یکم: مهدی هاشمی به دلیل شکنجه، آدم ربایی و اخاذی در دادگاه کانادا به پرداخت سیزده میلیون دلار خسارت محکوم شده است! (گزارش روزنامه گاردین)
دوم: مهدی هاشمی، علی رغم عدم تسلط به زبان انگلسیسی، در مقطع دکتری و در رشته ای غیر مرتبط با رشته خود، به عنوان دانشجو مشغول به تحصیل می گردد! (گزارش باز از گاردین)
سوم: بنا به گزارشها، یکی از شاهزاده های عربستان سعودی، مبلغ کلانی به دانشگاه آکسفورد پول می دهد تا مهدی هاشمی را به عنوان دانشجو بپذیرند...! (منبع)
چهارم: فائزه هاشمی، به زندان محکوم می شود، و حتی به انفرادی نیز فرستاده می شود، همزمان از زندان نامه های آتشین می نویسد و جوری عمل می کند که افراد نا آگاه، تصور می کنند او یک آزادی خواه تمام عیار است!
پنجم: فائزه هاشمی به هیچ وجه، در مورد جنایات پدر محترمش، اظهار نظر نمی کند! از زندان می نالد، اما نمی گوید که این زندان ها، توسط پدرش بنا نهاده شده است و پدرش یکی از اصلی ترین معماران این رژیم جنایتکار است!
ششم: فائزه در جریان انتخابات مجلس پنجم، که خود نامزد نمایندگی بود، به انصار حزب الله پول می داد تا او را کتک بزنند، و او در بین مردم، محبوب شود! منبع: سایت امیرفرشاد ابراهیمی، عضو سابق و پشیمان انصار حزب الله!
هفتم: در فضای مجازی، افراد نزدیک به اصلاح طلب، طوری از فائزه بت می سازند که گویا او نلسون ماندلای ایران است! یکی از آنها نوشتهکه فائزه، بر تارک جنبش زنان ایران می درخشد!
ختم کلام:
شاید خاندان هاشمی، با رشوه از محل پول های باد آورده و حاصل غارت کشور ایران، بتوانند عنوان (دانشجوی دکتری در آکسفورد) را بخرند، اما در سال 2013، نمی توانند عنوان آزادی خواه را ملاخور کنند!
آزادی خواه، کسی مانند سیمین بهبهانی است که در اوج خفقان رژیم، با قلم و شعر خود، چراغ آزادگی را روشن نگاه داشت، درست در زمان خمینی جنایتکار، شعر سرود و از عشق، آزادی و ساخت دوباره وطن دم زد.
فائزه هاشمی، با صد من چسب هم به جنبش آزادی خواهی و جنبش زنان ایران نمی چسبد، چه آنکه هنوز خون جوانان ایران، از دستان این خاندان می چکد.
اگر قرار است اسم کسی بر تارک جنبش آزادی خواهی ایران باشد، آن اسم سیمین بهبهانی است که در اوج خفقان، این شعر را سرود:
دوباره میسازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوانخویش
دوباره می بویم از تو گُل،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوانخویش
دوباره می بویم از تو گُل،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش
اجرای این ترانه توسط داریوش، با حضور سیمین بهبهانی
نوشته دیگر امروز من:
نوشته های دیگر چند روز گذشته این وبلاگ: