در میثاق بین المللی مدارا (منتشر شده توسط یونسکو) می خوانیم: (منبع)
"..مدارا به معنای پذیرش این واقعیت است که همه انسانها، با تمامی اختلافات ظاهری، موقعیتی، زبانی، رفتاری و ارزشی، حق آن را دارند که در صلح زندگی کنند و همانطور که هستند، باشند..."
منافع شخصی یا منافع کشور؟! کدام مهمتر است؟!
این یک واقعیت است، هر انسانی، از چند فعال سیاسی خوشش می آید، از چند فعال سیاسی بدش می آید! حال اگر قرار باشد حمایت خود را از یک شورای ملی، تنها مشروط کنیم به اینکه افراد مورد تایید ما در آن شرکت کنند، چنین شورایی هرگز شکل نخواهد گرفت! چون هر گروه سیاسی، ممکن است با دیگر حاضران مشکل داشته باشد.
مساله اینجاست که در یک تفکر دمکراتیک، اشخاصی که به دمکراسی اعتقاد دارند، تفکر حذفی پیشه نمی کنند و نمی گویند اگر فلان گروه سیاسی حضور داشت، ما دیگر حاضر نمی شویم! این کار شرط گذاشتن است، یعنی طرف می گوید یا من را حذف کنید، یا طرف دیگر را! این نمود بارز تفکر حذفی است.
یک مثال از تفکر حذفی:
همانطوری که می دانید، جمعی از گروه های سیاسی و فعالین مستقل، با انتشار پیش نویس منشوری، خواستار تشکیل یک شورای ملی در خارج از ایران شده اند تا زمینه ساز برگزاری یک انتخابات آزاد و برگرداندن دمکراسی به ایران بشود.
به منظور برگزاری اولین اجلاس چنین شورای، یک فراخوان برای همیاری صادر شد که با استقبال گسترده و غیر منتظره مردم ایران روبرو شد، غیر از اینکه کمک های مالی بیش از حد مورد انتظار بود، بسیاری از شبکه های تلوزیونوی خارج از ایران که همیشه با هم مشکل و دعوا دارند، برای حمایت گرد هم جمع شدند.
دوستی برای من ایمیل زده بود که چرا فلان آقای مجری تلوزیونی، از شورای ملی حمایت کرده و در برنامه اش، تلاش کرده است که کمک مالی جمع کند؟! انتقاد او نیز آنجا سرچشمه می گرفت که از دید او، آن مجری آدم خوبی نیست.
برای او نوشتم که اگر قرار است شورای ملی تشکیل شود، دیگر نمی توان گفت فلان شخص نباید مشارکت کند و یا اگر آقای ایکس قرار است حضور داشته باشد، من دیگر حاضر به مشارکت نیستم.
این برخورد، برخوردی حذفی است، ناشی از خودخواهی است.
مگر می شود تقاضا برای تشکیل یک شورای ملی کرد، اما گفت فلان آقا حق حمایت از این شورا را ندارد؟! به عبارت دیگر، باید ایرانی بودن آن شخص را منکر شد و گفت شما حق حمایت از شورای ملی را نداری!
اگر یک تشکل سیاسی، سیاست حذف را پیشه کند، و بخواهد جلوی حضور گروه خاصی را بگیرد، اولین قدم ها را در جاده بی سرانجام «خودکامگی» برداشته است.
تفکر خامنه ای چرا زشت و زننده است؟!
چون خامنه ای می گوید هر کسی که مانند من فکر نکند، محکوم است و باید حذف شود. این جای تعجب است که برخی ادعای آزادی خواهی دارند، اما همین تفکر حذفی را پیشه می کنند.
وقتی می توان برای بهبود این کشور مصیب زده امید داشت که تمامی ایرانیان آزادی خواه، گرد هم جمع شوند، هیچ پیش شرطی برای حضور دیگران تعیین نکرد، و هیچ کسی را حذف نکرد.
برای تشکیل یک شورای ملی، تنها یک خط قرمز باید وجود داشته باشد، آن هم اعتقاد و التزام اشخاص شرکت کننده، به دمکراسی و سکولاریسم است، چیزی که در منشور این شورا نوشته شده و حامیان، باید آنرا امضا کنند.
بازی رژیم چیست؟!
شاید از آخرین ترور مخالفین سیاسی رژیم در خارج از کشور، چندین سال گذشته باشد، و رژیم دریافته که برای بی اثر کردن فعالین اپوزسیون، نیاز چندانی به ترور نیست! بلکه کافیست بین آنها تفرقه بیاندازد، و در این راه، با ایجاد ارتش سایبری در فضای مجازی، نیروهای متخصصی را تربیت کرده که کار اصلی آنها، ایجاد تنش و دعوا بین اپوزسیون است.
بدون شک، پاشه آشیل رژیم، نبود یک تشکل مستقل و دمکراسی طلب است، چرا که اگر چنین تشکلی از بین اپوزسیون شکل گیرد، مردم داخل کشور نیز به آن می پیوندند و زمینه عبور بدون خشونت کشور به دمکراسی فراهم می شود.
ختم کلام اینکه، علت دوام و بقای این رژیم، تنها در این است که تفکری حذفی در میان بخش قابل توجهی از جامعه وجود دارد، برای عبور از این رژیم و تشکیل یک شورای ملی، باید سیاست حذف را کناری نهاد، و سیاست مدارای یکدیگر را پیشه کنیم.
نوشته دیروز من:
مطالب قبلی: