Quantcast
Channel: گمنامیان
Viewing all 501 articles
Browse latest View live

برای تحقیر خاتمی، او را فریبا نخوانید...! صفت زنانگی مایه شرمساری نیست، چه آنکه باعث افتخار است..!

$
0
0
این رفتار آزار دهنده دیگر عادی شده و گویا قباحت خودش را از دست داده است!  امروز نیز در یکی از وبلاگ  یکی از دوستان عزیزم دیدم که خاتمی را «سید فریبا خاتمی» لقب داده اند. دلیلش البته مشخص است، خاتمی کسی بود که در انتخابات مجلس، در حالی که خون ندا و سهراب بر کف خیابان بود، شرکت کرد...!
من و شما حق داریم از دست خاتمی عصبانی باشیم، او یک خیانت کار تمام عیار است، کسی که بیست میلیون رای داشت، و خامنه ای نیز در اوج ضعف بود، اما از ایجاد تغییرات ساختاری و حرکت به سمت دمکراسی، سر باز زد.
خاتمی، دروغگویی تمام عیار است، آدم بی هیچ شرم و حیایی که برای شعار تبلیغاتی از اسم جامعه مدنی سو استفاده کرد، ولی در روزهای آخر ریاست جمهوری، گفت با دمکراسی مخالف است و مردم ما دمکراسی را نمی خواهند...!
صد البته که من و شما حق داریم از دست خاتمی عصبانی باشیم، اما برای نشان دادن بی عرضگی خاتمی، نباید از نام زنانه استفاده کرد.
این رفتار غیر قابل قبول است که برای تحقیر خاتمی، او را «سید فریبا خاتمی» بخوانیم..! مگر فریبا بودن و زن بودن، نشان بی عرضگی است؟!
فریبا خواهر من و تو است، فریبا همان زنی است که چهار سال پیش تن نازنین خود را آماج گلوله قرار داد، و در صف اول تظاهرات علیه رژیم بود..!
صفت زنانگی مایه شرمساری نیست، بلکه مایه افتخار است، به یاد بیاوریم که سی سال است که رژیم به صورت نظام یافته، مشغول سرکوب و تحقیر زنان ایران است، اما باز این زنان هستند که در هنر، دانش و مخالفت با رژیم حرف اول را می زنند..!
ای کاش یک ذره از شجاعت زنان ایرانی، در وجود خاتمی بود..!
من عاشق این عکس هستم، عکسی که نشان می دهد زنان ایرانی، در صف اول مبارزه کتک می خورند، اما زمانی که بسیجی ها به دام مردم افتادند، این زنان بودند که تن نازنین خود را سپر همان بسیجی ها کردند...!
نوشته دیگر امروز: چرا حکومت های دیکتاتوری، از هنر می ترسند؟!/ آیا چاپلین هم در مراسم هیتلر شرکت می کرد؟!/ مشروعیت بخشی هنرمندان به رژیم
 چند نوشته اخیر این وبلاگ:
 آقای خامنه ای! معتادها،قربانی نظام جنایتکار تو، و بیمار هستند! شکنجه معتادان را متوقف کنید!جلوی قاچاق سپاه را بگیرید

نقدی بر سخن شاهین نجفی/ در سکس مبتنی بر رضایت، هیچ کسی فاعل یا مفعول نیست...!

$
0
0
پیش درآمد:

در اسلام، شرط مجاز بودن یک رابطه جنسی، خوانده شدن یک عبارت عربی است، اما در دنیای مدرن، شرط مجاز بودن یک رابطه، رضایت طرفین است...!

در واکنش به دیدار جمعی از هنرمندان داخل کشور با حسن روحانی، شاهین نجفی گفته بود:

"جامعه ،آن بي انتها مستقلان و گردن كشانند و بايد بر هنر و هنرمند آن سرزمين گريست وقتي اينگونه خوار و خفيف مي شوند و درگيرودار امنيت و نان و نام ، حيثيت خويش را حصير نشيمنگاه دولتمردان مي كنند كه البته هيچكدام نصيبتان نخواهد شد. كه هرآنچه هنوز داريد را نيز از شما خواهند ربود و سوراخي را در جان تان بدون اماله نمي گذارند و تا انتهاي ارگاسم سياسي شان كه دچار ساديسمي تاريخي هستند بايد مفعولي محكوم باشي"

برای نگارنده، استفاده از کلمه مفعول، بسیار نادرست و نازیبا است. به یاد داشته باشید که دیدگاه اسلامی و رژیم ایران، برای تحقیر رابطه همجنس گرایان، از عبارت مفعول استفاده می کند و کسی که در یک رابطه همجنسگرایی، مفعول باشد، حقیر و زبون است.

باید به یاد داشته باشیم که در یک رابطه مبنتی بر رضایت، دیگر فاعل و مفعولی وجود ندارد. طرفین (چه زن باشند و چه مرد)، به یک اندازه شریک هستند.

این نگاه اسلامی است:

تفکر اسلامی، سکس را کثیف می داند، و شاید علتش این باشد که از نگاه دین اسلام، مرد که یک موجود برتر است، به وسیله سکس، با یک زن که جنس درجه دو است(!)، آلوده می گردد.

این نگاه غیرانسانی و بی رحمانه به رابطه جنسی زن و مرد، باعث شده که نه تنها سکس را کثیف بدانند، بلکه مجازات سختی را برای رابطه خارج از ازدواج در نظر بگیرند.

در نگاه دینی، تنها عاملی که باعث شده سکس را تحت شرایطی مجاز بدانند، بقای نسل است.

و در دیدگاه اسلامی، نکته خنده دار اینجاست، اصولا قرار نیست زن از رابطه سکسی لذت ببرد، و در صورتی که رابطه آن زن با رابطه مرد، رابطه ای مجاز باشد، دیگر رضایت زن هم نیازی نیست!

بماند که اصولا در نگاه دینی، رابطه یک زن و یا یک مرد، با همجنس خودش به شدت نهی شده و آنرا ممنوع ارزیابی می کنند.

در تفکر اسلامی، زن هیچ نقشی در سکس ندارد، و تنها قربانی و مفعول قلمداد می شود، و این مرد است که به علت داشتن آلت مردانگی، سکس را انجام می دهد و فاعل است.

این تفکر، به رابطه همجنس گرایی نیز گسترش یافته است، و در آن حیطه نیز، مردی که از آلت مردانگی خود استفاده می کند، فاعل محسوب می شود و نفر دیگر مفعول لقب می گیرد.

در دنیای واقعی، حقیقت چیز دیگری اسـ:

-          در دنیای واقعی، هر کسی (چه زن و چه مرد) که بر اساس رضایت در یک رابطه سکسی مشارکت می کند، بخشی از این رخداد است، و هیچ فاعل و مفعولی وجود ندارد.
-          همانقدری که مرد از یک رابطه سکسی لذت می برد، زن نیز می تواند لذت ببرد.
-          هر گاه یکی از طرفین راضی به یک رابطه جنسی نباشند، تجاوز رخ داده است.
نگاه اسلام در این مورد خاص چیست؟!

تصور کنید که یک زن، یک مرد را مجبور به رابطه جنسی می کند، در اینصورت، اسلام کدام یک را مفعول و کدام یک را فاعل لقب خواهد داد؟!

ختم کلام:

در خاتمه، ما در دیدگاه اسلامی، و برای تعریف یک رابطه سکسی، فاعل و مفعول داریم.

اما در دنیای مدرن و مبتنی بر ارزش های انسانی، ملاک تعریف یک رابطه جنسی، رضایت طرفین است.

اگر طرفین راضی باشند، ما تنها دو شرکت کننده در سکس داریم.

اما اگر یکی از طرفین راضی نباشد، یک تجاوز (ریپ) رخ داده، و ما قربانی و متجاوز داریم.

در دنیای مدرن، حتی اگر شوهر به زور با زن خودش رابطه جنسی برقرار کند، به او تجاوز کرده است و به زندان انداخته می شود.

اما در نگاه اسلامی قوانین زیر حاکم است:

-          اگر آیه ای عربی خوانده شده باشد، و عقد جاری شده باشد، مرد مجاز است که هر موقع خواست به زن خودش تجاوز کند!

-          اما اگر دو انسان، بدون خواندن عقد رابطه جنسی داشته باشند، با زندان و شکنجه روبرو خواهند شد. 
 لطفا به این ویدیو توجه فرمایید، که چگونه یکی از آیت الله های  اعضای مجلس خبرگان، تجاوز به زنان بیگناه را حق خود می داند...! 

با وقوع کودتا در ایران، محمد خاتمی به رهبری برگزیده شد، و آقای خامنه ای و پسرش مجتبی، رهبری اصلاحات را در دست گرفتند!

