پیش درآمد: هنر است که جامعه را متحول می کند، وای به روزی که هنرمند جامعه، وسیله ای برای مشروعیت بخشی به رژیم باشد.
حتما در اخبار دیده اید که شماری از سینماگران. شاعران و نویسندگان با حسن روحانی -رییس دولت- دیدار کردند. در این دیدار، افراد مطرحی چون مسعود کیمیایی، شهرام ناظری، بهمن فرمان آرا و محمود دولت آبادی هم حضور داشته اند. حضور هنرمندان در این مراسم، انتقاد بسیاری را برانگیخته است، و برخی نیز به دفاع از این اقدام هنرمندان برخواسته اند. در این نوشته، قصد دارم نشان دهم که چرا کار این هنرمندان زشت و زننده بوده است.
هنر چیست؟
ساده ترین تعریفی که می توانم از هنر ارایه کنم، انتقال یک مفهوم، به زبان غیر مستقیم باشد.
هنرمند، قالیچه سلمیان دارد، تو را سوار بر آن قالیچه می کند، و بدون اینکه مستقیما حرفی به تو بزند، منظور خود را بیان می کند.
و نکته شگقت انگیز ماجرا اینجاست، هنرمند، تو را در موقعیتی قرار می دهد که منظور او را به بهترین شکلی درک کنی.
اولین باری که نکته یادشده را یادگرفتم، زمانی بود که فیلم زیبای «زیر درختان زیتون» را دیدم. در جامعه ای مذهبی مانند ایران که عشق زمینی، یک تابو بود و رابطه زن و مرد کثیف انگاشته می شود، کیارستمی با هنرمندی، رابطه ای عشقی را به تصویر می کشد و زیبایی عشق را نشان می دهد.
تصور کنید که بیننده آن فیلم، یک فرد مذهبی است، آدمی که عشق زن و مرد را کثیف می داند، ولی بعد از دیدن آن فیلم، کیارستمی به اعماق ذهن او نفوذ می کند و در لایه های زیرین مغز او، رابطه عشقی را زیبا و ستودنی معرفی می کند.
اینچنین است که هنرمند، به صورت مستقیم، به عمق مغز تک تک شهروندان نفوذ می کند! و حال اگر هنرمند به مفاهیمی چون آزادی و دمکراسی بپردازد، می تواند به راحتی ستون های حکومت دیکتاتوری را به لرزه درآورد.
فیلم «دیکتاتور بزرگ»، ساخته چارلی چاپلین را به یادآورید، در سال 1940، زمانی چارلی چاپلین این فیلم را در ایالات متحده ساخت که هنوز پیمان رسمی صلح بین آمریکا و رژیم هیتلری وجود داشت، این چارلی چاپلین بود که فیلم دیکتاتور بزرگ را ساخت، به اعماق ذهن مردم آمریکا نفوذ کرد و زمینه را برای ورود آمریکا به مبارزه جهانی علیه فاشیسم، آماده کرد.
حال سوال ساده ای را می پرسم، براستی، آیا چارلی چاپلین حاضر می شد که در مراسم هیتلر، مشارکت کند!؟
مشروعیت بخشی به رژیم:
به یاد داشته باشیم که حضور هنرمندان در مراسمی که رییس جمهور رژیم سخنرانی می کند، مشروعیت بخشی به این رژیم و حسن روحانی است.
کشورهای خارجی، به دقت مسایل جاری کشور ایران را زیر نظر دارند، و وقتی می بینند که حتی هنرمندان این کشور نیز در مراسمی که حسن روحانی حضور دارد، حاضر می شوند، این را به حساب عادی بودن شرایط کشور می گذارند، و می گویند: «وقتی هنرمندان، به نمایندگی از مردم ایران در مراسم حاضر می شوند، این رژیم پایدار است..»
سندروم استکهلم چیست؟
در ویکی می خوانیم:
"سندرم استکهلم پدیده ایست روانی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به گروگان گیر پیدا کرده، و در مواقعی این حس وفاداری تا حدیست که از کسی که جان/مال/آزادیش را تهدید میکند، دفاع نموده و به صورت اختياري و با علاقه خود را تسليمش میکند"
هنرمندانی که به سندروم استکهلم دچارند:
در شگفتم از هنرمندانی که رژیم، گلوی آنها را فشرده است، و اجازه فعالیت آزادانه را به آنها نمی دهد، آنها را به وسیله سانسور خود تحقیر می کند، همراهان و همکاران آنها را می کشد و شمع آجین می کند، اما در مراسم رییس جمهور این رژیم شرکت می کنند.
چرا باید هنرمندان این جامعه، در مراسمی که قاتل همکاران آنها حضور دارند، حاضر شوند و به او مشروعیت ببخشند؟!؟
دردآور است:
برای نگارنده دردآور است که می بینم نویسنده محبوبم، محمود دولت آبادی و یا شهرام ناظری، در مراسمی شرکت می کنند که حاصلش، مشروعیت بخشیدن به حسن روحانی است، کسی که خون جوانان مبارز در کوی دانشگاه، از دست او می چکد.
از روی بیداد شرم نکردید؟!
بیداد، شاعر جوان خراسانی که بعد از خواندن شعر زیبایش، به طرز مشکوکی ناپدید شده، چه زیبا سروده است:
اشعار صیقلی شده تقدیم کس نکن گل را فدای رویش خاشاک و خس نکن
دل را اسیر دلبر مشکوک کردهای دُرِّ دری نثار ره خوک کردهای
آزاده باش هر چه که هستی عزیز من حتی اگر که بُت بپرستی عزیز من
هرچند آتئیست (خداناباور) هستم، اما در مقابل هنرمند باشرفی چون بیداد که شرف خود را نفروخته، و از هنرش برای مقابله با حکومت زور استفاده کرده است، کلاه از سر بر می دارم.
یادآوری امین حیایی:
یادمان باشد، امین حیایی برای شرکت در فیلم قلاده طلا، که در آن به جنبش آزادی خواهی ایران، توهین شده بود، برای همیشه منفور مردم شد.
وای به روزی که نسل آینده ایران، در مورد روحانی و حضور هنرمندان در مراسم او، بخواهند قضاوت کنند...!