Quantcast
Channel: گمنامیان
Viewing all 501 articles
Browse latest View live

یکی روبهی دید بی دست و پای / فرو ماند در لطف و صنع آن دامپزشک مهربان!

$
0
0
به لطف دامپزشک مهربان و نصب چهار پای مصنوعی، این سگ معلول می تواند بدود



چند نوشته اخیر این وبلاگ: 










افشاگری احمدی نژاد، اینبار علیه خودش! / احمدی نژاد، سرگینی است که به راحتی از گلوی رهبر معظم انقلاب، پایین نخواهد رفت!

$
0
0

گویا احمدی نژاد پس از اغتشاشیدن به اقتصاد مملکت، اینبار ریش رهبر معظم انقلاب را مورد عنایت قرار داده بود، که بدستور خامنه ای دستگیر شد و مورد گوش مالی قرار گرفت. گفته می شود پس از اینکه احمدی نژاد گفته که بابت تقلب در انتخابات نوار دارد، بدستور رهبر برای چند ساعت بازداشت می شود  و مورد بازجویی قرار می گیرد. (منبع)
هر چند نمی دانیم واقعا احمدی نژاد واقعا بازداشت شده یا نه، اما مشخص است که احمدی نژاد، قصد ندارد به این راحتی از قدرت کناره بگیرد. 
احمدی نژآد، بلایی بود که خامنه ای بر سر این مردم آورد و این موجود دروغ گو و متملق را رییس جمهور ایران کرد. حاصل هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژآد، نابودی اقتصاد کشور و نقض گسترده حقوق بشر بوده است. 
حال که قرار است او را از قدرت کنار بگذارند، او قصد دارد دوست صمیمی خودش، مشاعی را به جای خودش منصوب کند، و این چیزی نیست که خامنه ای قبول کند. 
گرگ ها بر سر این کشور مصیبت زده، به جنگ روی آورده اند: 
اخیرا احمدی نژاد دست به افشاگردی زده و اینبار، خودش را هدف قرار داده است! و گفته او را با تقلب رییس جمهور کرده اند،  و این بر رهبر ایران، بسیار گران امده است و دستور به بازداشت او داده است و به مدت هفت ساعت، احمدی نژآد مورد بازجویی قرار گرفته است. 
گفته می شود احمدی نژاد، چهارده هزار صفحه مدرک علیه مقامات عالی رژیم، از وزارت اطلاعات خارج کرده است و به این راحتی، از عرصه سیاسی کشور، کنار نخواهد رفت. 
احمدی نژاد، سرگینی (!) است که به این راحتی، از گلوی خامنه ای پایین نخواهد رفت و برکناری او از قدرت، به این راحتی نخواهد بود.
پی نوشت: 
در بازار تهران، شر خرهایی وجود دارند وقتی برای وصول طلب یا چک، به مغازه شخص بدهکار می روند، ابتدا با چاقو، چند ضربه به خود می زنند، تا فرد بدهکار بداند وقتی او با خودش چنین کاری می کند، با فرد بدهکار دیگر چه می کند...!! حال حکایت احمدی نژاد است که این بار، درباره خودش افشاگری می کند...
چند نوشته اخیر این وبلاگ: 










عجب ناکسی است این مشایی! /پیامبر، امام زمان، و ولی فقیه را یکجا دور زده و خودش مستقیم به آسمان کانال ارتباطی زده است!

$
0
0

مملکتی که امام زمانش ته چاه زندگی می کند، صلاحیت یک نفر فاسد نیز از آسمان ها تایید می شود...!

طنز تاریخ است که حزب اللهی جماعت، با افتخار ایران را مملکت امام زمان می نامند، و آنقدر این 
کلام احمقانه تکرار شده که دیگر کسی نمی گوید:

      «این امام زمان اگر عرضه داشت، خودش از ته چاه بیرون می آمد و مثل آدم زندگی می کرد..!»

تیم احمدی نژاد را باید با دزدان دریایی سومالی مقایسه کرد، و مشاعی یکی از فاسد ترین افراد تیم احمدی نژاد است، حال این خدایی که در آسمان است، چگونه صلاحیت مشایی را تیید می کند؟!

البته در این میان، کار مشایی بامزه است و در نوع خود ابتکاری مجسوب می شود. چرا که در رژیم اسلامی، ارتباط با خدا سلسله مراتبی دارد و همینطور کشکی (!) نیست، و برای ارتباط با خدا، باید این روند طی شود: ولی فقیه- امام زمان، امام یازدهم، امام دهم، امام نهم....، امام اول، پیامبر اسلام، و دست آخر خدا!

حالا مشایی معتقد است که مستقیم به خدا وصل است و صلاحیت خود را از آسمان ها می گیرد...! (منبع)

پی نوشت:
در کشورهای متمدن که سیستم بهداشتی درستی دارد، معمولا اگر کسی مدعی شود نماینده خدا است و یا به آسمان ها وصل است، او راه به دلیل بیماری روانی، به بخش روانی بیمارستان منتقل می کنند، چون ممکن است به خودش و بقیه آسیب برساند..!


چند نوشته اخیر این وبلاگ: 












اول مرغ بود یا تخم مرغ؟! چرا رای رضا پهلوی و یا دیگر نامزدها کم بوده است!؟

$
0
0

یکی از وبلاگ نویسان عزیز، در مطلبی انتقادی، نوشته بود که:

«"اول رای های رضا پهلوی را به هزار برسانید، بعد حرف دعوت از موسوی و کروبی و خاتمی بزنید/ خنده دار است، شورایی که نفر اول ان 610 رای دارد، عضوی دیگر ان خائنی است به نام عباس فخر آور، میگویند "حتی" موسوی و کروبی و خاتمی نیز میتوانند در ان عضو شود اگر ..."............»

چند نکته خیلی ساده وجود دارد:

این شورا، هدفش برگزاری انتخابات آزاد در ایران است. لطفا در جریان باشید که برای رای دادن، باید مدارک شناسایی، چون پاسپورت و ...، به کمسیون ناظرین فرستاده می شده است،  و از طرفی، حتما در جریان هستید که اگر کسی در انتخابات اینچنینی شرکت کند، از طرف دولت ایران، تحت تعقیب قرار می گیرد. مشخص است که رژیم کنونی، با سانسور گسترده، اجازه آگاهی یافتن مردم را نمی دهد، و از طرفی، فضای رعب و وحشت ایجاد کرده است تا کسی به فعالیت های اینچنینی، چون تشکیل شورای ملی و تلاش برای برگزاری انتخابات آزاد در ایران، دست نزد.

علت اینکه تعداد رای دهندگان کم بوده و مثلا میلیونی نبوده است: همین دلیل ساده است که رژیم ایران، اجازه مشارکت سیاسی به مردم ایران نمی دهد، چه آنکه اگر چنین اجازه ای می داد، اصولا دیگر نیازی به برگزاری چنین انتخاباتی نبود!!

از طرفی به دلیل سانسور گسترده، اجازه ارتباط سالم و مستقیم با مردم نیز نمی دهد، و از طرفی، ارتش سایبری و مزدواران رژیم نیز، بشدت به این شورا حمله کرده اند...! 

داستان قدیمی اول مرغ بوده یا تخم مرغ، اینجا تکرار می شود...!

اگر امکان انتخابات آزاد وجود می داشت، دیگر چه نیازی به شورای ملی می بود!؟ 

به یاد داشته باشید که قرار نیست این شورا، بر مردم ایران حکومت کند، مگر نامزد شورای ملی، قرار است رهبر بشود که شما به تعداد رای کم او استناد می کنید؟! 

اصولا این شورا، مشروعیت خود را از هدف خودش و روش دمکراتیک خودش می گیرد. وقتی درب شورا بر روی همه باز است، مشکل کم بودن تعداد رای دهندگان، از شورای ملی نیست، از رژیمی است که با وحشیانه ترین روش، جلوی مشارکت سیاسی مردم را می گیرد. تصور می کنید اگر رژیم ایران، با شرکت کنندگان کاری نداشت، تعداد رای دهندگان، چند هزار برابر نمی شد؟!

پی نوشت:

جالب اینجاست که بسیاری از افراد بی انصاف، به اتهام زنی روی می آوردند و  انتخابات برگزار شده را غیر سالم و همراه با تقلب خوانده اند! باید به این دوستان گفت، اگر انتخابات با تقلب می بود، خوب رای شرکت کنندگان را هم صد برابر می کردند...!! شما اول تکلیف خودتان را مشخص کنید که چه اتهامی می خواهید بزنید، چون اینجوری اتهامات شما، در تناقض با یکدیگر قرار می گیرد...!!

چند نوشته اخیر این وبلاگ: 



















در ستایش بنیاد برومند

$
0
0

نوشته ای از نگارنده در سایت فضول محله:




چند نوشته اخیر این وبلاگ: 










محسن رضایی: من رییس جمهور بشوم، کشور ایران را چون آرا مردم در دور قبل، ناموس خودم می دانم...!

$
0
0

محسن رضایی: من رییس جمهور بشوم، کشور ایران را چون آرا مردم در دور قبل، ناموس خودم می دانم...!

1-      قبل از انتخابات سال 2009، احمدی نژاد رسما محسن رضایی راه قاچاق سیگار و کشتن سربازان مرزبانی کشور، متهم کرده بود. (منبع)
2-      آرا محسن رضایی در انتخابات سال 2009، از صبح تا عصر کم شد! چون می خواستند تقلب کنند و برای جفت و جور کردن آرا، رای او را کم کرده بودند...!
3-      محسن رضایی، بعد از تقلب گسترده و تظاهرات مردم، گفته بود که آرا مردم ایران ناموس من است و من از آن بشدت دفاع می کنم.
4-      محسن رضایی، بعد از چند روز، نتایج انتخابات را قبول کرد، و تنها نامزد ریاست جمهوری بود که در مراسم تحلیف احمدی نژاد، شرکت کرد.
5-      محسن رضایی، بعد از چندی پا را فراتر گذاشت و گفت: «باید فرقی بین من و موسوی باشد یا نه؟!»
6-      بعد از این اتفاق، احمدی نژاد، اجازه داد که شریک محسن رضایی در دبی، که نامش العقیلی است، مجددا به قاچاق سیگار به ایران بپردازد...! (منبع)
جمع بندی:
محسن رضایی، قبلا رای مردم را ناموس کشور دانست و برای ادامه قاچاق و دیگر کثافت کاری های خود، به آن خیانت کرد! لابد اینبار می خواهد کل کشور ایران را ناموس خودش بداند و بعد به آن خیانت کند و آنرا بفروشد...!! 











می بینید که رای محسن رضایی از صبح تا عصر کم شده است، یعنی کسی که رای نداده، بلکه برخی رای پس گرفته اند...!!


فکوس رسما از انتشار نوار رضا پهلوی سرباز زد! چرا!؟

$
0
0

سوال اینجاست، اگر حرف های که فکوس از  پهلوی نقل کرده، واقعا همان چیزی بود که رضا پهلوی در مصاحبه اش گفته بود، فکوس دلیلی نمی داشت که نوار مصاحبه را ندهد و هزینه گزاف وکیل را متقبل شود. یادمان باشد که در اروپا، وکیل خیلی گران است. 


-          مجله فکوس، نوشته ای از قول رضا پهلوی منتشر می کند.
-          رضا پهلوی تکذیب می کند و خواستار انتشار نوار مصاحبه می شود.
-          رضا پهلوی وکیل استخدام می کند،
-          متاسفانه این خبر غلط، اثر بدی بر روی تشکیل شورای ملی داشت.
-          حالا مشخص شده که نشریه فکوس، رسما از انتشار بیانیه سر باز زده و می گوید نوار نمی دهیم...!

بسیاری از فعالان محیط مجازی می گفتند که این حرف خود رضا پهلوی است و اصولا استخدام وکیل هم دروغ است. فکر می کنم اگر اندکی ما انصاف به خرج دهیم، و بدون پیشداوری قضاوت کنیم، رفتار ما رفتار مناسبتری خواهد بود!


اصل ماجرا را در این لینکببینید: 











روشنگری، توضیحات لازم و منصفانه درباره انتشار نامه وکیل فکوس

$
0
0
چند سوال دراینباره مطرح شده که لازم است در اینباره، توضیح داده شود:

-          این گزارش، توسط آقای هومن عسگری تهیه شده است، که گویا خبرنگار شناخته شده ای است و در رادیو فردا کار می کند. (منبع)

-          برخی از دوستان، تنها نامه آخر وکیل فکوس را که آقای هومن منتشر کرده را در گوگل ترانسلیتر، ترجمه کرده اند و می گویند که ترجمه این نامه، با نوشته های آقای هومن عگسری، فرق دارد!

لازه به یادآوری است که اولا باید از مترجم درست استفاده کنند، و همینطور، از همه مهمتر، یادشان باشد که آقای عسگری، تنها یکی از مکاتبات (یعنی آخرینش) را منتشر کرده  است!!

-          لطفا نگاهی به این جملات آقای عسگری بیاندازید: (نقل قول از نوشته آقای هومن عسگری در خودنویس):

"...پیگیری های فوق به دلیل آنچه «پیگرد حقوقی پرونده» اعلام می‌شد، به کندی پیش می‌رفت تا دیروز که در نهایت جواب نهایی را به همراه چندین برگه سند دریافت کردم که برای نخستین بار، منتشر می‌شود.آنچه در ادامه می‌خوانید بخش کوچکی از بررسی‌ها و ماحصل نامه‌نگاری‌های متعدد و ساعت‌ها گفت و گو با صاحب‌نظران  مختلف و البته دفتر آقای پهلوی است...."
طبیعی است که احتمالا آقای عسگری، احتمالا در بخش های یعدی نوشته خود، بقیه مطالب را منتشر می کنند، و بر حسب عرف روزنامه نگاری، در گزارش تحقیقی خود، تنها یکی از نوشته ها را منتشر کرده اند و مطالی که نوشته اند، بر اساس دیگر مدارک است. 

-          برخی از دوستان، گویا فراموش کرده اند که نوشته فوق و نتیجه گیری فوق، حاصل بررسی های متفاوت آقای هومن عسگری (به عنوان یک خبرنگار) است.

-          نکته مهم دیگر، برخی نوشته بودند که آقای پهلوی، گفته که شکایت کرده است. تا جایی که من می دانم، این حرف واقعیت ندارد. رضا پهلوی گفته بود که وکیل گرفته است  و همین منتقدین عجیب، می گفتند که رضا پهلوی، دروغ می گوید و وکیل نگرفته است. حالا  حرف او را عوض می کنند و می گویند او گفته شکایت کرده و مدارک دادگاه را بدهد!!

-          اصولا روند حقوقی در اروپا خیلی گران است و وکیل مانند ایران ارزان نیست. مثلا ساعتی پنج هزار پوند (معادل هشت هزار دلار)، حق الزحمه چنین وکلایی، اصلا عجیب نیست! (منبع)

به یاد داشته باشید که اگر رضا پهلوی نیز پرونده را به دادگاه می برد، باید صدها هزار دلار هزینه دادگاه را می داد، و در نهایت نیز، نشریه فوق چند صد دلار به عنوان خسارت پرداخت می کرد...!!


-     چرا رضا پهلوی این روند حقوقی را دنبال نکرده است؟!

و باز به یاد داشته باشید، در انتهای کار، وقتی رضا پهلوی دادگاه را ببرد، دادگاه معمولا به طرف بازنده (یعنی فکوس) می گوید باید هزینه وکلای او را نیز بدهد. حال تصور کنید رضا پهلوی باید مثلا یکصدهزار دلار هزینه دادگاه را بدهد، بعد که برد، ممکن است طرف مقابل که یک نشریه است، خود را ورشکسته اعلام کند! در این صورت، دیگر پولی به رضا پهلوی داده نخواهد شد. در اروپا و یا غرب نیز، کسی را به دلیل بدهکاری به زندان نمی اندازند...!! 

اصولا مهمترین اشتباه رضا پهلوی، این بوده که با یک نشریه ای که چندان به آن اطمینان نیست، مصاحبه کرده و از آن بدتر، این بوده که اعتماد کرده و لااقل همان جا بر دریافت نوار صدای ضبط شده خودش، اصرار نکرده است.


-          اصولا، مطبوعات آزاد چنین هستند، این وظیفه خواننده است که توان درک و تفسیر مطالب را داشته باشند.

-          نشریه فکوس، دها نامه از وکیل رضا پهلوی دریافت کرده و رضا پهلوی گفته که این نشریه حرف او را تغییر داده است، از طرفی رسانه های فارسی زبان، نشریه فوق را به دروغگویی متهم کرده اند. حالا سوال اینجاست، اگر آن نشریه، چنین نواری را داشت و حرف را عوض نکرده بود، چرا از ارایه آن سرباز می زند؟!

-          نکته مهم دیگر این است: وقتی این صحبتها با حرف های قبلی رضا پهلوی در تناقض است، چگونه است که تنها، این نشریه که از ارایه نوار (طبق عرف مطبوعات بین الملل) سرباز می زند، چنین مطالبی را منتشر می کند؟!

-          یکی از دوستان عزیزم، نوشته بود که شاید نشریه فکوس، این نوار را گم کرده باشد...! البته این ادعا، مرغ پخته را به خنده می اندازد...!! یک فایل یک مگا بایتی مگر می شود گم بشود!؟ اصولا، یک نشریه مهمترین داشته اش، نوارهای مصاحبه است، چطور برای اولین بار در طول تاریخ، چنین اتفاقی رخ داده است؟! آنهم وقتی با حرف های قبلی رضا پهلوی در تناقض است؟! 

پی نوشت ها: 

یک- متعجبم که برخی، اصل را بر دروغ گویی رضا پهلوی می گذارند و حتی زمانی که مدارک حقوقی ارایه می شود که آن نشریه، دروغ گفته و از ارایه نوار سرباز می زند، باز نیز چشم بر واقعیت می بندند. با چنین عملکرد و دیدگاه عجیبی است که می بینیم، اپوزسیون ایرانی، سی سال است انگشت اتهام به سمت یکدیگر دراز می کنند و حاضر نیستند سر یک میز بنشینند و فکری برای این کشور مصیبت زده کنند...!

دو- این رفتار زشت و زننده است، حالا در قبال رضا پهلوی باشد و یا در قبال خمینی! اصولا راه حقیقت یابی و جاده انصاف، با این روش فرق دارد / نمی شود انگشت اتهم دروغین به سمت یکدیگر دراز کنیم، بعد توقع داشته باشیم که این اپوزسیون متحد شوند و این کشور خراب شده، به سامان برسد / بعضی وقتها فکر می کنم که با این چنین تفکری که در جامعه غالب است، ما صد سال دیگر هم نمی توانیم یک ائتلاف بین اپوزسیون ایجاد کنیم، در نتیجه تا شاید ده ها سال دیگر، این رژیم خونخوار بر این کشور، حاکم خواهد ماند

چند نوشته اخیر این وبلاگ: 



زن و شوهری که یازده کودک معلول را به فرزندخواندگی پذیرفته اند..!

$
0
0

شارون و شوهرش، در ویرجینیا (آمریکا) زندگی می کنند، غیر از فرزندان خود، یازده کودک ناتوان و معلول را از نقاط محروم دنیا، به فرزند خواندگی پذیرفته اند.

یکی از این کودکان، پسری از رومانیا است که بدون دست به دنیا آمده، اما به دلیل توجه این زن و مرد، اکنون نوازنده گیتار در یک گروه موسیقی مهم شده است!















زلزله شش ریشتری بندر جاسک مصیبت بدتری برای ایران است یا نامزدی اکبر کوسه رفسنجانی برای انتخابات!؟

$
0
0
اخبار را که نگاه می کنیم، می بینیم دو خبر در صدر است، یکی شش ریشتری جاسک و دیگری کاندید شدن اکبر کوسه برای انتخابات.

نگارنده به این می اندیشد که کدام یک خبر بدتری برای کشور است؟! به نظرم نامزدی اکبر کوسه، در دراز مدت، برای مردم ایران، خسارت بیشتری را از زلزله جاسک به بار بیاورد...!! 

توجه به نکات ذیل، برای درک ضرر نامزدی اکبر کوسه در انتخابات، ضرروی است: 

-          خاندان هاشمی، غیر از نقش غیر قابل انکاری که در پیروزی انقلاب و ادامه عمر رژیم داشته، غیر از آنکه بیش از همه در غارت اموال ایرانیان سهیم بوده است، در دو اتفاق مهم دو دهه اخیر نیز، کارگردان اصلی بازی بوده است.
-          یادمان نرود، این رفسنجانی بود که خاتمی را رییس جمهور کرد! اصلاح طلبانی چون خاتمی، در زیر عبای رفسنجانی پنهان شدند و با وجود اینکه پتاسنیل عظیمی در جامعه وجود داشت تا کشور را به سمت آزادی برده شود، آن پتاسنیل عظیم را نابود کردند. به عنوان مثال، یاد آور می شوم که بعد از کوی دانشگاه، این خامنه ای بود که در تلوزیون از ترس گریه می کرد!
-          با توجه به مکاله لو رفته بین نیک آهنگ کوثر و مهدی هاشمی، این رفسنجانی بوده که اصلاح طلبان و میر حسین موسوی را در سال 2009،  به صحنه آورده است و همه چیز، درباره جنگ قدرت بین رفسنجانی و خامنه ای بوده است. به یاد بیاوریم که جنبش آزادی خواهی ایران، چه پتانسیل عظیمی را در جنش سبز و وقایع بعد از انتخابات سال 2009، از دست داد و باز برای بار دوم، فرصت آزادی کشور مصیبت زده را از مردم ایران دریغ کرده است.
-          براستی، آیا تصور می کنید کسی مانند هاشمی، که مسولیت ادامه جنگ با او بوده (او کسی بوده که کمسیون معاملات اسلحه به جیبش می رفته)، غم مردم ایران را دارد؟! آیا او حاضر است قدمی برای آزادی کشور بردارد؟!
-          این رفسنجانی بوده که دو بار، مردم ایران را بر سر انگشت بازی داده و از آنها به عنوان یک بازیگر، در دعوای خود با خامنه ای، استفاده کرده است!
-          خامنه ای به شدت با بحران مشروعیت رژیم روبرو است، از طرفی به دلیل تحریم ها، اقتصاد در حال نابودی است و رژیم او به شدت در معرض فروپاشی است.
در جمع بندی، تنها می توان گفت که کاندید شدن هاشمی برای انتخابات، تنها به منظور این بوده که او بازی دوباره ای را به مانند دوم خرداد علم کند،  با غرب توافقی برای تعلیق برنامه اتمی و رفع تحریم ها داشته باشند و رژیم را دوباره پا بر جا و مستحکم کنند.

وای به حال مردمی که هاشمی رفسنجانی، با چنین پیشنیه کثیفی، تبدیل به امید برای بهبودی اوضاع شود...!

به یاد داشته باشیم که این خاندان فاسد، برای به قدرت رسیدن به هر کاری دست می زند.  به یاد بیاوریم که فائزه هاشمی رفسنجانی، پانزده سال قبل، زمانی که قصد داشت در انتخابات مجلس کاندید شود و حتی رویای رییس جمهور شدن را در سر می پروراند، مدتی را به دوچرخه سواری می پرداخت (که یک تابو در جمهوری اسلامی بود) و خودش، به انصار حزب الله پول می داد تا او را کتک بزنند و او معروف شود...! (منبع)


چند نوشته نگارنده را درباره خاندان هاشمی را در زیر ملاحظه بفرمایید: 




البته نوشته های دیگری نیز وجود دارد، که در این پیوند، آنها را به ترتیب ملاحظه می فرمایدد.


آزادی خواهی به معنای لگدمال کردن تلاش های آزادی خواهانه دیگران نیست، بلکه چنین اعمالی، هم مسیر با کیهان شریعتمداری است!

$
0
0
دوست عزیز وبلاگ نویس من، ای کاش کمی ادبیات نوشته های خودت را با کیهان شریعتمداری مقایسه می کردی، بدون شک شباهت بسیاری وجود دارد...! امیداورم این شباهت تو را اندکی به فکر وادارد...!

همانطوری که می دانید، شورای ملی  ایران تشکیل شده است و در اولین قدم، نامه ای به خامنه ای ارسال کرده و ضمن اعلام رسمی تشکیل شورا، خواستار انتخابات آزاد در ایران شده است.البته که این کار، شیوه ای کاملا مرسوم در فعالیت های سیاسی است.

اما چیزی که دل مرا به درد آورد، رفتار یکی از دوستان عزیز وبلاگ نویسم بود که مدعی آزادی خواهی است. او نوشته بود:

"اولین اقدام مهم و سرنوشت ساز شورای سلطنت طلبان: انتشار نامه سرگشاده به علی هندی کم!!:)) بعد از کلی دبدبه و کبکبه و تشکیل شورای شاهانه، حضرات خیلی شیک به پای سد علی گدا افتاده اند که تو رو خدا انتخابات آزاد بزار، رژیمت را سرنگون کن، خودت هم برو کنار!! مرغ پخته هم به خنده می افتد با خواندن این مثلا نامه!خواندن این نامه را جهت تفریح و تفنن توصیه میکنم!! "
اول از همه، باید به این دوست عزیزم یادآور شوم که  شما از ساده ترین فعالیت های سیاسی رسمی، بی خبر هستید، ارسال نامه به خامنه ای، اولین قدم است و یک شیوه کاملا مرسوم است، من به عدم اطلاع شما از روند فعالیت های سیاسی، نمی خندم! بلکه اشک به چشم من می آید که مردم ایران در اوج بدبختی و فلاکت هستند، اما وبلاگ نویسی که تصور می کند آزادی خواه است، تصور می کند نابود کردن حاصل زحمات دیگر آزادی خواهان، خیلی هنر مهمی است...!

بدون شک، علت سر کار ماندن رژیم خامنه ای، وجود اشخاصی است که خود را آزادی خواه می دانند، اما تلاش دیگران را برای آزادی کشور، تحقیر می کنند و سعی می کنند آنرا بی ارزش جلوه دهند...!

شورای ملی علی رغم حمله های عجیب و غریب این افراد تشکیل شده، درب شورا قبلا بر روی آنها باز بوده که بپیوندند، انتخابات آزادانه بوده، و زیر نظر گروهی حقوق دان بین المللی برگزار شده است، اکنون نیز درب شورا بر روی آنها باز است که به شورای ملی بپیوندند، اما خودشان به خواست خود، به جای مشارکت در این تلاش، ترجیح داده اند در کناری به نظاره نشسته و به جای تلاش برای آزادی، به این شورا حمله کنند...!

زشت و زننده است که شما، تلاش و تقاضا برای برگزاری انتخابات آزاد در ایران را با چنین کلامات زشتی بی ارزش می کنید...!

این شورای ملی و اعضای آن، با نهایت شفافیت، به منظور هدف مشخصی گرد هم آمده اند، هدفش آنها  نیز برگزاری انتخابات آزاد در ایران اسـت، تحقیر آنان، کم مهری و بی انصافی در حق هموطنانی است که در داخل کشور، اسیر این رژیم خونخوار هستند...! امیدوارم شما بعدا پیش وجدان خود شرمنده نباشید..!!

پی نوشت: به منظور حرمت نهادن به آزادی بیان، هر چند اسمی از این دوست وبلاگ نویس آورده نشده است، اما ایشان می توانند جوابیه خود را برای من بفرستند تا همین جا منتشر گردد. (هر چند ایشان کامنت های مرا در وبلاگ خودشان حذف می کنند!)



بیش از خامنه ای، از اصلاح طلبانی متنفرم که برای بار سوم، دندان تیز کرده اند تا از گرده مردم ایران سواری بگیرند..!

$
0
0

خلاصه کلام این است که یکی از بزرگترین جنایتکاران تاریخ ایران، با نام هاشمی رفسنجانی، در حالی کاندید ریاست جمهوری شده است، که رژیم در بدترین وضعیت ممکن است، فشارهای خارجی و اقتصادی، کمر رژیم را خم کرده و امکان تغییر در نظام فراهم شده است.

این بار سومی است که اصلاح طلبان، از پشت به مردم ایران خنجر می زنند:

بار اول: زمان کوی دانشگاه در سال 78 و در حالی که خامنه ای در جلوی تلوزیون گریه می کرد، خاتمی و دیگر اصلاح طلبان، دانشجویان را مجبور به بازگشت به خوابگاه ها کردند و به دانشجویان، خیانت کردند.

بار دوم: در سال 2009، زمانی که سه و نیم میلیون نفر در خیابان های تهران بودند، (بنا به گفته شهردار تهران در مجلس)، باز اصلاح طلبان خیانت کردند و مردم را به خانه های خود بازگرداندند.

این یک واقعیت است که این رژیم، قابل اصلاح شدن نیست، چون برای اصلاح آن، باید پسوند اسلامی را از آن برداشت، و چنین چیزی ممکن نیست.

وای به مردمی که یکی از جنایتکار ترین افراد تاریخ ایران، کسی که دستش به خون روشنفکران ایرانی در دهه شصت آغشته است و در برنامه ریزی برای عملیات تروریستی دست داشته، و یا مسول ادامه جنگ است و خون میلیونها انسان از دستش می ریزد، توسط اصلاح طلبان جنایتکار، به عنوان یک گزینه، معرفی می شوند...!

این بازی کثیف خامنه ای است، هر بار وضع کشور را به فجیع ترین وضع در می اورد، سپس یکی از کسانی که کمتر کثافت است را به قدرت می رساند، یعنی مردم مصیبت زده ایران را به مرگ می گیرد تا به تب راضی شوند...!

چگونه است که اصلاح طلبان، توقع بهبود اوضاع را از هاشمی رفسنجانی دارند، زمانی که او خود یکی از فاسد ترین و جنایتکارترین سیاستمداران تاریخ معاصر کشور است؟!

چهار سال قبل، زمانی که صحبت از کاندید شدن موسوی بود، نوشته بودم:

سه سال قبل نیز نوشتم:

/-------/چرا رفسنجانی نه می خواهد و نه می تواند که اصلاحی ایجاد کند؟ چرا بحث کمسیون ملی انتخابات بحث مضحکی است؟!

/
دو سال قبل نیز نوشتم:

/-------/سیاست اصلاح طلبان، بر کند کردن تیغ مبارزه با رژیم خامنه ای است، به این امید که خامنه ای تکه استخوانی جلوی آنها بیاندازد...!


به یاد بیاورید که چگونه در تظاهرات سال 2009، مردم ایران، جان خود را کف دست می گرفتند و در خیابان، شعار مرگ بر خامنه ای و نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران می دادند آمریکا می دادند؟! یادتان است که  چطور آقای کدیور با بی شرمی، شعار مردمی که جان خود را به خطر انداخته اندو فریاد  نه غزه و نه لبنان را سر می دهند، تحریف می کند




مناظره / آیا باید انتخابات پیش رو را تحریم کرد؟/ با مشارکت متین آزادی و گمنامیان، بخش اول

$
0
0

یک- سوال آقای متین آزادی:
 تشكر از جناب گمناميان براي پذيرش اين مناظره،ابتدا بحث رو با يك سوال كلي شروع ميكنم:
به نظر جنابعالي عدم شركت در انتخابات رياست جمهوري پيش رو چه محاسن و منافعي براي كشور و مردم كشور در پي دارد؟

دو- پاسخ گمنامیان:
با درود و سپاس از متین گرامی، 

عدم مشارکت در انتخابات فرمایشی رژیم، دو حسن اساسی دارد، اول اینکه به شعور مردم ایران توهین نمی شود! دوما اینکه این انتخابات فرمایشی، مشروعیتی را برای رژیم در ابعاد بین المللی فراهم می کند و رژیم می تواند ادعا کند که بر اساس رای مردم برگزیده شده است و بسیاری از کشورهای خارجی، مدعی می شوند به هر حال این سران رژیم، بر اساس رای مردم بر سر کار آمده اند، ولی در انتخابات، کم کاری های متعتددی وجود داشته است. 

انتخابات فرمایشی، هیچ نفعی ندارد، و تنها باعث به وجود آمدن مشروعیت برای رژیم می شود.
یکی از مهمترین قدم ها برای نشان دادن مخالفت با کل رژیم، شرکت نکردن در انتخابات است، همانطوری که تظاهرات در خیابان های تهران، باعث می شود رژیم مخالفت مردم را با خودش ببیند، عدم مشارکت (علی رغم تبلیغ زیاد رژیم)، همان هدف را به نمایش می گذارد. 

یکی از اولین قدم ها برای آغاز سرنگونی رژیم، مشارکت نکردن در انتخابات است..


سه- ادامه بحث توسط متین:

با درود
ابتدائا شما بحث از مشاركت بالا جهت مشروعيت در بُعد بين المللي كرديد،بايد خدمت شما عرض كنم كه در سطح بين الملل ميزان مشاركت هاي در انتخابات نشان دهنده مشروعيت حكومت ها نبوده است همانطور كه میزان مشاركت انتخاباتی در كشوری مانند آمریكا، به طور میانگین حدود 48 درصد بوده و حتي در برخی سال‌ها به طور مثال، 1986 و 1998 به 36 درصد نیز رسیده . میانگین مشاركت مردم در انتخابات طی چند سال اخیر در لهستان حدود 51 درصد، سوئیس 54 درصد، جمهوری آذربایجان 47 درصد و پاكستان تقریبا 45 درصد بوده است و اين ميزان مشاركت كم معمولا به پاي عدم علاقه مردم به مسائل سياسي (كه در ايران هم اينگونه تعبير ميشود) انگاشته ميشود،
حال فرض بگيريم خود حكومت براي نشان دادن مشروعيت بخواهد به ميزان مشاركت بالا استناد كند، شما فكر ميكنيد با حضور كمرنگ مردم پاي صندوق هاي راي حاكميت اين موضوع را قبول خواهد كرد؟

اين تحريم فراگير امر جديدي نيست، سي و اندي سال ما مخالفين بارها و بارها تحريم فراگير و بايكوت انتخابات را تجربه كرده ايم،اما اين حكومت خوب ميداند چطور از اين طريق مشروعيت براي خود كسب كند، از كم كردن تعداد حوزه ها در صورت كم بودن راي دهندگان بگير تا دادن مزايا به شركت كنندگان پايين دست جامعه و ايجاد مشكلات شغلي و درسي براي شناسنامه هاي سفيد و ... . همه ي اينها باعث ميشود تا حكومت از لحاظ مشروعيت بين المللي با مشكلي مواجه نباشد و به هر نحو بتواند به خوبي شوئ انتخاباتي خود را برگزار كند تا اينكه چنين دردسرهاي عظيم نظير اعتراضات 88 را بر خود بخرد.
در ادامه فرمايشتان گفته ايد انتخابات فرمايشي هيچ نفعي ندارد و توهين به شعور مردم هست، كه به باور من اين مسئله صحيح نيست شما به عنوان مثال انتخابات 88 و پيامدهاي ان را مشاهده كنيد، در دوران خفقاني كه اوج افتخار اپوزيسيون جمع كردن دو سه نفر در صف نانوايي بود تظاهرات چندين مليوني بر عليه حاكميت راه افتاد، كدام توهين به شعور مردم؟ جمعيت چندين مليوني كه در خيابان ها بر عليه حاكميت شعار ميدادند توهين به شعور مردم بود؟
شعار نه غزه نه لبنان توهين به شعور بود؟
يا شعار جمهوري ايراني توهين؟
و يا مرگ بر اصل ولايت فقيه؟
اينها همه پيامدهاي ايستادگي مردم و استفاده كردن از ابزار خود نظام براي اعتراض بود،شك نكنيد رژيم ولايت فقيه ترجيح ميدهد در يك انتخابات آرام و بي هياهو كانديدايي كه بيشترين بله قربان گويي را دارد بر سر كار بياورد تا اينكه چنين مصيبت هايي را بر خود بخرد كه عنوان كندفرضا ميزان مشاركت 80درصد بود،فكر ميكنيد براي اينها كاري دارد 50 درصد مشاركت را 80 درصد اعلام كنند؟ پس اين گزينه كه حاكميت ميخواهد مردم را به هر قيمتي پاي صندوق هاي راي بكشاند منتفي به نظر ميرسد،از ترس و نگراني هاي رسانه هاي وابسته به حكومت و همچنين تخريب بي سابقه هاشمي هم ميشود فهميد اينجا شاهد يك جنگ زرگري نخواهيم بود،حال سوال اينجاست كه چرا نبايد از اين فضاي تشنج استفاده كرد براي پيشبد اهداف؟آيا استفاده معقولانه از اين فضا با مشاركت فعال و هوشمنندانه توهين به شعور مردم محسوب ميشود يا نشستن در خانه و ديدن ادامه سريال نابودي كشور؟ 

در آخر نيز عنوان كرده ايد اولين قدم براي نابودي رژيم شركت نكردن در انتخابات است،آيا با نكاتي كه گفته شد چنين چيزي عملي است؟ شما اصلا فكر كنيد 60درصد واجدين شرايط هم در خانه نشستند فكر ميكنيد چه چيزي تغيير خواهد كرد؟همان جمعيت 40درصد با حساب بيت آقا 60درصد به دنيا قالب ميشود و تمام...اما شما اگر در سطح بين الملل هم ببينيد انتخابات هاي درون حاكميتي بعضا باعث وقوع انقلاب هم شده اند مانند جنبش نارنجي اوكراين و انقلاب میانمار (برمه) و ....همين جنبش سبز در ايران فكر ميكنيد اگر منسجم تر و ليدرهاي قدرتمندتر بود نميتوانست كار جمهوري اسلامي رايكسره كند؟ فكر ميكنيد اگر جمعيت چندين مليوني معترض در 25خرداد در خيابان ها ميماندند اوضاع الان اينچنين بود؟

ادامه این بحث فردا تقدیم حضور شما می گردد.



مطالب قبلی این وبلاگ:






پوزش از خانم مسیح علی نژاد، بابت استفاده از کلمه ناشایست!

$
0
0

مدتها پیش مقاله ای را درباره خانم علی نژاد نوشته بودم (اینجا) و به ایشان سخت تاخته بودم، که البته استفاده از زبان گزنده در این وبلاگ عجیب نیست!

تا اینکه دیشب یکی از دوستان عزیز، به من یادآوری کرد که به یک خانم، به صورت مستقیم بی احترامی کرده ام، من ابتدا منکر شدم  و گفتم من به کسی توهین نمی کنم، بلکه  دیدگاه و تفکر فرد را مورد نقد قرار می  دهم، ولی وقتی مجددا به متن خودم مراجعه کردم، دیدم که از کلمه ناشایستی در این نوشته استفاده کرده ام، در حالی که تیتر این نوشته، اسم خانم علی نژاد را دارد.

از طرفی، نوشته من شکل حمله شخصی به خود گرفته و به جای ابراز عقیده و یا نقد عقیده دیگران، به انسان حمله کرده ام، خصوصا که آن هموطن، چون خود من گرفتار درد غربت است. 

لذا، ضمن اینکه تاکید می کنم، به تمام نظراتی که در آن نوشته ذکر کرده بودم، همچنان اعتقاد دارم، اما با شرمندگی هر چه تمام تر، از خانم مسیح علی نژاد بابت این نوشته، پوزش می طلبم.

من حق نداشتم اسم یک خانم را بیاورم، بعد از این کلمه زشت، استفاده کنم.

می توانستم بروم متن را ادیت کنم، اما چون آن نوشته منتشر شده بود، اخلاق حکم می کرد در یک پست جداگانه، از مسیح، پوزش بخواهم.  

البته که هر کسی ممکن است اشتباه کند، همچنان که مسیح عزیز، سه سال پیش، درباره ماکان (نامزد ندا) اشتباه کردندو  پوزش خواستند. (منبع)؛ ولی مهم قبول اشتباه و تلاش برای عدم تکرار آن است..! 





مناظره / آیا باید انتخابات پیش رو را تحریم کرد؟/ با مشارکت متین آزادی و گمنامیان، بخش دوم

$
0
0

متین عزیزم،
در بند پیشین، نکاتی را مطرح کرده بودید، از این قبیل:«کم بودن شرکت کنندگان در آمریکا یا سوئد، چیزی را از مشروعیت این کشورها نمی کاهد» /
ذکر این نکته لازم است که کشورهای یاد شده با بحران مشروعیت روبرو نیستند. آمریکا و یا سوئد، کشورهای دمکراتیکی هستند و هر کسی که شایسته باشد، می تواند نامزد انتخابات شود. یک نفر مانند رهبر ایران، به خودش اجازه نمی دهد به شعور یک ملت، توهین کند و بگوید چون مردم شعور ندارند و عقلشان نمی رسد، من اکثر کاندیدها را حذف می کنم...!!