$
0
0
برای لحظه ای تصور کنید که در ایران کودتایی رخ بدهد، و بدون جنگ و خونریزی، اعضای مجلس خبرگان، خامنه ای را از قدرت خلع، و محمد خاتمی را به رهبری ایران برگزینند. تصور می کنید در چنین شرایطی، خامنه ای چه خواهد کرد!؟
به نظر نگارنده، خامنه ای جنبش رنگی راه خواهد انداخت، و خواستار بازگشت به دوران طلایی امام خمینی و اصلاحات خواهد شد...!
گویا برخی از هموطنان فراموش کرده اند که جناح چپ رژیم، در زمان خمینی، قدرت کامل را در اختیار داشت، و این جناح راست بود که دم از اصلاحات اقتصادی و ...می زد!
بعد از روی کار آمدن خامنه ای و زمانی که قدرت در اختیار جناح راست قرار گرفت، حال نیروهای چپ و جنایتکارانی مانند مجید انصاری، نبوی و ...، اصلاح طلب شده اند...!
و مردم ما به چه قشنگی، فراموش کرده اند که همین اصلاح طلبان، دستشان به خون مردم آلوده است و خون از دست آنها می چکد...! 
نکته بامزه اینجاست، این افرادی که مدعی اصلاحات هستند، خود زمانی قدرت را به صورت کامل در اختیار داشته اند و جز جنایت، هیچ کار دیگری نکرده اند! از نظر آنها، اصلاحات یعنی بازی با کلمات و تحمیق مردم! آنها با مفاهیمی چون حقوق بشر، دمکراسی و سکولاریسم بیگانه هستند، و این ارزش های انسانی را ساخته دست بشریت می دانند.
هدف آنها از اصلاحات، بهبود شرایط زندگی مردم نیست! بلکه منظور آنها از اصلاحات، اصلاح شرایط زندگی خودشان، و بازیابی قدرت است، تا بتوانند در غارت ایران، شریک شوند...!!
تصور کنید که چنین  کودتایی رخ می دهد، به نظر شما، تکلیف جنبش اصلاحات چه خواهد شد؟!
-          در چنین شرایطی، خاتمی رهبر خواهد شد و صدا و سیما، از او به عنوان رهبر مکرم یاد خواهد کرد..!
-          خامنه ای که دستش از قدرت کوتاه شده است، و نمی تواند مثل قبل در غارت رژیم مشارکت کند، یک جنبش اصلاحات راه خواهد انداخت، و مثلا رنگ قهوه ای (!) را به عنوان سمبل برخواهد گزید...!
-          طبیعی است که با رهبر مکرم انقلاب (خاتمی) توافق می کنند که  تنها طرفداران آقای خامنه ای و رهبر مکرم انقلاب (خاتمی)، اجازه داشته باشند که نامزد معرفی کنند و شورای نگهبان، تمام نامزدهای دیگر گروه ها  را حذف خواهد کرد.
-          آنها در انتخابات نامزد معرفی می کنند، و سعی می کنند کسی را به عنوان نامزد انتخاب کنندک ه به صورت مستقیم، دستش به خون کسی آلوده نباشد، اما در عین حال، مورد اعتماد آنها باشد.
-          هر از گاهی خامنه ای دم از دوران طلایی امام خمینی خواهد زد
-          آنها شعارهای قشنگی را انتخاب خواهند کرد، و خلاصه به کمک پول هایی که از همان مردم دزدیده اند، و با خرج مبالغ کلان برای تبلیغات، سعی می کنن برنده شوند.
-          اگر در انتخابات برنده شوند، و بتوانند رییس جمهور را تعیین کنند، مدتی با همان شعارها سر مردم را گرم می کنند، و خلاصه در پشت پرده، به غارت کشور ادامه می دهند...!
-          اگر در انتخابات شکست بخورند، یا رهبر مکرم انقلاب (خاتمی) تقلب کند، اعتراض خواهد کرد، و اگر مثلا ببیند جنبش مردم، تا آستانه سرنگون کردن نظام پیش می رود، فوری سعی می کنند کنترل جنبش را بدست گیرند و نظام را نجات دهند..!
-          مجتبی خامنه ای به تلوزیون خواهد آمد و خواهد گفت: «مردم گفته اند هم غزه هم لبنان، جانم فدای ایران...!»
-          زن خامنه ای خواهد گفت که  جنش قهوه ای، برانداز نیست...!
-          خامنه ای و طرفدارانش، با افرادی مثل سروش و کدیور تماس می گیرند، و به کمک آنها سعی می کنند از نظر تئوریک، و بدون اینکه به اصل نظام خدشه ای وارد کنند، قدرت ولی فقیه را کمی محدود کنند...! 
-          مهدی هاشمی رفسنجانی، به خارج از کشور خواهد آمد، و سعی می کند کنترل جنبش علیه رژیم را در خارج از کشور، به دست گیرد...! 
-          ابراهیم نبوی وزیر ارشاد می شود، اما حسین شریعتمداری، مجبور می شود به بلژیک پناهنده شود، و خلاصه در روز آنلاین مطلب بنویسد...! و به مخالفین اصلاحات، فحاشی کند..! 
-          حتی اگر شکست هم بخورند و ببینند رهبر کنونی تقلب کرده است، با پر رویی تمام، در انتخابات بعدی شرکت می کنند، به دو دلیل:
اولا برای آنها حفظ نظام و مشروعیت خریدن به این نظام، از هر چیزی برای آنها مقدس تر است، به هر حال نون دونی(!) آنها است.
دوما: هدف آنها غارت ایران است، تلاش می کنند یکبار دیگر شانس خود را امتحان کنند، بلکه رهبر کنونی، به آنها شانسی بدهد..!
 چند نوشته اخیر این وبلاگ:
 چرا حکومت های دیکتاتوری، از هنر می ترسند؟!/ آیا چاپلین هم در مراسم هیتلر شرکت می کرد؟!/ مشروعیت بخشی هنرمندان به رژیم

ای رهبر معظم انقلاب، این تحریم ها، شما را به شغل آبا و اجدادی برگردانده است و نشان داده شما چه تخصصی در قوادی دارید!

$
0
0
از دیرباز، اینکه کسی وظیفه هماهنگی و معاملات (!) بین افراد تن فروش را بر عهده بگیرد، کار زشتی قلمداد می شده است، و آن فرد، در پایین ترین رده اجتماعی قرار می گرفته است.

شخصا با افراد تن فروش، هیچ مشکلی ندارم، اولا زندگی خصوصی و سکسی دیگران به کسی مربوط نیست، و از همه مهمتر، بسیاری از آنها، از سر ناچاری به این شغل روی آورده اند و خود قربانی جامعه هستند.

اما قضیه افراد قواد و مشابه فرق دارد، چون این افراد، معمولا آدم های خشن و بی رحمی هستند که از افراد تن فروش (این قربانیان اجتماع) سو استفاده می کنند، و آدم های جوان و در شرایط بد را هدف قرار می دهند و مجبور به تن فروشی می کنند و معمولا بخش عمده پول نیز به جیب آنها می رود.

از این رو است که صفت جاکشی و ...کشی، بدترین صفت در فرهنگ فارسی (و حتی دیگر نقاط دنیا) است.

حال وقتی که می شنویم تحریم ها باعث شده افراد وابسته به رژیم، برای دور زدن تحریم ها به قوادی و ارایه خدمات اینچنینی بیافتند، آدمی به وجد می آید.

در اخبار آمدهبود که:

نوارهای شنود تلفنی رضا ضراب و دستیارش که مکالمه تلفنی بین آنها با یک زن بدکاره است، دستیار ضراب از آمدن رئیس پلیس دوبی به استانبول خبر می دهد و در همین زمان برای استقبال شایسته از وی در حال چانه زنی با این زن است.نوارهای شنود تلفنی رضا ضراب و دستیارش که مکالمه تلفنی بین آنها با یک زن بدکاره است، دستیار ضراب از آمدن رئیس پلیس دوبی به استانبول خبر می دهد و در همین زمان برای استقبال شایسته از وی در حال چانه زنی با این زن است.به نظر می رسد دایره خاصه خرجی ها و لفت و لیس های ایرانی بازداشت شده در ترکیه که خودش را کارمند بابک زنجانی معرفی کرده و برنامه های او را اجرا می کرد، تنها به ترکیه برنگشته و آرام آرام یقه برخی کشورهای کوچک خلیج فارس را هم می گیرد.به گزارش خبرنگار آینده، در تازه ترین مطالب منتشر شده در رسانه های ترکیه که از شنود تلفنی رضا ضراب است، مشخص شده وی به جز رشوه های کلان مالی به سران و افراد وابسته دولت ترکیه، از اعمال خلاف اخلاق و فراهم کردن اسباب فسق و فجور برای یک مقام ارشد پلیس امارات متحده عربی هم استفاده کرده است..در این مطالب منتشر شده که از نوارهای شنود تلفنی رضا ضراب و دستیارش که مکالمه تلفنی بین آنها با یک زن بدکاره است، دستیار ضراب از آمدن رئیس پلیس دوبی به استانبول خبر می دهد و در همین زمان برای استقبال شایسته از وی در حال چانه زنی با این زن است.عمق فاجعه اخلاقی در این فایل صوتی زمانی است که زن نگون بخت مدعی می شود نامزد شده و از لفظ متاهل برای خودش استفاده می کند، اما دستیار رضا ضراب به او می گوید: “چون ازدواج نکردی تا ۱۵۰۰دلار به تو می دهیم که بیایی!”

گویا رهبر معظم انقلاب، و دیگر سران رژیم به دلیل تحریم ها، به شغل شریف آبا اجدادی خود بازگشته اند، و نشان می دهند که در چه زمینه ای تخصص دارند...!

نکته دردناک اینجا، وقتی آشکار می شود که به یاد می آوریم اگر دختری و پسری که یکدیگر را دوست دارند، ولی ازدواج نکرده اند، دست یکدیگر را در خیابان بگیرند،  با مجازات سنگینی چون شلاق و ... روبرو می شود، 

براستی، این چگونه عدالتی است که خود رژیم به قوادی و جاکشی رو می آورد، اما دختر و پسری که از روی دوست داشتن با یکدیگر هستند، باید شلاق بخورند؟! 



 چند نوشته اخیر این وبلاگ:

 چرا حکومت های دیکتاتوری، از هنر می ترسند؟!/ آیا چاپلین هم در مراسم هیتلر شرکت می کرد؟!/ مشروعیت بخشی هنرمندان به رژیم

سکوت درباره هولوکاست ایرانی با درخواست فراموشی آن فرقی ندارد! چه فرقی است بین نبوی و موسوی یا دیگر اصلاح طلبان؟!

$
0
0
اولین باری که ابعاد فاجعه سال 67 را با تمامی وجود لمس کردم، چند سال پیش بود، زمانی بود که جنفیر رابینسون (فعال حقوق بشر و وکیل معروف جولاین آسانژ و ویکی لیکس)، به صورت اتفاقی، از خاطره اش در همکاری با قاضی جفری رابتسون درباره پرونده معروف کشتار دهه هفتاد سخن گفت، لحظه ای سکوت کرد، بعد گفت تنها کلمه فارسی که همیشه به یادش می ماند، عبارت «ملی کش» است!

شنیدن این عبارت از زبان خانم رابینسون، مرا به فکر فرو برد، براستی چرا باید تنها کلمه فارسی که به یاد یک وکیل می ماند، عبارت «ملی کش» باشد؟!

این رخداد، مرا به فکر فرو برد، شاید ما ایرانی ها، به اندازه کافی به این جنایت نمی پردازیم و ابعاد فاجعه را در نیافته ایم!

پر بیراه نیست اگر بگوییم که بسیاری از هموطنان، با اینکه حرف از حقوق بشر می زنند، ولی به دلیل اینکه بسیاری از ما از رهبران مجاهدین و یا گروه های چپ تنفر دارند، باز نیز چشم خود را بر روی این فاجعه می بندند و به اندازه کافی به آن نمی پردازند...!

من از رهبران مجاهدین متنفرم، چون بسیاری از هموطنان بی گناه من، قربانی افکار مریض و بیمار رجوی شده اند، اما آیا حقوق بشر گزینشی است؟! مگر می شود کشته شدن ندا را محکوم کرد، ولی چشم بر روی کشتار مجاهدین خلق در زندان بست؟! مگر می شود گفت چون از افکار مجاهدین خوشم نمی آید، پس آنها را لایق حقوق بشر نمی دانم!؟

کشتار چند هزار انسان بی گناه، یک هولوکاست واقعی است، چرا ما به این موضوع نپرداخته ایم؟!

نمی توان تعارف کرد، نمی توان چشم پوشید، نمی توان مصلحت زمانه را برتر دانست، یک هولوکاست واقعی رخداده است، و رژیم ایران به جنایت علیه بشریت دست زده است.مگر می شود چشم فرو بست و کشتار شش هزار نفر انسان بی دفاع را در زندان ندیده گرفت؟!نادیده گرفتن چنین جنایتی، زمینه را برای رخدادن دوباره آن فراهم می کند.

آیا کشتار سال 67، یک جنایت علیه بشریت محسوب می شود؟

میثاق بین المللی رم که به تشکیل  دادگاه (دیوان )کیفری بین المللی International Criminal Courtانجامید، به صراحت در تعریف جنایت علیه بشریت اشعار می دارد:
are particularly odious offenses in that they constitute a serious attack on human dignity or grave humiliation or a degradation of human beings

به دیگر عبارت، به صراحت هر جنایت جدی که باعث شود شان و مقام و منزلت انسانی پای مال شود را جنایت علیه بشریت می داند.

در حقیقت، جرمی که تنها رخ دادن آن باعث بی حرمتی به شان انسان ها است، جنایت علیه بشریت خوانده می شود، رخدادهای دهشتناکی چون کشتار ارامنه در زمان حکومت عثمانی در ترکیه کنونی، کشتار صدها هزار انسان در رواندا، یا کشتار میلیونها یهودی در زمان جنگ دوم جهانی، مثال بارزی از جنایت علیه بشریت هستند، چون این کشتارها، تنها باعث بی حرمتی و آزار قربانیان نشده اند، بلکه خود جنایت، حرمت انسانی را لکه دار کرده است.

حال اگر به رخدادهای سال دهه شصت، خصوصا سال 67 بپردازیم، می بینیم که کشتار بیش از پنج هزار انسانی که سالها زندانی بوده اند و توان دفاع از خود را نداشته اند، یک جنایت محرز علیه بشریت است. کافیت به یاد بیاوریم که:

-          حتی همان دادگاه های فرمایشی و ناعادلانه رژیم، بسیاری از این زندانیان را به چند سال زندان محکوم کرده بود، و برخی از آنها حتی دوران محکومیت خود را نیز سپری کرده بودند، که اصطلاحات به آنها ملی کش می گفته اند.
-          این افراد در زندان هایی نگه داری می شدند که هیچ ارتباطی با بیرون نداشته اند، کشتار آنها به بهانه حمله مجاهدین، یک جنایت و انتقام گیری کور بوده است.
برای اینکه بدانیم واقعا جنایت علیه بشریت رخ داده است، کافیست به یاد بیاوریم که سال گذشته، دادگاه ایران تریبونال، با حضور حقوقدان های سرشناس بین المللی، کشتار دهه شصت را جنایت علیه بشریت دانستند و رژیم ایران مقصر خواندند.

آنها در حکم دادگاه نوشته اند:

The Islamic Republic of Iran bears absolute responsibility for gross violations of human rights against its citizens under the International Covenant of Civil and Political Rights and The Islamic Republic of Iran has a strong case to answer for crimes against humanity under customary international law as applicable to Iran in the 1980s.

آقای نبوی، این گفته شما یک جنایت است:

چند روز گذشته، بحث های زیادی درباره کشتار سال 67 و موضعی که ابراهیم نبوی، یکی از اصلاح طلبان مقیم خارج، در فضای مجازی در گرفته است. او در مصاحبه با صدای آمریکا گفته است:

« دهه ۶۰ هم که دیگه ۳۰ سال ازش گذشته، دیگه اصلا کسی یادش نیست. یارو می گه که آقا سال ۶۷ رو به یاد بیارید، خوب سال ۶۸ که آقای خمینی مرحوم شد کسی یادش نیست. شما اصلا یاد کسی نیار اون سال ها رو، ولش کن، تموم شد؛ به نظر من این داستان رو اصلا نباید بهش توجه کرد...»

در زمان رخ دادن این جنایت که آقای نبوی که مسئولیت رده بالایی در این رژیم نداشته و تصمیم گیر نبوده است، اما این گفته آقای نبوی، خود یک جنایت است.

هزاران انسان سلاخی شده اند، و کرامت انسانی تک تک انسان های جامعه لگد مال شده است، و ایشان خواستار این می شود که به این موضوع پرداخته نشود!!

معتقدم که گفته آقای نبوی، خود یک جنایت است، چون نپرداختن به این مساله، و پنهان کردن آن باعث می شود که زمینه برای شکل گیری جنایت مشابهی فراهم شود! آقای نبوی، دانسته و ندانسته، مشغول زمینه چینی برای رخدادن دوباره این جنایت است...!

براستی، اگر سال 67، مردم ایران از وقوع چنین فاجعه ای مطلع شده بودند، آیا ممکن بود که در سال 2009، رژیم برای بار دوم به جنایت های عظیمی چون کهریزک دست بزند؟!

مسئولیت میرحسین موسوی و دیگر سران اصلاح طلب:

در اینجا، مایلم به نکته مهمتری بپردازم، و آن مسئولیت دیگر سران رژیم در این جنایت است:

بسیاری از سران اصلاح طلب، در رخ دادن این جنایت مسئولیت دارند و در زمان روی دادن این جنایت، سمت های بسیار رده بالایی را داشته اند، مثلا:

-          میر حسین موسوی، نخست وزیر بود و رابطه نزدیکی با خمینی داشت
-          عبدالکریم موسوی اردبیلی، ریاست دیوانعالی کشور و شورای عالی قضایی  بوده است!
-          سید حسین موسوی تبریزی که یکی دیگر از پدرخوانده های اصلاح طلبان است، دادستان کل انقلاب بوده است!
-          سید محمد خوئینی ها پدر خوانده اصلاح طلبان: دادستان کل کشور!
-          ابوالقاسم سرحدی زاده رییس شورای سرپرستی زندان ها،
-          مجید انصاری: رییس زندان ها!
نگارنده می داند که میرحسین موسوی حاضر نشد بر سر رای مردم معامله کند، مقابل خامنه ای ایستادگی کرد و اکنون در زندان است، اما لطفا به نکات زیر نیز توجه بفرمایید:

-          کار خوب یک نفر، باعث نمی شود کارهای بد دیگر او را در نظر نگیریم!
-          به زندان رفتن، به تنهایی باعث نمی شود که تمامی اعمال و حرف های فرد، خوب و مثبت جلوه کند!
-          زندان رفتن باعث نمی شود که کسی قدیس محسوب شود!
به یاد بیاوریم که موسوی، در زمان همان کشتار به تلوزیون اتریش گفته بود که زندانیا قصد شورش داشته اند، و ما در این موارد، رحم سرمان نمی شود! (منبع: گاردین)

در خاتمه بر این نکته باید پافشاری نمایم که بین حرف ابراهیم نبوی مبنی بر فراموش کردن واقعه و جنایت دهه شصت، و همینطور سکوت دیگر اصلاح طلبان در این مورد، هیچ فرقی نمی بینم...!

سکوت درباره این جنایت، زمینه ساز رخ دادن دوباره آن می شود...! 
 چند نوشته اخیر این وبلاگ:

 چرا حکومت های دیکتاتوری، از هنر می ترسند؟!/ آیا چاپلین هم در مراسم هیتلر شرکت می کرد؟!/ مشروعیت بخشی هنرمندان به رژیم

محمود کریمی و رخوت جامعه: چاقو کش و تیرانداز، مداح شده اند و بعد از عربده کشی، همچنان به تحمیق اطرافیان ادامه می دهند!

$
0
0
محمود کریمی، یکی از مداحان مورد علاقه و نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی است، چند هفته پیش، او در خیابان، در وسط شهر تهران به سمت یک زوج که هیچ خلافی نکرده بودند، تیراندازی کرد!

در حالی که این جرم، یک جرم عمومی است و دادستان، طبق همین قانون ناقص جمهوری اسلامی موظف به پیگیری آن است، اما سیستم قضایی فاسد رژیم، هیچ واکنشی نشان نداد، در نهایت هم به طرز مشکوکی، قربانیان حادثه رضایت دادند!

در این میان، واکنش جامعه مداحان خنده آور بود، چون در واکنش به تیراندازی این آدم خطرناک و جانی، او را قربانی توطئه اسرایییل (!) خواندند...! و از او دفاع کردند.

حال محمود کریمی، این آدم خلاف کار و خطرناک، که جایش در گوشه زندان است، در اولین واکنش ها، با پر رویی تمام، به تحمیق اطرافیان خود ادامه می دهد، و یک چیزی نیز طلبکار است...!

ذکر این نکته ضروری است، هنوز او به جامعه توضیحی نداده که چرا:
-          اسلحه حمل می کرده است؟!
-          به چه دلیل به یک خانواده شلیک کرده است؟!

این اشخاص، همان چاقو کش ها و قمه بدست های سابق هستند، افراد جنایت کاری که اکنون رژیم اسلحه گرم در اختیار آنها قرار داده است، و با اطمینان از اینکه کسی به آنها کاری ندارد، به سمت افراد بیگناه شلیک می کنند..!

وای به حال جامعه ای که یک آدم عربده کش و چاقو کش، تفنگ بدست بگیرد و به سمت مردم شلیک کند، بعد جامعه آنقدر فاسد باشد که چنین فرد فاسدی، در دره افراد قدرتمند جامعه قرار گیرد، تا جایی که حتی نظام فاسد قضایی، جرات نزدیک شدن به او را نداشته باشد...!
و از آن بدتر، جامعه آنقدر دچار رخوت شده باشد که این فرد، در وسط شهر به سمت یک خانواده شلیک کند، و بعد با پر رویی بتواند بیاید و چنین مزخرفاتی را سر هم کند، و هیچ کسی نیز به او واکنش نشان ندهد...!

نوشته دیگر امروز این وبلاگ: 

سخنان محمود کریمی را در انتهای این نوشته می بینید (منبع):

حاج محمود کریمی امروز در مراسم میلاد توی امام زاده چیذر حرفش رو با این جمله شروع کرد. هیچ وقت حاجی رو اینقدر شاد و پر انرژی ندیده بودم. بعد توضیحات مفصلی (تا حدی غیر مستقیم و بدون
اشاره به اصل ماجرا) داد که متنش رو از روی صوت ضبط شده پیاده میکنم:

اول از امام عسکری علیه الصلاة و السلام یک حدیث عرض میکنم. حضرت فرمودند در مورد آنچه که به
تو می بندند و تهمتی که به تو می زنند، ناراحت نباش. خوب گوش بدید به درد همه مون میخوره. از چیزی که مردم در مورد تو میگن ناراحت نباش. چرا؟ چون اگر اونها راست بگن عقوبتت جلو میفته، به خاطر اون کاری که کردی روز قیامت دیگه عقاب نمیشی یا خفیف تر میشه عقابت. اگر دروغ و اشتباه بگن که میشه تهمت، کانت حسنة لاتعملها. یه حسنه ای برات مینویسن که اصلا انجام ندادی. به عنوان مثال روز قیامت میگن آقای برادر، شما صد نفر رو فرستادی مکه، حج واجب. میگی بابا من خودم هم پول نداشتم برم، این اجر حرفیه که پشت سرت زده شده ولی صحت نداشته. اگر غیبتت رو بکنن عقوبت گناهت کم میشه، اگر تهمت بهت بزنن، حسنه ای که انجام ندادی ثبت میشه برات. حالا فرق غیبت و تهمت چیه؟ در یک حدیث دیگری از معصومین علیهم الصلاة و السلام عرض میکنم، فرمودند غیبت از زنا بدتره و تهمت از غیبت بدتره. یک حدیث هم از امیرالمومنین عرض میکنم، حضرت فرمودند انصاف اختلافات رو از بین میبره. اگر ما توی مملکت خودمون همه منصفانه نقد بکنیم و منصفانه حرف بزنیم، اختلافات از بین میره. بی انصافی سیدالشهدا رو به شهادت رسوند. اونایی که سیدالشهدا رو کشتن بی انصاف بودن، اونی هم که حالا مثلا یه شونه تخم مرغ رو صد تومن گرون تر میده بی انصافه به اندازه ی همون صد تومنه. این ظلمه دیگه. باید یه خورده انصاف به خرج بدیم. البته من ناراحت نیستم ها. چون اون کانت حسنه لاتعملهاست. دوتا موضوع رو میخواستم عرض کنم برای دوستانم که اذیت شدند و یه خورده دلشون لرزید. بعضیا باورشون نسبت به جلسات سیدالشهدا یه خورده همچین سفت نبود، یه خورده لرزش پیدا کرد، یه خورده نگران شدن. ازشون عذرخواهی میکنم، چون موضوع من باعث شد که شماها ناراحت بشید. از همه ی دوستانی که حمایت کردن از دستگاه سیدالشهدا، علی الخصوص از رفقای مداح مون، عزیزان مون، حاج آقا منصور، حاج سعید، حاج رضا، ... از همشون تشکر میکنم. از قول اهل بیت تشکر میکنم؛ چون اینا پای دستگاه سیدالشهدا در اومدن. برای اونایی که بی اطلاع یه اخباری رو برداشتن زدن، اونایی که از من حلالیت خواستن، حلال... نوش جان شون. من از کسی به دل نمی گیرم. برا اونایی که دنبال یه موضوعی گشتن و دوست داشتن سروصدا ایجاد بشه، از خداوند متعال طلب مغفرت میکنم، ایشالا یه خورده حواس شون بیشتر جمع میشه. یه موضوعی هم درباره ی خودمون عرض کنم. رفقا گوش بدید. یه گل رو از توی یه گلدون کوچیک درمیارن، میذارن توی گلدون بزرگتر، چون جاش کمه دیگه. یه ده روزی این گل که جاش عوض میشه یه خورده پژمرده میشه. همه فکر میکنن که این گله مرد، ولی بعد ده روز دوباره شکوفاتر میشه چون جاش بزرگتر میشه، گلش هم بیشتر میشه. مولا گلدون ما رو عوض کرد.



احمدی نژاد هولوکاست یهودیان را منکر می شود، آن یکی می گوید فراموشش کن!/ انکار یا پنهان کردن یک جنایت، خود یک جنایت است!

$
0
0
سخنان شرم آور آقای ابراهیم نبوی و درخواست او برای فراموش کردن جنایاتی که در دهه شصت رخ داده است، یادآور رفتار احمدی نژاد است. احمدی نژاد نیز با وقاحت، در چشم همه نگاه می کرد، و بدون اینکه حرمت خون هزاران انسانی که بر زمین ریخته شده را نگه دارد، با بی شرمی می گفت هولوکاستی وجود نداشته است...!

حال ابراهیم نبوی، با همان روش، خواستار فراموش کردن جنایات دهه شصت می شود...!

نکته مهم اینجاست، اصولا در جوامع متمدن، مثلا همان بلژیکی که آقای نبوی در آن رشد می کند، چنین سخنانی می تواند جرم تلقی شود!

برخی از اشخاص، لیاقت زندگی در یک کشور متمدن و آزاد را ندارند، تفکر و قالب شخصیتی آنها بیشتر منطبق بر رژیم جمهوری اسلامی است.

دلایل برای جرم بودن انکار جنایت علیه بشریت:

اصولا در تمامی جوامع متمدن، فعالیت نژاد پرستانه بر علیه اقلیت، ممنوع و جرم محسوب می شود، به عنوان مثال در تصمیم رسمی اتحادیه اروپا برای مقابله با نژاد پرستی (مصوبه سال 2007) می بینیم که به صراحت قید شده:

European Union Framework Decision for Combating Racism and Xenophobia (2007)
The text establishes that the following intentional conduct will be punishable in all EU Member States:
- Publicly inciting to violence or hatred , even by dissemination or distribution of tracts, pictures or other material, directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin.
- Publicly condoning, denying or grossly trivialising
- crimes of genocide, crimes against humanity and war crimes as defined in the Statute of the International Criminal Court (Articles 6, 7 and 8) directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin, and
- crimes defined by the Tribunal of Nuremberg (Article 6 of the Charter of the International Military Tribunal, London Agreement of 1945) directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin.

خلاصه ترجمه:
"اعمال زیر توسط اعضا اتحادیه اروپا، جرم بوده و مجازات خواهد شد:
-         تحریک افکار عمومی برای اقدام خشونت آمیز و ایجاد تنفر، حتی به وسیله انتشار اعلامیه، تصویر و یا دیگر منابع که بر علیه یک گروه از مردم بر اساس نژاد و رنگ پوست و مذهب و یا نسب آنها باشد.  
اگر در ملا عام به انکار، بخشش و یا کم جلوه دادن اثرات اعمال زیر بپردازند:
-         نسل کشی، جنایت علیه بشریت و یا جنایت جنگی و..."

بر اساس قانون فوق، انکار نسل کشی در برخی از کشورهای اروپایی جرم محسوب می شود و مهمترین دلیلی که برای تصویب این قانون در نظر گرفته اند، این است که می گویند انکار نسل کشی، زمینه را برای نژاد پرستی و بیگانه هراسی ( xenophobia) فراهم می کند.

دلیل ساده ای برای آن وجود دارد، چرا که افراد نژاد پرست  تلاش می کنند با انکار نسل کشی های صورت گرفته، زمینه را برای نسل کشی و نژاد پرستی جدیدی فراهم کنند.

روش کار آنها بسیار ساده است، چه آنکه مثلا احمدی نژاد می گوید در جنگ جهانی دوم، اصولا یهودی ها کشته نشده اند، بعد استدلال می کند که این یهودی ها، با این دروغی که سر هم کرده اند (مبنی بر نسل کشی) دارند از دنیا سو استفاده می کنند.
طبیعی است که این گفتار دروغ، می تواند زمینه ساز بروز دوباره جنایت شود، چون آن افراد نژآد پرست، نه تنها از کشتار قبلی شرمگین نمی شوند، بلکه تصور می کنند چون آن افراد داستان دروغینی (به عنوان نمونه هولوکاست) را درست کرده اند،  مستحق آزار بیشتر هستند...!

در حقیقت با همین روش ساده، افراد نژاد پرست زمینه را برای آزار اقلیت ها فراهم می کنند.

بسیار انکار نسل کشی های گذشته را به نوعی (Hate speech) سخنان تنفر آمریز می دانند  که هدف نهایی آن آزار اقلیت های جامعه است.

در سال 1992، برخی درخواست کردند  که بر اساس آزادی بیان مندرج اعلامیه جهانی حقوق بشر، انکار نسل کشی ها را امری مجاز بدانند، اما کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا، و دادگاه عالی اتحادیه اروپا  و کمیته حقوق بشر سازمان ملل، این درخواست را رد کردند.

نکته اینجاست که  بسیاری معتقدند اطلاع رسانی بسیار موثرتر از ایجاد قانون بر علیه انکار  نسل کشی ها  است(منبع)

در المان به صراحت قانون اشعار می دارد که :

"  Denial of the Holocaust in public, or to the effects thereof is punishable by imprisonment from 6 months to 5 years and the loss of certain rights"

"هر گاه کسی به انکار هولوکاست در انظار عمومی بپردازد، به زندان از شش تا پنج سال محکوم می شود."

نکته اینجاست که باید خود را به جای شخص یهودی گذاشت که شش میلیون نفر از جامعه انها توسط همین جامعه آلمان کشته شده اند، حال تحمل اینکه بعد از چند سال، همان جامعه آلمان، منکر وقوع این فاجعه شود، بسیار ثقیل است.

از سال 1990 تا کنون چهارده نفر در اتحادیه اروپا به دلیل انکار نسل کشی، با جریمه مواجه شده اند. 




جایگاه حقوق بشر در مذاکرات آمریکا و اتحادیه اروپا با رژیم ایران: آمار اعدام چند برابر می شود، آنها تحریم ها را کاهش می دهند..!

$
0
0
ساعاتی پیش خبر کاهش تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا علیه رژیم ایران، اعلام شد (منبع)؛ این در حالی است که اعدام ها در چند ماه اخیر، بشدت افزایش یافته است...!

این در حالی است که از زمان روی کار آمدن حسن روحانی، تعداد اعدام ها در ایران افزایش چشمگیری داشته است، به عنوان مثال، سازمان عفو بین المللی گزارش داده است که در کمتر از دو هفته، بیش از چهل نفر در ایران اعدام شده اند (منبع).

اگر مردم ایران، خود به مسایل و موارد نقض حقوق بشر توجه لازم را مبذول ندارند، طبیعی است که کشورهای خارجی نیز اهمیتی به این مهم نخواهند داد...!

 گزارش کامل مرکز اسناد حقوق بشر ایران را از تعداد اعدام ها، در اینلینک می توانید مشاهده بفرمایید:


نوشته دیگر امروز این وبلاگ: 




     




خامنه ای، آینده، حال و گذشته این جوان را سیاه کرده بود/قانون زمانی معتبر و محترم است که عدالت و انصاف را زیر پا نگذارد!

$
0
0
دزدی کار بدی است، اما هیچ جای دنیا، کسی را که از روی گرسنگی، مثلا به دزدیدن نان دست زده است، محکوم نمی کنند.

هر چند که شاید صاحب مغازه نان فروشی، یک شخص عادی جامعه باشد، و با دزدیده شدن این نان، اموال او مورد تجاوز واقع شده باشد، اما در چنین شرایطی، دادگاه عادل، دزد را مبری از جرم اعلام می کند.

دلیل ساده است، هر چند که حراست از اموال هر انسانی، بخشی از حقوق بشر است، اما در این مورد خاص، اینکه مبلغی پول از اموال صاحب مغازه کم شود، در مقابل اینکه یک انسان گرسنه بماند، اهمیتی ندارد.

در جامعه ای که عدالت و حرمت انسانی با ارزش تلقی گردد، اولین و مهمترین چیزی که در دادگاه مطرح می شود، سلامت و امنیت انسان ها است. به همین دلیل، در مثال فوق، دادگاه امنیت و سلامت کسی که از روی گرسنگی به دزدی دست زده را مهمتر از هر چیز دیگری، حتی امنیت اقتصادی صاحب مغازه می داند.

