جایگاه زنان در هر جامعه ای، نشان از رشد آن جامعه است، نشان می دهد که تا چه حد ارزش هایی چون حقوق بشر در آن جامعه پاس داشته می شود و تا چه حد دمکراسی در آن جامعه، رشد کرده است.
بدون حضور زنان در ساختار قدرت، نمی توان دمکراسی را تضمین کرد، چه آنکه اصولا مردان جامعه، به صورت ساختاری خشونت طلب هستند، اما زنان چنین نیستند. پر بی راه نیست اگر بگوییم که این مردان بوده اند که اکثر قریب به اتفاق جنگ ها را شروع کرده اند و همیشه در هر جنگی، این زنان و کودکان بوده اند که بیش از همه آسیب دیده اند.
بعد از سرنگونی قذافی، دیکتاتور بد نام لیبی، انقلابیون تلاش کردند که حضور زنان در قدرت تضمین شود، اما علی رغم حضور پر رنگ زنان در ساختار قدرت، همچنان شاهد خشونت در جامعه هستیم.
زهرا لانگی، یکی از فعالان اجتماعی لیبی، در این سخنرانی جذاب، به مسایل اجتماعی لیبی می پردازد که خلاصه ای از ترجمه آنرا در اینجا می آورم. لطفا توجه کنید که این ترجمه تحت الفظی است و کلمه به کلمه ترجمه نشده و تنها نکات مهم اورده شده است.
- انقلاب لیبی، با موجی که از تونس و مصر آغاز شده بود، ادامه یافت
- بعد از شش ماه مبارزه و با دادن 50 هزار کشته، موفق شدند کشور را نجات دهند
- چهل سال حکومت قذافی، نه تنها زیر ساخت های اقتصادی بلکه زیر ساخت های اخلاقی جامعه را نیز نابود کرده بود و فرهنگ فساد را بر جا گذاشته است
- بیش از دویست ارگان غیر دولتی در پایتخت و بیش از سیصد ارگان دیگر در تروپلی، در هنگام سقوط قذافی و بعد از سقوط دولت او تشکیل شد تا بلکه زیر ساخت های اجتماعی جامعه را باز سازی کنند..
- بعد از سی و سه سال زندگی در غربت، مشتاقانه به لیبی بازگشتم و شروع به فعالیت های اجتماعی کردم و با تشکیل کارگاه های آموزشی، و به همراه زنانی مشتاق، گروهی را تشکیل دادیم به نام "گروه زنان لیبایی برای صلح"
- هدف ما، تلاش برای استقرار صلح و همینطور احقاق حقوق زنان بوده است
- بعد از قریب پنجاه سال، برای اولین بار بعد انتخابات برگزار شد و زنان، بیش از هیجده درصد از کرسی های مجلس را بدست آورده اند.
- بعد از آن بود که هر روز ما شاهد یک خشونت بوده ایم، از بمب گذاری مجلس گرفته تا قتل سفیر آمریکا. و این ها بهانه ای داد به دست حکومت نظامی تا حقوق انسانی زندانیان را نقض کنند و قانون را زیر پا بگذارند.
- "عدم تحمل دیگران" و "نبود رواداری" و "انتقام" ، تبدیل به سمبل این انقلاب شد.
- من در اینجا، از نتیجه خوب انتخابات سخن نمی گویم، من در اینجا برای شما از شکست خودمان و علل آن می گویم، چون در انتخاب غلطی را کردیم و درست برنامه ریزی نکردیم. آیا تناوت و تعدد نامزداها (وجود زنان و مردان)، صلح و آشتی ملی را برای ما به همراه می آورد؟ نه! چنین نکرد!
- چرا جامعه ما همچنان دچار تنش است و قطبی شده ، و توسط عده ای سیاستمدار خودخواه و سلطه جو (چه زن و چه مرد) اداره می شود؟
- شاید چیزی که ما فراموش کرده ایم، تنها حضور زنان در عرصه قدرت نیست، بلکه نبود ارزش های زنانه، دلسوزی و بخشش است. جامعه ما به یک گفتگوی ملی و اجماع عمومی بیش از یک انتخابات نیاز دارد. جامعه ما بیشتر به ارزش هایی که نماد زنان است نیاز دارد، تا به حضور زنان به صورت آماری و عددی در انتخابات.
- ما باید رفتار بنا شده بر خشم را مهار کرده و آنرا جایگزین رفتاری بنا شده بر بخشش کنیم. ما باید مباحثات زنانه را رواج دهیم، بخشش را جایگیزین خشم و انتقام کنیم.
- واژه رحیم، و بخشش از واژه "رحم" برگرفته شده است، واژه ای که معنای زهدان زن را نیز می دهد. در اینجا از شما دعوت می کنم که این ویدیو دیندنی از ایزابل آلنده را نیز ملاحظه فرمایید. در این ویدیو که چند سال پیش بر آن زیرنویس فارسی گذارده ام، این نویسنده نامدار و برجسته، به نقش زنان در بهبود شرایط جامعه می پردازد:
این نوشته مرا نیز بخوانید:
/-------------/خطر سونامی خشونت؟/حتی توسل به اندکی خشونت توسط آزادی خواهان،خیانت به نسل بعدی ودمکراسی است؛خشونت به مانند سرطان گسترش می یابد!
نوشته ای از من در نشریه فضول محله:
نوشته های دیروز این وبلاگ: