
صد البته که صرف مسلمان بودن، هیچ دلیلی برای خوب بودن و یا بد بودن اشخاص نیست، اصولا این کار زننده ای است که افراد را بر اساس دین آنها ارج بنهیم و درباره آنها پیش داوری کنیم.
هر انسانی لایق این است که تنها بر اساس عملکرد خودش، مورد قضاوت و داوری قرار گیرد، و تا قبل از سنجش شخص بر اساس عملکردش، هر گونه قضاوتی مبتنی بر رنگ پوست، نژاد و یا دین، نوعی تبعیض و یا حتی نژادپرستی محسوب می شود.
اما نمی توان از این واقعیت نیز چشم پوشید، حاصل اجرای قوانین اسلام، چیزی شبیه جمهوری اسلامی ایران، حکومت عربستان یا طالبان می شود.
اگر بخواهیم به دستورات اسلام احترام بگذاریم، باید قوانین سنگسار، قطع کردن دست و درآوردن چشم، اعدام، و یا شلاق زدن را اجرا کنیم، و باید بین انسان ها، تبعیض قایل شویم.
در جمع بندی، باید گفت که تنها آن دسته از مسلمانان به انسانیت احترام می گذارند و حاضر هستند حقوق انسانی دیگران را به رسمیت بشناسند که حتی خودشان هم دستورات اسلام را جدی نمی گیرند...!

 چند نوشته اخیر این وبلاگ:

خبر تلفات هنگام ساختن فیلم جنگی را دیدیم! کشته های سو مدیریت فرماندهان سپاه در زمان جنگ را خودمان تصور می کنیم...!

$
0
0
بی بی سی گزارش داده است:
"هنگام فیلمبرداری فیلم 'معراجی ها'ساخته مسعود ده نمکی در شهرک سینمایی دفاع مقدس تهران، انفجاری در سرصحنه روی داده که تعدادی کشته و زخمی برجای گذاشته است. به گزارش مهر، سه نفر دیگر هم زخمی شده اند. فیلم معراجی ها درباره خاکسپاری کشته شدگان جنگ ایران و عراق در دانشگاه تهران است."
بعد از خواندن این خبر، نکته های زیر، ذهن آدمی را به خود مشغول می کند:
-          در اثر سو مدیریت، هنگام ساخت فیلم و سریال، شش نفر کشته می شود. حال تصور کنید در زمان جنگ، و به دلیل سو مدیریت فرماندهان سپاه، در جنگ واقعی چند نفر کشته شده است؟!
-          اینها قصد داشته اند فیلم بسازند و یاد کشته های جنگ ایران و عراق را زنده نگاه دارند. حال آیا باید یک گروه دیگر بیایند و به یاد اینها فیلم بسازند؟! اگر آنها نیز کشته شدند، چه باید کرد!؟
-          هنگامی که یک چماق بدست، به نام مسعود ده نمکی، که تنها هنرش به هم زدن تجمعات، کلاس های درس و حمله به دانشجویان بوده است، ادعای هنرمندی می کند و کارگردان می شود، نتیچه بهتر از این نمی توان انتظار داشت!
-          فرماندهان سپاه، افراد فاسد و سفله ای بیش نیستند.  و با پر رویی و توسل به زور،  شغل ها و سمت های مهم را اشغال کرده اند. همانطوری که مسعود ده نمکی، با اشغال سمت کارگردانی، گند می زند و آدم ها را به کشتن می دهد، می توان تصور کرد که دیگر فرماندهان سپاه، هنگام تصدی پست هایی مانند وزارت نفت، نیرو  و ...، چه گندهای دیگری می زنند...!
-          لابد فردا رژیم ادعا می کند این بمب گذاری هم کار مجاهدین و یا اسراییل بوده است!!
پی نوشت:
ای کاش در اثر این بمب گذاری، ده نمکی کشته شده بود، کمی دلمان خنک می شد...!

نوشته دیگر امروز: من مانده ام چرا تنها آن دسته از مسلمانان به انسانیت احترام می گذارند که احترامی برای دستورات اسلام قایل نیستند و تمایلی به اجرای آن ندارند؟!
 چند نوشته اخیر این وبلاگ:

چرا حکومت های دیکتاتوری، از هنر می ترسند؟!/ آیا چاپلین هم در مراسم هیتلر شرکت می کرد؟!/ مشروعیت بخشی هنرمندان به رژیم

$
0
0
پیش درآمد: هنر است که جامعه را متحول می کند، وای به روزی که هنرمند جامعه، وسیله ای برای مشروعیت بخشی به رژیم باشد.

حتما در اخبار دیده اید که شماری از سینماگران. شاعران و نویسندگان با حسن روحانی -رییس دولت- دیدار کردند. در این دیدار، افراد مطرحی چون مسعود کیمیایی، شهرام ناظری، بهمن فرمان آرا و محمود دولت آبادی هم حضور داشته اند. حضور هنرمندان در این مراسم، انتقاد بسیاری را برانگیخته است، و برخی نیز به دفاع از این اقدام هنرمندان برخواسته اند. در این نوشته، قصد دارم نشان دهم که چرا کار این هنرمندان زشت و زننده بوده است.
هنر چیست؟

ساده ترین تعریفی که می توانم از هنر ارایه کنم، انتقال یک مفهوم، به زبان غیر مستقیم باشد.