حال شما را به خواندن خبر دردناکی  دعوت می کنم، خبری که پشت آدمی را به لرزه در می آورد:

در ساعت ۱۳:۳۰ دقیقه روز شنبه ماموران مترو ایستگاه گلبرگ اقدام به توقیف اموال یک دستفروش جوان کرده‌اند. این دستفروش که موفق نشده اموال خود را از ماموران مترو پس بگیرد تهدید کرده بود که در صورت عودت ندادن اموالش خود را به زیر قطار پرتاب خواهد کرد. بعد از بی توجهی ماموران مترو و پس ندادن اموال این دستفروش، مرد جوان خود را جلوی قطار مترو انداخته است و در اثر برخورد با قطار سر وی از بدنش جدا شده است.

صد البته که باید در جامعه، قانون اجرا شود، اما ضابط قضایی و یا مسئول اجرای قانون، نمی تواند برای اجرای قانون، ساده ترین اصول انسانی را لگد مال کند، و یا اینچنین حرمت انسانیت را بشکند.

به عنوان مثال، در تمامی کشورهای متمدن، برای تعقب مجرمین دستور مشخصی وجود دارد، و پلیس حق ندارد برای تعقیب مجرمینی که قوانین رانندگی را زیر پا می گذارند و به صورت خطرناکی رانندگی می کنند، خود قوانین رانندگی را زیر پا بگذارد، و جان دیگر شهروندان و یا حتی جان خود فرد خطاکار را به خطر بیاندازد.


شاید قانون به ماموران نیروی انتظامی و یا ماموران مترو این اجازه را می دهد که جلوی افراد دست فروش را بگیرند، 

اما وقتی می توان عمق فاجعه رخ داده را درک کرد که به نکات ذیل توجه شود:

-          کشور ایران، می تواند جزو ثروتمند ترین کشورهای دنیا باشد.
-          رژیم خامنه ای، زندگی مردم ایران را سیاه کرده است، و اقتصاد کشور را به نابودی کشانده است.
-          فرصت های شغلی برای جوانان نیست، و یا اگر هست، به صورت منصفانه ای تقسیم نمی شود.
-          دولت موظف است که در صورت بیکاری افراد، به آنها حقوق بیکاری بدهد، تا آنها از پس حداقل هزینه های زندگی برآیند.
در حقیقت، رژیم خامنه ای، زندگی این جوان را سیاه کرده است، آینده و گذشته و حال او را تباه کرده، ثروت کشور او را به یغما برده اسـت، و وقتی این جوان بیچاره، تلاش می کند که به روشی شرافتمندانه، پول اندکی برای خود کسب کند، اینچنین سرمایه اندکش را از او می گیرند، و کار به جایی می رسد که او مجبور به خودکشی می شود.


خطاب به کسانی که فکر می کنند جنایات خامنه ای محدود به کشتن مبارزان آزادی خواهی در خیابان ها است، باید گفت که این جوان نیز، همچون سهراب و ندا، قربانی این رژیم غیرانسانی و وحشی شده است...

نوشته دیگر امروز این وبلاگ: 

جایگاه حقوق بشر در مذاکرات آمریکا و اتحادیه اروپا با رژیم ایران: آمار اعدام چند برابر می شود، آنها تحریم ها را کاهش می دهند..!




     



طرف مدعی است که از انگلیس مدرک دکتری گرفته (ببخشید، خریده!)؛ بعد نمی داند آکسفورد چند صد سال قدیمی تر از فیضیه است!

$
0
0
درباره مشکوک بودن مدرک علمی حسن روحانی، بسیار سخن گفته شده است، و به صورت مشخص، او نیز مانند عوضعلی کردان، با روش های غیر اخلاقی و به منظور فریب دادن مردم، مدرکی تقلبی به دست اورده است.

اما نکته بامزه، سخنان اخیر او است، چرا که حسن روحانی گفته اسـ:

«البته غرب قدرناشناسی می كند. غرب هر چه دارد از علمای اسلام دارد. شما حتی دانشگاه های قدیمی غرب را که نگاه می كنید حتی ساختمانش هم تقلید از حوزه های علمیه است. آکسفورد را ببینید، شبیه مدرسه فیضیه است. سبك همان سبك است»

مدرسه فیضیه حدود دویست سال پیش ساخته شد، اما حتی اگر خوشبینانه نیز نگاه کنیم، مدرسه فیضیه جایگزین مدرسه آستانه شده است که توسط طهماسب شاه صفوی، حدود پانصد سال قبل ساخته شده است..!

حال به یاد  بیاوریم که حسن روحانی، حجت السلام نیز هست، و باید به این نکته، اگهی کامل داشته باشد.
حال آقای حسن روحانی، اعلام می کند که آکسفورد از روی مدرسه فیضیه ساخته شده است...!

شگفتا، طرف ادعا می کند از انگلستان دکترا گرفته است، اما آنقدر با مراکز آموزشی آنجا آشنا نیست که بداند مثلا آموزش در دانشگاه آکسفورد، از نهصد و هیجده سال پیش، آغاز شده است...!

تصور کنید یک چینی برای تحصیل به ایران بیاید و در دانشگاه شریف درس بخواند،  بعد ادعا کند که مثلا دانشگاه تهران، نهصد سال قبل بنا شده است...! و البته، این اشتباه روحانی، بسیار مضحک تر است، چون آکسفورد یکی از چند دانشگاه قدیمی دنیا است، و معمولا کسانی که در بریتانیا درس خوانده باشند، خیلی خوب با تاریخچه این دانشگاه ها، آشنا هستند...!








شیرخوارگاه های کودکان بی سرپرست، دراوج سرما، برای پرداخت قبض گاز مشکل دارند، اما گاز برای حوزه علمیه و مساجد رایگان شده!

$
0
0
چند وقت پیش، با یکی از دوستان داخل کشور چت می کردم، فرد نیکوکاری که سالها است تمامی زندگیش را صرف یکی از شیرخوارگاه های کشور کرده است. خیلی ناراحت بود، و در بین صحبت ها، متوجه شدم که حتی برای پرداخت قبض گاز و برق نیز مشکل دارند، و خلاصه ممکن است کودکان بی پناه، با سرما مواجه شوند.

این موضوع را فراموش کرده بودم، تا اینکه امروز خبر عجیبی را خواندم:

سخنگوی کمیسیون تلفیق با بیان اینکه دولت ملزم به فعال‌سازی واحد‌های تولیدی صنعتی شده است گفت : طبق مصوبه کمیسیون تلفیق هزینه حق انشعاب برق و آب حوزه‌های علمیه در مراکز قرآنی و اماکن اقلیت‌های علمی رایگان است.

دیدن این خبر، پشت آدمی را به لرزه در میآورد...! چه بر سر کشور امده، خطر سرما، کودکان این جامعه را تهدید می کند، اما جماعتی گردن کلفت، که از خوردن پول مردم، چربی بسیاری بر شکم آورده اند، باید از پرداخت قبض آب و برق و گاز، معاف باشند!؟

کجای این انصاف است؟!

چه بر سر مردم ایران آمده، که چنین فجایعی را می بینند، و هنوز این رژیم جنایتکار، بر گرده  مردم سوار است؟!









این سفرهای استانی، به سبک ناصرالدین شاه، و توهین به شعور شهروندان ایران است...!

$
0
0
چرا باید به یمن حضور یک سیاستمدار، مردم فرصت این را بیابند که شکواییه ای را تقدیم کنند؟!

سفرهای استانی، مختص حسن روحانی، خاتمی، رفسنجانی، احمدی نژاد یا خاتمی نیست، تمامی سران این رژیم جنایتکار، هر موقع که خسته می شوند و قصد دارند اندکی به ریش مردم ایران بخندند، بساط سفر استانی به پا می کنند، تا مردم به به دست بوس و پابوس آنها بیایند، و بتوانند عرض حال و شکواییه خود را تقدیم کنند...!

اصولا در کشورهای متمدن، که بر اساس دمکراسی بنا شده و حاکمان، بر اساس نظر مردم و به انتخاب مردم برگزیده می شون، تمامی اعضای دولت، از رییس جمهور یا نخست وزیر گرفته تا مدیران رده پایین تر، خدمتگذار مردم محسوب می شوند، و چون از بودجه دولت حقوق خود را دریافت می کنند، موظف هستند که بهترین وجهی، به مردم خدمات خود را ارایه کنند...!

به عنوان مثال، چند سال پیش که در بریتانیا، چند نفر از نمایندگان مجلس، مبلغی پول از حساب پارلمان برداشته بودند، بلوایی بر پا شد و حتی یکی از نمایندگان، به دادگاه کشانده شد. (توضیح بیشتر اینجا)

در تمامی کشورهای متمدن، یک سیستم مشخص برای انتقاد کردن، و یا شکایت از ارگان مربوطه هست، و به هیچ وجه نیازی نیست که برای مثلا شکایت از اداره کشاورزی، دست به دامان رییس جمهور شوی!