لذا کشورهای یاد شده، اصولا نیازی ندارند که بخواهند مشروع بودن خود را به رخ همگان بکشند، و همانطوری که گفتم، با بحران مشروعیت مواجه نیستند.
اما رژیم کنونی ایران، بر اساس صدها گزارش بین المللی، انتخابات و مشروعیت آن زیر سوال است. 
هنگام برگزاری انتخابات، تنها زمانی است که رژیم، اجازه می دهد خبرنگاران بین المللی به ایران بیایند و پای صندوق های رای حاضر شوند، در چنین شرایطی، فرق بسیاری است بین که خود شهروندان ایرانی، پای صندوق رای حاضر بشوند یا نه!!
سوال خیلی ساده است، وقتی مردمی در پای صندوق رای حاضر می شوند، یعنی نوع نظام و نحوه رای گیری را پذیرفته اند!!
محافل دیپلماتیک وخارجی می گوید وقتی شما به فکر خودتان نیستید، وقتی می روید در انتخابات نمایشی حاضر می شوید، یعنی این نوع نظام و رهبرانش را پذیرفته اید، پس ما به باید آنها را به رسمیت بشناسیم، و سعی کنیم بدون توجه به غیردمکراتیک بودنش، با آنها معامله کنیم.
لابد ته دلشان هم می گویند، وقتی شما به فکر خودتان نیستید، ما باید به فکر شما باشیم....؟!؟!؟!
مساله اینجاست که وقتی پای صندوق رای حاضر نشویم، چند خوبی دارد: 

یک- رژیم می ترسد، چون می داند مردم از آنها متنفر هستند. 
دو- دیگر مزدوران رژیم، می دانند رژیم در حال سقوط است و از آن فاصله می گیرند. 
سه- دیگر مردم و مبارزان، به ادامه کار علاقه مند می شوند.
متین گرامی، شما نوشته بودید که:/«بارها صحبت از تحریم شده و این را تجربه کرده ایم، و رژیم می داند چطور برای خودش مشروعیت کسب کند و شو برگزار کند»/

گرامی، نکته مهم این است که دفعات قبل، فعالان سیاسی و مردم حمایت لازم را نکردند، ولی هر چند همه در این طرح ها شرکت نکردند، اما باز این پیام جدی به رژیم داده شده، و مطمین باشید اثرات مثبت خودش را داشت، وگرنه رژیم صدبرابر جنایت می کرد...!!

این اصل ساده ای است که وقتی مردم، سکوت کنند و حتی اوامر رژیم را برای شرکت در انتخابات انجام می دهند، رژیم هر بلایی که بخواهد بر سر مردم می آورد.
شما به پیامدهای انتخابات سال 88 و تظاهرات مردم اشاره کردید و نوشته بودید آن تظاهرات، ناشی انتخابات و حضور مردم بوده است...!! البته باید بگویم که اشتباه می فرمایید. ایستادگی با مشارکت در انتخابات فرمایشی معنا نمی یابد، این اتفاقات، ناشی از انرژی عظیمی بود که در مردم ایران، ذخیره شده بود و به لطف اصلاح طلبان، رژیم مصون از آسیب باقی ماند.
دلیل ندارد که ما برای نشان دادن مخالفت و ایستادگی در مقابل رژیم، صبر کنیم تا انتخابات برگزار شود، بلکه ما می توانیم با استفاده از کنش های مقاومت مدنی، مبارزه خود را ادامه دهیم. چه دلیلی دارد وارد بازی خیمه شب بازی رژیم شویم. کجای دنیا، برای مبارزه، وارد بازی کثیف رژیم می شوند؟!؟!

نوشته بودید که جنگ جدی بین رژیم و هاشمی در جریان است، لذا ما باید در انتخابات شرکت کنیم...!! گرامی، اشتباهی مهلک می کنید، رژیم با گروه عبدالمالک ریگی و یا مجاهدین خلق هم جنگ جدی دارِد، حالا آیا ما باید برویم و در انتخابات مسخره، به عبدالمالک ریگی و یا مریم رجوی، رای بدهیم و از او حمایت کنیم؟! مگر خودمان عقل نداریم که اعمال آقای هاشمی را در نظر نگیریم؟!؟!

________پنج: پاسخ متین عزیز:

با درود دوباره

گمنام عزيز در قسمت اول آمار مربوط به ميزان مشاركت كشورها را ارائه دادم و سعي كردم از كشوره هاي مترقي و دموكراتيك مثل سوئد تا كشوري غير دمكراتيك مثل پاكستان را مثال بزنم كه گويا شما تمام كشورهاي مورد مثال را نديده ايد ،باز هم به عنوان مثل امار چند كشور جهان سوم و غير دموكراتيك ديگر را مثال ميزنم كه عبارتند از افغانستان، فلسطين و بنگلادش که به ترتيب داراي 38.80، 45.56 و 54.09 درصد ميزان مشاركت هستند.درثاني اصلا با قبول فرض جناب عالي هم من در ادامه عرض كردم كه جمهوري اسلامي با تجربه سي و چند ساله به راحتي بر اساس ميزان مشاركت تعداد حوزه هاي انتخاباتي را محدود يا زياد ميكند و بهترين شوي ممكن را در هر صورت به جهانيان نشان خواهد داد. بگذاريد با مثالي ديگر و وطني بحث انتخابات و مشروعيت را ادامه دهيم در انتخابات رياست جمهوري سال 1384 شاهد تحريم همه جانبه از سوي مردم بوديم و يكي از كم فروغ ترين انتخابات جمهوري اسلامي رقم زده شد و با آمار شركت 50 و 54درصد (در تهران زير 40درصد) موفق ترين تحريم انتخابات رقم خورد،اما ديديم كه جمهوري اسلامي با هيچ چالش مشروعيتي يا حدااقل چالش جدي در اين زمينه مواجه نشد.

حال مقايسه ميكنيم با انتخابات رياست جمهوري دور بعد يعني سال 1388 كه در يك مشاركت كم نظير 85درصد واجدين شرايط راي دادند، بعد از اين مشاركت و حوادث متعاقب آن كه همگي از آن اگاهيم واحتياجي به بازگويي نيست وجهه ي سياسي ايران در جهان به شدت خدشه دار شد ،سيل محكومت جهاني و ابراز انزجار از سركوب اعتراضات و سيل همبستگي و همدردي با مردم ايران به راه افتاد، به جد ميتوان گفت هيچ وقت "مردم" جهان تا اين اندازه با مردم ايران ابراز همبستگي نكرده بودند،شما ببينيد چقدر جمهوري اسلامي در اين برهه ي زماني مورد نفرت عمومي است كه منوچهر متكي وقتي با سمت وزير امور خارجه جمهوري اسلامي وارد پارلمان اروپا ميشود نمايندگان پارلمان اروپا با عكس هاي ندا آقا سلطان به سمت او ميروند.

به هر روي، چيزي كه واضح و مبرهن است تحريم انتخابات هميشه و در همه حال نميتواند بيشترين ضربه را به جمهوري اسلامي وارد اورد و گاهي با استفاده از ابزار خود حاكميت هم ميشود به جنگ حاكميت رفت.(در مبحث قبلي مثال هايي از چند كشور عرض كردم).
اما در ادامه فرمايشاتتان گفته بوديد: دلیل ندارد که ما برای نشان دادن مخالفت مقابل رژیم، صبر کنیم تا انتخابات برگزار شود و بايد مبارزه خود را ادامه دهیم" دوست عزيز چيزي كه شما ميفرماييد بي شك بهترين ايده هست و كاش ميتوانستيم آن را اجرايي كنيم، اما واقعيت هاي جامعه ما بيانگر چيز ديگريست،شما اگر در بطن جامعه بوديد متوجه ميشديد كه فراهم اوردن چنين بستري در اين برهه ي زماني و بدون آلترناتيو انتخابات چقدر دور از ذهن به نظرميرسد،به عنوان مثال توجه شما را به جنبش شمع جناب رضا پهلوي و فراخوان تجمع شوراي هماهنگي راه سبز اميد جلب ميكنم،كه با اينكه به طور گسترده در فضاي مجازي مورد استقبال قرار گرفت و تجمعات بعضا پرشور در بالاترين و بعضي شبكه هاي اجتماعي برگذار شد در بطن جامعه كوچكترين بازخوردي مشاهده نگرديد.پس ما با واقعيت ها كار داريم و نه با ايده آل ها و بايد بدور از شعار زدگيبه طور منطقي راهكاري متناسب با شرايط فعلي كشور كه بيشترين هزينه را براي جمهوري اسلامي در پي داشته باشد انتخاب كنيم.
در قسمت پاياني مطلبتان هم فرموده بوديد من گفته ام: "نوشته بودید که جنگ جدی بین رژیم و هاشمی در جریان است، لذا ما باید در انتخابات شرکت کنیم" نخير دوست گرامي برداشت شما از جمله بنده صحيح نميباشد ،من عرض كردم درگيري كه بين هاشمي و خامنه اي هست جنگ زرگري و سوري نميباشد و اين جوابي بود براي شبهه ي برخي دوستان كه اين درگيري را سوري و براي داغ كردن تنور انتخاباتي توسط خامنه اي ميپندارند، اما ديدگاه من اين است كه وقتي حاكميت دارد يك شو به حساب خود براي نمايش داخلي و جهاني اجرا ميكند چرا ما نبايد به بهترين شكل از اين برنامه به نفع خود استفاده كنيم؟ اگر بستري براي اعتراض ما براندازها فراهم شد كه ما برداشت خود را از اين معركه انجام داده ايم و اگر كانديداي مورد نظر راي هم بياورد من به شما قول ميدهم در فضايي كه تا حد الان خفقان و سانسور نباشد و اندكي فضاي سياسي بازتر باشد ميشود خيلي بهتر و عملي تر به مبارزه با خود حاكميت پرداخت،چون تجربه تاريخي مردم ايران نشان داده است كه هر گاه فضا اندكي باز بوده مردم پيگير مطالبات آزادي خواهانه بوده اند و قدم به جلو برداشته اند و هر گاه فشار و خفقان و سانسور زياد شده است ملت نيز مطيع و سر به زير بوده اند.براي مثال شما وقايع سال 1332 شمسي را ببينيد كه مردم چطور بعد از كودتا و سركوب هاي شديد به خانه هاي خود خزيدند و بلعكس سال 1355 تا 1357با علام فضاي باز سياسي توسط محمدرضا شاه تا چه اندازه اعتراض و تجمعات صورت گرفت، يا در سال 58 كه هنوز سركوب هاي جمهوري اسلامي شديد نشده بود شاهد جنبش زنان و تجمعات صدها هزار نفري بوديم،همچنين دوران اصلاحات شاهد حوادث كوي دانشگاه و تجمعات گسترده دانشجويي بر عليه حاكميت بوديم، اما با خفقان پس از وقايع عاشوراي 88 باز هم مردم به خانه ها خزيدند،توجه داشته باشيد اگر قرار بود مردم ايران با فشار قيام كنند فكر نميكنم فشار از سالي كه گذشت بيشتر داشته ايم،به معناي واقعي كمر شكن اما دريغ از كوچكترين اعتراض علني.

________شش- پاسخ گمنامیان:

متین گرامی،  در کشوری مانند فلسطین یا بنگلادش، رژیم ها با بحران مشروعیت روبرو نیستند، آن رژیم ها با تظاهرات و مقاومت مدنی و مبارزات فعالان سیاسی، روبرو نبوده اند!

اصولا در این کشورها، کسی رژیم را به چالش نکشیده، که بحران مشروعیت داشته باشند. در ایران داستان متفاوت است، جنبش آزادی خواهی و دمکراسی طلبی در این ملک مصیبت زده، پیشنه ای بیش از یکصد سال دارد، لذا مقایسه این دو کشورها، اصولا مقایسه مع الفارق بوده و مانند مقایسه گردو با هواپیمای اف چهارده است، هیچ موضوعیتی ندارد...!!

خدشه دار شدن چهره حکومت در مسایل بعد از انتخابات گذشته ریاست جمهوری نیز، نمی تواند دلیل شرکت ما در انتخابات باشد، چون دیدیم که علی رغم حضور مردم در انتخابات و علی رغم اینکه مردم ایران، با دادن خون جوانان خود، به مقابله با رژیم پرداختند، هیچ نتیجه ای حاصل نشد! اصولا تا زمانی که یک طرف این انتخابات، یعنی یکی از این کاندیدها، یک فرد آزاده و دمکرات و با شرف نباشد، شرکت در انتخابات، مسخره و حماقت است، چه آنکه مثلا اگر هاشمی پیروز شود، باز نتیجه ای عاید نمی شود، اگر هم پیروز نشود، و مردم باز به خیابان بیایند، چون موسوی و کروبی، او خواستار سرنگونی نظام نیست و با خامنه ای کنار می آید.

چون مناظره را شما شروع کردید و پرسیدید که نتیجه و حاصل تحریم انتخابات چیست، لذا اجازه دهید این سوال خیلی ساده را از شما بپرسم: چه نتیجه ای از شرکت کردن مردم در انتخابات حاصل ما می شود!؟

چند گزینه وجود دارد:

یک- هاشمی پیروز می شود: باز چیزی عاید مردم ایران نمی شود، یک دزدی به نام احمدی نژاد می رود، یک دزد با سابقه تر به نام هاشمی رفسنجانی می آید!!
دو- هاشمی می بازد و مردم هیچ تظاهراتی نمی کنند، باز نیز نتیجه ای حاصل ما نمی شود، چون فقط مشروعیت شرکت مردم در انتخابات را به رژیم داده ایم!!
سه- هاشمی می بازد، و مردم تظاهرات می کنند: باز هم نتیجه ای نمی گیریم، چون در نهایت، کسی که باید غم رسیدن به دمکراسی را داشته باشد و مردم را به سمت مبارزه با رژیم هدایت کند، آن کاندید ریاست جمهوری است، و دیدیم که حتی موسوی و کروبی نیز، به مردم پشت کردند و در حالی که سه و نیم میلیون مردم در خیابان بودند، هیچ کاری نکردند، لذا می توان نتیجه گرفت که هاشمی نیز چنین نخواهد کرد!!!

بر فرضی که جنگ بین خامنه ای و هاشمی، سوری و زرگری نیز نباشد، باز هم با حمایت از اکبرکوسه(!)، فایده ای عاید مردم نمی شود، فرض کنید چنگیز و تیمور، مشغول جنگ هستند و بر سر غارت ایران می جنگند، براستی، آیا ما باید وارد گرده مبارزه شویم و به چنگیز کمک کنیم که زودتر و راحتر برای غارت ایران، پیروز شود؟!

ختم کلام این است که راه دمکراسی، از انتخابات فرمایشی نمی گذرد و برای رسیدن به دمکراسی، نمی توان به یک دزد کثیف، مانند رفسنجاین رای داد


ملای شپشمند:هیچ کسی جز نزدیکان من اجازه نامزد شدن ندارد!/اگر در انتخابات شرکت نکنی وشناسنامه تو مهر نخورد، آزارت می دهیم!

$
0
0
چند نکته ساده را کنار هم می گذاریم:

یک- یکی از دوستان از ایران، پیامی داده بود و حکایت کرده بود که دانشگاه های رژیم، ارایه مدرک پایان تحصیل (مثلا لیسانس) دانشجویان را به بعد از انتخابات موکول کرده اند، و به دانشجویان می گویند شناسنامه خودتان را بیاورید! یعنی به زبان اشاره می گویند ما شناسنامه شما را چک می کنیم، اگر در انتخابات شرکت نکرده باشید، شما را آزار می دهیم...!

دو- تنها افرادی که نزدیک به خامنه ای باشند، و مورد اعتماد او قرار بگیرند، اجازه می یابند در انتخابات نامزد شوند...!!

سه- برگزاری چنین انتخاباتی، توهین آشکار به شعور مردم ایران است، چرا که خامنه ای، چند ملای شپشمند(!) را به عنوان نماینده بر می گزیند و آن چند ملا، در حالی که شپش های خود را می جورند، تعیین می کنند چه کسی باید نامزد شود و چه کسی نباید نامزد شود، یعنی از نظر این ملاها، اکثریت مردم ایران، شعور لازم را ندارند که خود نماینده خود را انتخاب کنند، لازم است اول این ملاها، چند نفر را انتخاب کنند، بعد مردم اجازه خواهند داشت در انتخابات شرکت کنند...!!

چهار- اسم این سیرک احمقانه، انتخابات نیست. مانند این است که خامنه ای چند سیب در یک میوه خوری بچیند، بعد بگویند هر میوه و غذایی که می خواهید، از بین آن انتخاب کنید...! یکی باید به این ملای احمق بگوید که اصولا، یک نوع غذا بیشتر وجود ندارد، چه انتخابی، چه کشکی!!

پنج- خامنه ای انتخاباتی مضحک برگزار می کند، شرکت در این انتخابات، توهین به شعور مردم و شرکت کننده است، حال چون می بینید اکثریت مردم در انتخابات شرکت نمی کنند، به تهدید روی می آورد و می گوید اگر در انتخابات شرکت نکنید، شما را آزار می دهیم...!!