هنرمند، قالیچه سلمیان دارد، تو را سوار بر آن قالیچه می کند، و بدون اینکه مستقیما حرفی به تو بزند، منظور خود را بیان می کند.

و نکته شگقت انگیز ماجرا اینجاست، هنرمند، تو را در موقعیتی قرار می دهد که منظور او را به بهترین شکلی درک کنی.

اولین باری که نکته یادشده را یادگرفتم، زمانی بود که فیلم زیبای «زیر درختان زیتون» را دیدم. در جامعه ای مذهبی مانند ایران که عشق زمینی، یک تابو بود و رابطه زن و مرد کثیف انگاشته می شود، کیارستمی با هنرمندی، رابطه ای عشقی را به تصویر می کشد و زیبایی عشق را نشان می دهد.

تصور کنید که بیننده آن فیلم، یک فرد مذهبی است، آدمی که عشق زن و مرد را کثیف می داند، ولی بعد از دیدن آن فیلم، کیارستمی به اعماق ذهن او نفوذ می کند و در لایه های زیرین مغز او، رابطه عشقی را زیبا و ستودنی معرفی می کند.

اینچنین است که هنرمند، به صورت مستقیم، به عمق مغز تک تک شهروندان نفوذ می کند! و حال اگر هنرمند به مفاهیمی چون آزادی و دمکراسی بپردازد، می تواند به راحتی ستون های حکومت دیکتاتوری را به لرزه درآورد.

فیلم «دیکتاتور بزرگ»، ساخته چارلی چاپلین را به یادآورید، در سال 1940، زمانی چارلی چاپلین این فیلم را در ایالات متحده ساخت که هنوز پیمان رسمی صلح بین آمریکا و رژیم هیتلری وجود داشت، این چارلی چاپلین بود که فیلم دیکتاتور بزرگ را ساخت، به اعماق ذهن مردم آمریکا نفوذ کرد و زمینه را برای ورود آمریکا به مبارزه جهانی علیه فاشیسم، آماده کرد.

حال سوال ساده ای را می پرسم، براستی، آیا چارلی چاپلین حاضر می شد که در مراسم هیتلر، مشارکت کند!؟
مشروعیت بخشی به رژیم:

به یاد داشته باشیم که حضور هنرمندان در مراسمی که رییس جمهور رژیم سخنرانی می کند، مشروعیت بخشی به این رژیم و حسن روحانی است.

کشورهای خارجی، به دقت مسایل جاری کشور ایران را زیر نظر دارند، و وقتی می بینند که حتی هنرمندان این کشور نیز در مراسمی که حسن روحانی حضور دارد، حاضر می شوند، این را به حساب عادی بودن شرایط کشور می گذارند، و می گویند: «وقتی هنرمندان، به نمایندگی از مردم ایران در مراسم حاضر می شوند، این رژیم پایدار است..»

سندروم استکهلم چیست؟

در ویکی می خوانیم:
"سندرم استکهلم پدیده ایست روانی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به گروگان گیر پیدا کرده، و در مواقعی این حس وفاداری تا حدیست که از کسی که جان/مال/آزادیش را تهدید میکند، دفاع نموده و به صورت اختياري و با علاقه خود را تسليمش میکند"

هنرمندانی که به سندروم استکهلم دچارند:

در شگفتم از هنرمندانی که رژیم، گلوی آنها را فشرده است، و اجازه فعالیت آزادانه را به آنها نمی دهد، آنها را به وسیله سانسور خود تحقیر می کند، همراهان و همکاران آنها را می کشد و شمع آجین می کند، اما در مراسم رییس جمهور این رژیم شرکت می کنند.
چرا باید هنرمندان این جامعه، در مراسمی که قاتل همکاران آنها حضور دارند، حاضر شوند و به او مشروعیت ببخشند؟!؟

دردآور است:

برای نگارنده دردآور است که می بینم نویسنده محبوبم، محمود دولت آبادی و یا شهرام ناظری، در مراسمی شرکت می کنند که حاصلش، مشروعیت بخشیدن به حسن روحانی است، کسی که خون جوانان مبارز در کوی دانشگاه، از دست او می چکد.

از روی بیداد شرم نکردید؟!

بیداد، شاعر جوان خراسانی که بعد از خواندن شعر زیبایش، به طرز مشکوکی ناپدید شده، چه زیبا سروده است:

اشعار صیقلی شده تقدیم کس نکن                گل را فدای رویش خاشاک و خس نکن
دل را اسیر دلبر مشکوک کرده‌ای                    دُرِّ دری نثار ره خوک کرده‌ای
آزاده باش هر چه که هستی عزیز من              حتی اگر که بُت بپرستی عزیز من

هرچند آتئیست (خداناباور) هستم، اما در مقابل هنرمند باشرفی چون بیداد که شرف خود را نفروخته، و از هنرش برای مقابله با حکومت زور استفاده کرده است، کلاه از سر بر می دارم.

یادآوری امین حیایی:

یادمان باشد، امین حیایی برای شرکت در فیلم قلاده طلا، که در آن به جنبش آزادی خواهی ایران، توهین شده بود، برای همیشه منفور مردم شد.

وای به روزی که نسل آینده ایران، در مورد روحانی و حضور هنرمندان در مراسم او، بخواهند قضاوت کنند...!
 چند نوشته اخیر این وبلاگ:
Viewing all 501 articles
Browse latest View live