و از آن مهمتر، رییس جمهور نمی تواند به مثلا اداره کشاورزی بگوید فلان کار را بکن! چون اگر درخواست قانونی باشد، باید همان اداره یا ارگان، کار خودش را درست انجام می داده، اما اگر درخواست قانونی نباشد، رییس جمهور هم نمی تواند به اداره کشاورزی بگوید رفتار غیر قانونی کند...!

اصولا این سیستم، غیر عادلانه است، چون مثلا الان شهروندان خوزستانی، چون روحانی به آنجا سفر کرده، می توانند نظرات خود را به گوش او برسانند، اما مثلا شهروندان بلوچستانی، نمی توانند!!

این سفرهای استانی، توهین مستقیم به شعور مردم ایران، بی حرمت کردن حقوق شهروندان است! چرا باید مردم ایران به دنبال آقای حسن روحانی یا یکی دیگر این اشخاص بدوند، تا بلکه بتوانند نامه خود را به دست او برسانند؟!


این روش، متعلق به دوران ناصرالدین شاه قاچار است، و تنها نشان می دهد که سران این رژیم، تا چه حد به شهروندان ایرانی بی احترامی می کنند..! 









صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!

$
0
0
متاسفانه به اندازه کافی به مصطفی پورمحمدی، جنایتکاری که خون هزاران زندانی ایران از دست او می چکد، پرداخته نشده است.

گویا فراموش کرده ایم، مصطفی پورمحمدی، توسط سازمان دیده بان حقوق بشر، به دلیل نقش گسترده ای که در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 بازی کرده است، به جنایت علیه بشریت متهم شده است! (اینجاو اینجا)

به یاد بیاورید، مصطفی پورمحمدی، جزو هییت سه نفره مرگ بوده، هییت سه نفره ای که درباره زنده ماندن یا اعدام چند هزار زندانی سیاسی در سال 67، تصمیم گرفته است.

در بسیاری از موارد، سوالی که این هییت می پرسیده، خیلی ساده بوده است، مثلا ایا حاضر هستید به هم بند خودتان که متهم به اعدام شده را بکشید؟! و اگر هر کدام از جواب ها منفی بوده است، زندانی به اعدام محکوم می شده است.

مصطفی پورمحمدی، یک جنایتکار تمام عیار است. براستی چه فرقی بین او و صدام حسین است؟! درست است که صدام حسین تعداد بیشتری انسان را کشته است، اما نوع و روش کار هر دو یکی است و هر دو به جنایت علیه بشریت، و قتل عام انسان ها دست زدها ند.

حال بامزه است، چنین شخصی، با چنین پیشینه سیاه و شرم آوری، با پر رویی تمام، احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل  را عمله می خواند!

به گزارش رادیو فردا:

مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری، روز پنجشنبه، احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران، را فردی «فاسد» خواند و گفت:«احمد شهيد اصلا يک حقوقدان نيست و به صورت يک عمله سياسی وارد عرصه شده و از همان ابتدا عليه ملت ايران موضع گرفته است.

به یاد بیاوریم، مصطفی پورمحمدی هیچگاه پایش را به دانشگاه نگذاشته (مگر برای سرکوب و اعدام!)، و احمد شهید، از یکی از بهترین دانشگاه های دنیا(اینجا)، مدرک دکتری خود را گرفته است...!





هر چند رژیم ٣٥ سال سرکوب کرده، اما مبارزه مردم ایران چون آتش است، حتی اگر شعله کوچکی باقی مانده باشد، باز شراره ریزد!

$
0
0
مبارزه مردم ایران برای رسیدن به دمکراسی و آزادی، ریشه ای عمیق دارد، و فراتر از جنبش سبز یا کوی دانشگاه است.

آتش فشان آزادی در ایران زمانی فوران یافت که مردم ایران، بیش از یکصد سال قبل موفق شدند جنبش مشروطه را به پیروزی برسانند.

دست یابی به دمکراسی و حق حاکمیت مردم بر مردم قدمتی بیش از یکصد سال دارد، و پر بیراه نیست اگر این جنبش را قدیمی ترین جنبش آزادی خواهانه آسیا و آفریقا بدانیم.

اکنون که در آستانه سالگرد دهه زجر، یا آغاز استقرار حاکمیت ولایت فقیه بر کشور ایران هستیم، ذکر این نکته ضروری است که جنبش آزادی خواهانه ایران، چون آتش در انبار باروت است، حتی اگر شعله ای کوچک از آن باقی مانده باشد، باز شراره ریز خواهد شد، و خانه دیکتاتور را به خاکستر تبدیل خواهد کرد.

این رژیم با کشتن ندا و سهراب در خیابان های تهران، کشتن مختاری، پوینده، فرخزدا، بختیار، ستار بهشتی و ...، شاید برای مدت کوتاهی بتواند سر پا بماند، اما عاقبت جنایتکاران، سرنگونی و گوشه زندان است...!
عاقبتی که در انتظار خامنه ای است...!  



صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!


آیا سپاه در قاچاق این حجم عظیم هروئین دست داشته؟! / صحبت های تهدید آمیز دری نجف آبادی برای قاچاق را به یاد بیاورید!

$
0
0
چهل و پنج کیلو هروئین خالص، که بالغ بر ده ها میلیون دلار قیمت آن در دست قاچاقچیان خیابانی است، در گمرک آلمان کشف شده است. (منبعاین هرویین ها، به شکل ماهرانه ای، در فرش های ایرانی جا سازی شده بود.
جدای از اینکه سو استفاده از فرش (نمادی از هنر ایران) به هدف قاچاق هروئین، تلخی این خبر را دو چندان می کند، اما نکته اصلی که نباید فراموش شود، نقش سپاه در قاچاق مواد مخدر است. لطفا به یاد داشته باشید:
یک- به یاد داشته  باشیم، وزیر اطلاعات سابق و دادستان کل کشور، اقای نجفی درآبادی، رسما تهدید کرده بود که در صورت فشار برای توفق برنامه هسته ای، رژیم ایران، درب را بر روی قاچاق مواد مخدر به اروپا خواهد گشود...!
او گفته بود: (منبع
" درصورتى که کشورهاى غربى به ادامه چالش با ايران درزمينه انرژى هسته‌اى ادامه دهند ايران نيزمى تواند اجازه عبورمواد مخدررا البته نه ازخاک ايران بلکه ازدريا ونقاط ديگربدهد""
دو- سپاه رسما به ساقی بین المللی قاچاق مواد مخدر تبدیل شده است. حتی یکی از سران سپاه، به دلیل قاچاق مواد مخدر، در لیست تحریم های اداره های مبارزه با مواد مخدر آمریکا قرار گرفته است...! (منیع)
سه- امنیت تمامی  فرودگاه های ایران، در اختیار سپاه پاسداران است و سپاه با استفاده از کنترلی که بر روی فرودگاه ها دارد، می تواند  نسبت به قاچاق این حجم عظیم از مواد مخدر اقدام کند. به یاد داشته باشیم، چند سال پیش که خاتمی می خواست مدیریت یکی از فرودگاه ها را به یک شرکت خارجی سرمایه گذار، واگذار کند، همین سپاه با حمله مسلحانه، و تهدید هواپیمای مسافربری، بحران ایجاد کرد و کنترل فرودگاه را پس گرفت...!
حال می توان حدس زد چرا سپاه، تا این حد مایل بوده که کنترل فرودگاه ها را در اختیار داشته باشد!
در جمع بندی، باید گفت که صدور این حجم از هرویین خالص، تنها با نظارت و مشارکت سپاه پاسداران ممکن است و به همین علت است که اینچنین جلب توجه کرده است.
پی نوشت:
زمانی، این شعر، نشانگر فرهنگ پر افتخار ایرانی بود:

شکرشکن شوند همه طوطیان هند/--------/زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود!

صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!



فاجعه پنهان/ کجای دنیا را دیده اید که قاضی و پلیس، وارد کار بازرگانی و اقتصادی (بخوانش دلالی) شوند؟!

$
0
0
در اخبار آمده است که نیروی انتظامی رژیم نیز به کار فروش نفت روی آورده بوده اسـت! (منبع)

گویا به دلیل تحریم ها، به صورت مستقیم نمی توانسته نفت را بفروشد، در نتیجه، احمدی نژاد اجازه داده بوده که بابت کسری بودجه، نیروی انتظامی راسا به فروش نفت اقدام کند...!

لابد چند وقت دیگر، مشخص می شود که قوه قضاییه نیز امکان مشابهی داشته، و در کار فروش نفت بوده است!