پی نوشت:
صدام حسین نیز انتخابات برگزار می کرد، اما اگر در انتخابات کسی به او رای نمی داد، اداره اطلاعات رژیم وحشی او، شب بعد از انتخابات، به خانه آن فرد مراجعه می کردند و او را می کشتند...!! حال حکایت کار خامنه ای است.
براستی، چه شباهت وحشتناکی بین خامنه ای و صدام است، و صد البته که عاقبت دردناک و مشابهی نیز در انتظار خامنه ای و پسر جنایتکارش است....!

چند نوشته پیشین:




هنرنمایی جدید ناسا!/ کاوشگر مریخ یک آلت مردانه بزرگ را بر سطح کره نقاشی کرده است...!

$
0
0

فقط مانده احمدی نژاد و مشایی، برود با تصویر ندا آقا سلطان عکس بگیرند و از آن سو استفاده کنند...!

$
0
0
بغض گلوی آدمی را می گیرد که انتظامی از روی درد، می نویسد: خدایا، مرا با آبرو بمیران!

احمدی نژاد با این سو استفاده کثیف، بی شرفی را به انتها می رساند...! 

داستان اینجاست که مشایی و احمدی نژاد، با ترفندی کثیف، این مرد هنرمند را به وزارت کشور می کشانند و بدون اینکه او بداند، کنار او می نشینند و با او عکس می گیرند که مثلا بگویند او از مشایی در انتخابات حمایت کرده است!

توضیح این اتفاق در خبرگزاری مهر، قلب آدمی را به درد می آورد.

کنار هم گذاشتن دو سند، آدمی را آزار می دهد، یکی دست نویس این استاد پیر که در پی این اتفاق، می گوید مرا با آبرو بمیران! و دیگری ویدیویی چند سال پیش که در آن ویدو، به دیگر هنرمندان می گوید آبرویان را نگه دارید و خودتان را خرج نکنید.

انتظامی:" شما هنر ارزنده ای دارید، ارزش خودتان و کارتان را بدانید، خودتان خرج نکنید، ابرویتان را نگه دارید، هنر مثل رودخانه است، حرکت کرده و جلو می رود."

چند نوشته دیگر امروز این وبلاگ:







هموطنم، تبدیل به ملعبه و عروسکف، برای خیمه شب بازی رژیم نشو...!/ این انتخابات فرمایشی، توهین به شعور تو است!

$
0
0

این انتخابات، توهین به شعور تو است، با شرکت در انتخابات، لااقل خودت با توهین کننده، همیاری و همکاری نکن!

اسم این سیرک مضحک، انتخابات نیست. کلمه انتخابات، به معنای گزینش است، در این خیمه شب بازی، به شما هیچ امکان انتخابی داده نشده است.

زمانی می توان اسم این خیمه شب بازی را انتخابات گذاشت که فرد، امکان گزنش کاندیدای مورد نظر خودش را داشته باشد.

اکثریت مردم ایران، دوست دارند فردی را انتخاب کنند که حداقل دزد نباشد و به آزادی بیان اعتقاد داشته باشد، به شعور آنها توهین نکند.

آیا در این خیمه شب بازی، چنین نامزدی وجود دارد؟! تمامی کسانی که تایید صلاحیت می شوند، سر سپرده رهبر جنایتکار هستند، افرادی دزد هستند که در پی غارت کشور آمده اند.

لااقل رای خودت را به یک دزد نده!!

این انتخابات ریاست جمهوری نیست، این انتخاب یک دزد برای این سمت است. از بین دزدان، باید یکی را انتخاب کنی، در خیمه شب بازی انتخاب دزدها، مشارکت نکن.

شرکت در این انتخابات، هیچ نفع و سودی نصیب تو و کشور تو نمی کند، تنها باعث می شود که این رژیم، در ابعاد بین المللی مشروعیت یابد و بگوید مردم ما را انتخاب کرده اند. 

همانقدری که در رسانه های ایران آزادی دارند، همانقدری که کودکان کار ایران، از حقوق کودکان (امضا شده توسط رژیم) بهره مند می شوند، همانقدری که نیروی انتظامی، شرافت دارد، همانقدری که سپاه، به حراست از خاک ایران اهمیت می دهد، همانقدری که خامنه ای برای حقوق مردم ایران ارزش قایل است، این بازی مضحک نیز به انتخابات شبیه است...! 

چند نوشته دیگر امروز این وبلاگ:




هیچگاه این اصلاح طلبان، دنبال اصلاح و بهبود نبوده اند، اصلاحات از نظر آنها این است که بخشی از غنائم غارت ایران به آنها واگذار شود!

$
0
0

مهمترین جرم اصلاح طلبان، سو استفاده کثیف آنها از نام اصلاح  و بهبود است. براستی، کدام یک از اصلاح طلبان به اصلاح کردن رژیم اعتقاد دارد؟!

این یک واقعیت است، اصلاح کردن این رژیم، زمانی ممکن می شود که نام اسلامی را از ته عنوان این رژیم برداشته شود و دین دیگر در آن نقشی نداشته باشد. کدام یک از این اصلاح طلبان، که هر کدام شش کیلو ریش دارند، حاضر هستند قبول کنند دین اسلام، از سیاست جدا شود و ملایان در ایران، قدرت نداشته باشند!؟

اصلاح طلبان، آفتاب پرست هستد، زمانی که می بینند کار بیخ پیدا کرده و رژیم در آستانه سقوط است، با نام آزادگی و اصلاحات، از در به داخل می آیند و قبای اصلاح گری به تن می کنند.

صد البته که این قبا، بر تن این افراد دغل، زار می زند.

برای اینکه ببینیم یک اصلاح طلب، آیا واقعا به دنبال دمکراسی و آزادی است، کافی است یکی از این سوالات زیر را از او بپرسید:

1-      نظر شما درباره جنایتکار بودن خمینی چیست؟!
2-       آیا به نظر شما، باید همجنسگرایان را مجازات کرد؟!
3-      سزای کسی که مثلا مانند شاهین نجفی ترانه می خواند چیست؟! آیا موافق مجازات او هستید؟!
4-       نظر شما درباره اسراییل و نابود کردن آنها چیست؟!
آیا موافق هستید که بهایی ها، به صورت آزادنه ای دین خود را داشته باشند!؟نکات یاد شده، نکاتی است که اصلاح طلبان، مجبور می شوند نقاب دروغین را از چهره خود بردارند، و ذات واقعی خود را کنار بگذارند.

این یک واقعیت است که سوالات فوق، اصولا به نظر مردم بستگی ندارد، اینها حقوق جداناشدنی انسانی است، مثلا آزادی بیان در سوال دوم، یا آزادی عقیده در سوال آخر، اصولا بخشی از حقوق بشر است و اصولا حتی اکثریت مردم هم حق ندارند در باره آن رای گیری کنند.

چون آزادی بیان، حقی است که با هر انسانی زاده می شود و قابل به رای گذاشتن نیست. صد البته که اگر دمکراسی و گردش آزاد اطلاعات وجود داشته باشد، مردم به وجود آزادی بیان رای می دهند، اما مشروعیت آزادی بیان، از رای مردم نمی آید...!

در حقیقت، سوالات فوق، محک  و سنجه ساده ای است که با آن می توان فهمید یک اصلاح طلب، تا چه حد به رژیم وابسته است و اصلا چقدر از مفاهیمی چون آزادی، دمکراسی و حقوق بشر دور است!

نکته اینجاست، اصلاح طلبان، به دنبال اصلاح امور نیستند، آنها تنها می خواهند با سو استفاده از نام آزادی به اریکه قدرت بازگردند.

اصلاح طلبان را باید چون آفتاب پرستانی دانست که با زرنگی رنگ عوض می کنند و نقش بازی می کنند. تعریف اصلاح طلب این است که طرف به جنایتکاری چون خمینی اعتقاد دارد، اما اکنون چون خامنه ای به او و دار و دسته اش، مجال بازی نداده است، ناچار شده نقش بازی کند و رل آزادی خواه را به عهده گیرد!

مشکل اصلاح طلبان، نابودی کشور و غارت آن توسط خامنه ای نیست، بلکه مشکل آنها این است که چرا خامنه ای، آنها و هم پیاله های آنها را در این غارت شریک نمی کند...!!

چند نوشته دیگر امروز این وبلاگ:




Viewing all 501 articles
Browse latest View live