نکته اول این است که در این چند سال تحریم ها، کشور ایران به مانند سالهای آخر حکومت صدام اداراه شده است، و در بازارهای بین المللی، دلال های نفت، به غارت اموال مردم ایران مشغول هستند و نفت ایران را به نصف قیمت معامله می کردند..!

دلیل آن نیز مشخص است، وقتی متولی رسمی نفت در کشور، کار خود را به یک نیروی نظامی و انتظامی واگذار کند، نتیجه همین می شود..!

اما نکته دوم، و مهمتر، فاجعه پنهانی است رخ داده!

نیروی پلیس و سیستم قضایی هر جامعه ای، نقاط حساس آن جامعه هستند و به راحتی در معرض آسیب قرار دارند. از این رو است که همیشه نظارت های بسیار جدی و سختی بر روی این دو نهاد وجود دارد، تا جلوی آلودگی آنها را به فساد اقتصادی بگیرند. 

کاملا مشخص است، وقتی پلیس، به عنوان کسی که اسلحه در اختیار دارد و می تواند به بقیه زور بگوید، وارد کار اقتصادی شود، فاجعه ای رخ می دهد که آن سرش ناپیدا است!

چرا که این پلیس است که باید جلوی فساد را بگیرد و با دزدی و فساد مالی مبارزه کند، حال وقتی خود این پلیس وارد کار اقتصادی می شود، آنهم یک کار اقتصادی که دلالی محسوب می شود، دیگر فساد تا عمق آن نیرو نفوذ می کند.

مثلا تصور کنید: پلیس وظیفه مبارزه با قاچاق مواد مخدر را دارد، حال همین پلیس، قرار باشد که دلالی فروش مواد مخدر را بکند، طبیعی است که دیگر هیچ کسی جلودار آنها نخواهد بود..!


این رخداد، یک فاجعه وحشتناک است، و نشان می دهد که فساد تا اعماق این رژیم ریشه دوانده است...!

نوشته دیگر امروز: 
آیا سپاه در قاچاق این حجم عظیم هروئین دست داشته؟! / صحبت های تهدید آمیز دری نجف آبادی برای قاچاق را به یاد بیاورید! 



صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!


به نظر می رسد که هدف غرب، تبدیل ایران به عربستان سعودی است، برای آنها دمکراسی و حقوق بشر در ایران سرسوزنی اهمیت ندارد!

$
0
0
اخبار مذاکرات ااتمی بین جان کری و یا ظریف، و یا سفر یکصد بازرگان فرانسوی به ایران، آدمی را به شگفتی وا می دارد! نمی دانم این بازرگانان، هنگام پا گذاردن بر خیابان های تهران چه حسی دارند، آیا می دانند که خون ندا و سهراب و صدها جوان دیگر، در همین خیابان ها توسط همین رژیم بر زمین ریخته شده است؟!
همین رژیمی که آنها قصد معامله های کلان با او را دارند؟!
 به نظر می رسد که کشورهای غربی، شرم را کناری گذارده اند، و رسما دنبال معامله با رژیم خامنه ای هستند، و برای آنها دمکراسی و حقوق بشر در ایران اهمیتی ندارد! تا زمانی که این رژیم خونخوار، خطری برای آنها نداشته باشد، مجاز است که چون رژیم عربستان سعودی، هر بلایی که می خواهد بر سر مردم بیاورد!
اصولا از نظر کشورهای غربی، ایرانی که دمکراتیک نباشد، به نفع آنها است، چون یک ایران دمکراتیک، اجازه غارت را به آنها نمی دهد، و از طرف دیگر، جلوی رشد دمکراسی در کشورهای عربی را نیز می گیرد.
به یاد داشته باشیم، تنها بهانه ای که بریتانیا و آمریکا برای رابطه صمیمی با عربستان دارند، وجود رژیم جمهوری اسلامی است و ادعا می کنند که به کشورهای منطقه، برای مهار رژیم نیاز دارند..! حال اگر ایران دمکراتیک باشد، قطعا غرب بهانه چندانی برای ادامه رابطه و غارت عربستان نیز نخواهد داشت.
به نظر می رسد تنها نگرانی غرب، منافع اقتصادی خودشان است، و برای آنها سرکوب مردم ایران، و حقوق بشر در ایران اهمیتی ندارد.

در اینجا است که باید به یکدیگر یادآور شویم: وظیفه برقرار دمکراسی در ایران، بر عهده خود ما است، نه بر عهده غرب...! و در این مسیر، حتی نمی توان بر روی کمک کشورهای غربی نیز حساب کرد..! ایران کشور ما است، وظیفه ایجاد تغییر نیز با خود ما است...! 
تصویر رییس جمهور آمریکا، هنگام تعظیم به پادشاه عربستان سعودی، یکی از فاسدترین دیکتاتورهای دنیا.


صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!


مردم انقلابی٥٧: کودکی را تصور کنید که دستبند طلایی دارد، دزدی به وعده شوکولات،هم جواهرش را بدزدد، هم به او تجاوز کند!

$
0
0
مردم ایران در بهمن ٥٧، در حالی انقلاب خود را ادامه دادند که شاه از کشور رفته بود، و بختیار که قدرت را در اختیار داشت، مطبوعات را آزاد، و در کشور، دمکراسی اعلام کرد. اگر مردم ایران انقلاب نمی کردند،  کشور ایران، می توانست در سایه آزادی و دمکراسی، به یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا تبدیل شود.

اما مردم ایران، انقلاب خود را ادامه دادند، چون خمینی، به آنها وعده آب و برق و اتوبوس مجانی را می داد...! عکس خمینی را در ماه می دیدند، و می گفتند خمینی به شش زبان حرف می زند، معجزه می کند و الی آخر...!

در حقیقت، در آن دوران، و در زمان زمامداری بختیار، به همه چیز دست یافته بودند، استقلال، دمکراسی و آزادی در کشور می توانست مستقر شود. بختیار قدرت را در دست داشت، بختیاری که علیه نازی ها در فراسنه جنگیده بود و معنای دمکراسی را بیش از همه درک می کرد.

اما مردم ایران، چون کودکی سه ساله، قدر آن جواهر گرانبها، یعنی دمکراسی و آزادی را ندانستند، و به دنبال یک امید خیالی، یعنی آب و برق مجانی خمینی، به خیابان ها آمدند و علیه بختیار، شعار دادند...!

هیچ کسی از خودش نپرسید، چگونه خمینی می خواست آب و برق مجانی برای شما بیاورد؟ چگونه می خواست پول نفت را به شما بدهد؟! مگر اقتصاد و بانک مرکزی کشور، مانند  حوزه علمیه است که هر جور بخواهند، بشود آنرا اداره کرد؟!

مردم ایران قدر آن جواهرات را نداستند، و خمینی، به وعده دروغین شوکولات، آن جواهرات را از آنها دزدید، و تنها به دزدیدن آن جواهرات اکتفا نکرد، بلکه به روان و غرور مردم ایران نیز تجاوز کرد...!

در اینکه خمینی و دیگر سران رژیم، جماعتی دروغگو و جنایتکار هستند، هیچ شکی نیست. اما باید پرسید چرا مردم ایران، به امید یک شوکولات، اینچنین جواهرات خود را به راحتی به باد یغما دادند؟!

 نوشته دیگر امروز:


صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!


قریب ده درصد از ایرانیان، مجبور به فرار از ایران شده اند، این تعداد، اگر متحد شوند می توانند این رژیم جنایتکار را سرنگون کنند.

$
0
0
تا وقتی که ایرانیان، به جای یافتن نقاط اشتراک، به دنبال بهانه ای برای فاصله گرفتن هستند، هیچ اتحادی شکل نمی گیرد، و توان ایرانیان به جای مبارزه با رژیم، صرف کوبیدن یکدیگر می شود. 

این دیدگاه تنگ نظرانه، که چون یک نفر دقیقا مثل بنده یا شما نمی اندیشد، دشمن ما محسوب شود، روزگار ما ایرانیان را تباه کرده است! 

این نگرش سیاه و سفید است که روزگار ما را تباه کرده است، دیگر هموطنان را یا صد در صد خوب، یا صد در صد بد می بینیم!

حاضر نیستیم قبول کنیم که هموطن دیگر ما، ممکن است الزاما نگرش سیاسی ما را نداشته باشد، اما هنوز هموطن ما است، و هنوز بر این خاک و ملک مصیبت زده حق دارد...!

و اینگونه است که بعد از سی و پنج سال، هیچ اتحادی بین ایرانیان شکل نگرفته است!


فیلم کوتاه از شورای ملی ایران / ادامه مستمر نقض حقوق بشر در ایران دولت یازدهم، حسن روحانی و کابینه

Viewing all 501 articles
Browse latest View live